eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
پوتین‌هایش جفت نبود، هر دو لنگه برای یک پا بود ولی حاج علی پوشیده بود و می‌گفت: این پوتین‌ها را از پشت خاکریز همان‌جا که بچه‌ها پوتین‌های کهنه و به‌دردنخورشان را دور می‌اندازند، پیدا کرده‌ام. @yousof_e_moghavemat
به خدا حافظی تلخ توسوگند نشد که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشد با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد فاضل نظری @yousof_e_moghavemat
رسم شهدا برپا داشتن بود حتی در شرایط سخت ... @yousof_e_moghavemat
🌼حاج قاسم سلیمانی فقط هدایت و فرماندهی نمی‌کرد، او در جلوی صحنه‌ها می‌جنگید ✍سردار حسین معروفی، فرمانده سپاه ثارالله استان کرمان امروز در نشست خبری که به مناسبت هفته دفاع مقدس در موزه دفاع مقدس برگزار شد، گفت: ما به عنوان جریان انقلاب هر سنگی جلوی مردم باشد سنگ را بلند می‌کنیم تا مردم ما به نتیجه برسند و این را از اهل‌بیت (ع)، عاشورا، شهدا، امامین انقلاب و سردار شهید سلیمانی یاد گرفتیم. سردار معروفی ادامه داد: حاج قاسم سلیمانی فقط هدایت و فرماندهی نمی‌کرد، او در جلوی صحنه‌ها می‌جنگید. شب‌های عملیات‌های ما عاشورا بود. قول‌هایی که به هم می دادند و ما به آن‌ها امیدوار بودیم و اندیشه‌هایی که خوب بود تبدیل به اقدام می‌شدند. فرهنگ عاشورا در جنگ ما تکرار شد و وصیت نامه‌های شهدا برگرفته از عاشورا است. @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
اسرار ِ ازل را نه تو دانی و نه من این حرف معما نه تو خوانی و نه من .. 🔸✍️از پیچیده ترین معماهای دفاع مقدس در هم آمیختن احساس و بدرقه است که همچنان بی پاسخ مانده است. حکایت معروف " من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود حکایت مادران و همسران و فرزندان شهداست که با وجود آنکه می دانستند بخشی از وجودشان، قلبشان، و عشقشان در راهی قدم می گذارد که ممکن است بازگشتی نداشته باشد، باز صبورانه می ایستادند و نه شکایت می کردند و نه حرفی می زدند که پای رفتن عزیزشان را ببندد! هربار خداحافظیِ، تازه عروسانی که همسرانشان راهی جبهه می شدند حکایت خداحافظی آخر بود! اصلا سلامشان هم بوی خداحافظی می داد. نگاه کن ! دخترکانی که "بابایی بودند" ! صفت جدا نشدنی آنهاست، و مادرانی که حواسشان بود این "بابایی بودن" سد راه "بابا" نشود، تا دلش پیش دخترش بماند و هوای رفتن از سرش بپرد . اما این بخشی از ماجرا بود، آنهایی که می رفتند و دیگر باز نمیگشتند و مدال افتخار شهادت بر گردنشان می نشست و آنهایی که باز می گشتند و زخم های کاری جنگ بر جان و روانشان نشسته بود کار را برای مادر و همسر و فرزند سخت تر می کردند و زنانی که صبورانه در تمامی لحظات تلخ و سخت حملات عصبی با همسران خود می ماندند و می مانند تا به پای هم پیر شوند!! خانواده شهدا هر کدام به تنهایی یک تاریخ اند دایره المعارفی از وفا، معرفت و عشق ورزیدن، کتابی که باید بارها و بارها خوانده شود و درس های عمیقش با شیوه ایی هنرمندانه برای این نسل و نسل های بعدی روایت شود و این عشق های پاک نسخه ای شود برای درمان عشق ورزیدن های زمینی و ابتر این روزهای زخمی ما. @yousof_e_moghavemat
حضرت امیر المومنین علی علیه السلام میفرمایند: يفرح لخروجه اهل السماء و سکانها، يملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا و ظلما. براي ظهور او اهل آسمان‌ها شادماني مي کنند. روي زمين را پر از عدالت مي کند، پس از آنکه با جور و ستم پر شده باشد. بحارالانوار/ ج51/ ص120  @yousof_e_moghavemat
خاطراتی از حاج قاسم روایتی از عکاس : «حاج قاسم، همیشه از دوربین فراری بود. دوست نداشت از او عکس و فیلم گرفته‌شود. در مواجهه با ما که کار ثبت عکس را انجام می‌دادیم، همیشه با ناراحتی می‌گفت: «نگیر، نگیر!» گاهی حتی کار به برخوردهای شدید و تند می‌رسید. البته بعدش از ما دلجویی می‌کرد. یک‌بار بعد از این اتفاق، صورت مرا بوسید و گفت: بوسیدمت که بدانی دوستت دارم، مثل پسرم. اما من هم معذوریت‌هایی دارم... معذوریت‌های حاج قاسم اما فقط برای مناطق عملیاتی و ماموریت‌های حساس بود. وقتی موقعیت‌های خاصی مثل دیدار با خانواده پیش می‌آمد، رفتارش کاملاً تغییر می‌کرد در این مواقع، خودش از عکس گرفتن استقبال میکرد. دست دور گردن فرزند می‌انداخت و میگفت: حالا بگیر» و نرگس خانم دختر @yousof_e_moghavemat
قطار میرود ! تو میروی ! تمام ایستگاه میرود....!!! به یاد آنروزوهایی که فراموش نخواهد شد @yousof_e_moghavemat
دیر زمانیست همه گویند که من بی هنرم مگر داریم  به جز شیدای تو بودن هنری  دیگری هم... ریحانه زارع (ترنم) @yousof_e_moghavemat
عشق خواندند و مسیر جانانه پیمودند ... مرداد ماه ۱۳٦۱ منطقه‌ی بان زرده سرپل ذهاب اردوگاه دانشجویان افسری ارتش پیش نماز @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
۸- ۲ •°• °•° همزمان با مراحل آماده‌سازی گردان‌های ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ در اردوگاه کوهستانی شهید بروجردی و استمرار مأموریت‌های شناسایی در محورهای مختلف کوهستانی جبهه‌ی میانی توسط رزمندگان تیم‌های شناسایی واحد اطلاعات‌-عملیات این یگان، دو فقره عملیات نه‌چندان گسترده، توسط دیگر یگان‌های نیرو‌ی زمینی سپاه و نزاجا، در دو محور انجام گرفت. عملیات اول؛ عملیات ۲ بود که این نبرد، در منطقه‌ی غرب پیرانشهر؛ حد فاصل ارتفاعات قَمطَره و تَمَرچین، به منظور تسخیر ارتفاعات سرکوب، تصرّف پادگان عراقی حاج‌عمران و تسلّط بر شهر چومان‌مصطفی و نیز گرفتن اسیر از دشمن انجام شد. موفقیت در این عملیات و دستیابی به هدف‌های مورد نظر، موجب نظارت بر مسیرهای تردّد ضد‌انقلاب، پشتیبانی و حمایت از کردها و مبارزان مسلمان عراقی، بازداشتن ارتش عراق از هر گونه تجاوز به پیرانشهر می‌شد. چه این‌که امکان گسترش دامنه‌ی اجرای عملیات نامنظم در خاک عراق و زمینه‌ی نزدیک شدن به تاسیسات نفتی کرکوک را نیز برای ایرانیان، فراهم می‌کرد. در این عملیات؛ ۱۶ گردان از نیروی زمینی سپاه و ۶ گردان پیاده و ۱ گردان مکانیزه از نیروی زمینی ارتش شرکت داشتند. به دلیل صعب‌العبور بودن ارتفاعات، هوانیروز نیز، بخشی از مأموریت پشتیانی عملیات را، به عهده گرفت. در عملیات ۲ که از شامگاه ۲۹ تیر ۱۳۶۲ آغاز شد، اوج درگیری رزمندگان ایرانی با نیروهای دشمن بر روی ارتفاعات ۲۵۱۹ بود، که پس از یک‌بار دست‌به‌دست شدنِ این ارتفاع، نیروهای خودی با شجاعت و مقاومت ستودنی و با پشتیبانی هوانیروز، توانستند بر تمامی آن بلندی‌ها مسلّط شوند. علاوه بر این، ارتفاع مهم کلو، پادگان حاج‌عمران و شمار دیگری از ارتفاعات مهم منطقه، به دست نیروهای ایرانی افتاد. تسلّط بر شهر چومان‌مصطفی؛ نتیجه‌ی مهم دیگر این عملیات بود. ○ سمت راست: حسن زمانی؛ فرمانده گردان حمزه. ○ سمت چپ: حاج محمود امینی؛ فرمانده گردان مسلم‌. @yousof_e_moghavemat
🚩 خدایا برای دفاع از دینت، دویدم و افتادم و بلند شدم. ... خدایا ثروت دستانم وقتی است که سلاح برای دینت به دست گرفتم. 🚩 خدایا ثروت چشمانم گوهر اشک دفاع از مظلوم است. ... خدایا سپاس که مرا از اشک بر فرزندان فاطمه(س) بهره‌مند نمودی بخشی از وصیت @yousof_e_moghavemat
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۶۵ 🌺 دانشمند شهیدی که بارها متوسل به امام حسین علیه‌السلام شد با چند نفر از بچه‌های دانشگاه یه قرار گذاشته بود. صبح‌های پنجشنبه می‌رفتند گلزار شهدا و زیارت عاشورا می‌خواندند. مصطفی و بچه‌های دست‌اندرکارِ انرژی‌هسته‌ای، در کنار همتِ بالا و تلاش ، تـوسلِ دائمی داشتند و قبل از اولین گازدهی، کنارِ دستگاه‌ها زیارت عاشورا می‌خواندند... . ⚘خاطره‌ای از زندگی دانشمند شهید مصطفی احمدی‌روشن 📚منبع: یادگاران «کتاب شهیداحمدی‌روشن» ، صفحه ۲۷ @yousof_e_moghavemat
افلاکیان در لباس خاکی... @yousof_e_moghavemat
ایکاش به جای همه می‌ شد که در این شهــر ؛ این حالِ بهم ریخته‌اَم را تـو ببینی ... @yousof_e_moghavemat
در سینه دردی مشترک داریم ما باهم جامانده ایم از کربلا،مثل رقیّه... @yousof_e_moghavemat
بعد از جنگ در حال تفحص در منطقه کردستان عراق بودیم که به طرز غیر عادی جنازه شهیدی را پیدا کردیم، از جیب شهید یک کیف پلاستیکی در آوردم داخل کیف وصیت نامه قرار داشت که کاملا سالم و این چیز عجیبی بود. در وصیت نامه نوشته بود: من سیدحسن بچه تهران و از لشکر حضرت رسول(ص) هستم… پدر و مادر عزیزم شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت شهدا را دعوت می کنند… پدر و مادر عزیزم من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت می رسم. جنازه ام هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه می ماند. بعد از این مدت جنازه من پیدا می‌شود. و زمانی که جنازه من پیدا می‌شود امام خمینی در بین شما نیست. این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می گویم. به مردم دلداری بدهید به آنها روحیه بدهید و بگویید که امام زمان (عج) پشتوانه این انقلاب است. بگویید که ما فردا شما را شفاعت می کنیم بگویید که ما را فراموش نکنند. بعد از خواندن وصیت نامه درباره عملیاتی که لشکر حضرت رسول(ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم. دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است. @yousof_e_moghavemat
آمدی، آمدنت حال مرا ریخت بهم یک نگاهت همه ی فلسفه را ریخت بهم آمدی و دل من سخت در این اندیشه: آن همه منطق و قانون، چرا ریخت به هم؟ @yousof_e_moghavemat
۲۶سال بود که قفل در خونه ش رو عوض نکرده بود... ۲۶سال بود که شبا تلویزیون خونه ش رو خاموش نکرده... ۲۶سال، خودش میگه دنبال حسینم گشته م... دیوارهای خونه ش ترک برداشته... از پله های گلی خونه ش نشسته فقط میتونه بالا و پایین بره . واسه همین بیشتر چله میگرفت و چهل روز از خونه ش بیرون نمیومد و کسی مادرو نمیدید... ﭘﺴﺮش ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺍﯾﻦ ﮔﻞﻫﺎﯼ ﻣﺤﻤﺪﯼ دم در خونمون ﮔﻞ ﺑﺪﻫﺪ ﺑﺮ میگرﺩﻡ ﻭ ﺁﻥﻫﺎ ۲۶ ﺳﺎﻝ ﮔﻞ ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ .. ﺭﻭﺯﯼ ﮔﻞﻫﺎﯼ ﻣﺤﻤﺪﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﺰﺍﺩﻩ ﺟﻮﺍﻧﻪ میزﻧﻨﺪ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﮑﻮﻓﻪ میکنند و خبر پیدا شدن حسین رو به مادرش میدهند... شهید حسین علیزاده در عملیات تک دشمن در سال ۱۳۶۷در جزیره مجنون به شهادت رسید . پلاک هویتی این شهید والا مقام پس از گذشت ۲۶ سال از شهادتش در همان محل کشف شد . 🌷 🌷 @yousof_e_moghavemat
را طورے ساخته بودند، ڪه به آن راه نیابد... @yousof_e_moghavemat
سحرگاه اعزام یادش بخیر و گردان گمنام یادش بخیر لباسی که خاکی تر از خاک بود ولی چون دل عاشقان پاک بود به نام خدا ،صبحتون زیبا ، یاد کنیم از شهدا🌹 🔹این عکس درتاریخ 31شهریور 59 اعزام به فرودگاه سنندج ازسپاه بابل. وقتی روز دوم جنگ وارد کرمانشاه شدیم ما را بجای سنندج به سرپل ذهاب بردند و اولین حضور جنگی ما در دومین روز جنگ رقم خورد. 🌷شهیدمطلب احمدی ظرف 17روز حضور ما درسر پل ذهاب به رسید. 🌷شهید هادی مصلحی یکی از افراد حاضر در این عکس که پاییز 62 در عملیات والفجر 4در پنجوین عراق به رسید 🌷شهیدسعید میکانیکی از افرادحاضر درجلوی صف درپاییز سال 60در عملیات مطلع الفجر در گیلانغرب به رسید 🌷شهید احمدعلیپور یکی از افراد حاضر در این عکس از نیروهای ویژه لشکر 25 کربلا که درشب عملیات والفجر چهار برای تصرف قله خروزه 2 به رسید 🌷شهید حسین شافعیان از افرادحاضر درعکس که درعملیات محرم در سال 61به رسید. توضیح این عکس :برادرآزاده محمد حسین منصف که درعکس حضور دارند. @yousof_e_moghavemat
قنوت سبزِ نمازم به التماس درآمد چه می‌شود كه مرا سهمی از دعای تو باشد @yousof_e_moghavemat
🌷امروز این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...(تصویر مشاهده شود) @yousof_e_moghavemat