#شعر_مهدوی
به مناسب #مولود_نیمه_شعبان
دل و دين و دانش و عقلم به يکي غمزه شده غارت
کشدم هر سو دل مجنون، بردم دلبر به اسارت
بدهد کامم به نگاهي، ببرد جانم به اشارت
غم اگر آيد به سرغم کشمش دربند حقارت
سحرم دل برده به خنده، قمرم آورده بشارت
که زعطر لاله نرگس، شده عالم جنّت اعلا
زده ام خود را به خموشي، شده ام لبريز هياهو
دهنم گرديده پر از دُر، دو لبم گرديده ثناگو
من و مدح لاله نرگس من و وصف آن گل خوشبو
شعفم از موهبت وي، شرفم از منقبت او
به خيال نيمه نگاهي، به جمال آن صمدي رو
همه اعضايم شده چشم و همه چشمانم شده دريا
صدف درياي ولا را، گُهر يکدانه مبارک
زخُم سرشار ولايت، همه را پيمانه مبارک
به طواف شمع ولايت، دو جهان پروانه مبارک
شرر آن شمع دل آرا، به دل ديوانه مبارک
به عروس حضرت زهرا (س) قدم ريحانه مبارک
قدم ريحانه مبارک به عروس حضرت زهرا (س)
شده خرّم بيت ولايت، زگل لبخند حکيمه
نگرم در عالم هستي، همه جا آثار عظيمه
شنوم از لاله نرگس، همه دم آيات کريمه
مه روي مهر ولايت، شده ظاهر در شب نيمه
نه عجب گر خالق هستي، بدهد هستي به وليمه
که زنور يوسف زهرا، شده عالم غرق تجلاّ
به صفاي صورت مهدي، به بهشت طلعت مهدي (ع)
به مقام و رفعت مهدي، به جلال و شوکت مهدي (ع)
به قيام و نهضت مهدي، به طلوع دولت مهدي (ع)
به پيام وحدت مهدي، به دو دست قدرت مهدي (ع)
که جهان از غم شود آزاد، به ظهور حضرت مهدي
گسلد زنجير اسارت، شرف و آزادگي از پا
دو جهان قائم به قوامش، همگان ناظم به نظامش
همه هستي وادي طورش، همه عالم محو کلامش
زخدا هر لحظه درودش، زملک پيوسته سلامش
به همه آباي گرامي، به همه اجداد کرامش
که شفاي زخم دل ما، بود از شمشير قيامش
برسد روزي که دوائي، بنهد بر زخم دل ما
چه خوش است آن دم که به عالم برسد از کعبه صدايش
بدهد پيغام، رهائي بشريّت را ز ندايش
به درون فرياد شهيدان، به زبان آيات خدايش
ملک و جنّ و بشر آيند، همگان در تحت لوايش
همه سر در خطّ اطاعت، همگان خاک کف پايش
دو جهان در قبضه مشتش، چو عصا اندر کف موسي
به تماشاي گل نرگس، زسما آيد گل مريم
که نمارد به نمازش، که زند از منقبتش دم
به وقار نوح پيغمبر، به جلال و عزّت آدم
به نواي دلکش داود، به نداي حضرت خاتم
به حيات عترت و قرآن، به نجات مردم عالم
بنمايد چهره چو يوسف، بگشايد لب چو مسيحا
چه خوش است آندم که چو خورشيد، زکنار کعبه برآيد
زکنار کعبه برآيد، زجمالش پرده گشايد
زجالش پرده گشايد، به خلايق رخ بنمايد
به خلايق رخ بنمايد، زدو عالم دل بربايد
زدو عالم بربايد، به صفاي جان بفزايد
به صفاي جان بفزايد، زطلوع طلعت زيبا
چه شود اي مهر دل آرا، که برافروزي و برآئي
چه شود زنگ غم و محنت، ردل عالم بزدائي
به خلايق روي خدا را، زجمال بنمائي
تو ولي ربّ ودودي، تو امام ارض و سمائي
تو صفا بخش همه هستي، تو شفا بخش دل مائي
تو بپا خيز و تو بر آشوب، تو برافروز و تو بيا را
تو اميد منتظراني، تو امام منتظَر استي
تو فروغ ديده حيدر، تو محمّد را پسر استي
تو عزيز مصر وجودي، تو اميد هر بشر استي
تو يگانه منجي، توشه ثاني عشر استي
تو طلوع صبح سعادت، تو شب غم را استي
تو توان بخشي تو توان بخش، تو توانائي تو توانا
بشتاب اي منجي عالم، بشتاب اي روح عدالت
بشتاب اي نور الهي به جهان کفر و ضلالت
بشتاب اي از تو بزرگي بشتاب اي نو از تو جلالت
بشتاب اي از تو ولايت، بشتاب اي از تو جلالت
نگهي بر (ميثم) خود کن، که تو را خواند به چه حالت
نظري بر شيعه خود کن که به موج غم شده تنها
#استاد_سازگار