eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
282 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷او آرزو داشت مرا به مکه ببرد. بعد از شهادت او خواب ديدم که با لباس سياه و با يک خانم سيده ( که پوشيه زده بودند ) به خانه ی ما آمدند. پسرم گفت: مادر بلند شو که می خواهيم به مکه برويم. هر چه زودتر کارهايتان را انجام دهيد. گذرنامه و لباس هايم را آماده بود. آن ها مرا به مکه بردند. ابتدا به قبرستان بقيع در مدينه رفتم. می خواستم به حرم پيغمبر (ص) بروم که نوه ی کوچکم ( که مريض بود ) مرا از خواب بيدار کرد. صبح زود به حرم امام رضا (ع) رفتم و او را به جان جوادش قسم دادم که مرا نااميد نکند. سپس کارها طوری درست شد که بعد از چند روز به مکه مکرمه مشرف شدم. ✍راوی مادر شهید @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مقام معظم رهبری: خلیج‌فارس خانه‌ی ما است. خلیج‌فارس جای حضور ملّت بزرگ ایران است. ✅ ۱۰ اردیبهشت، سالروز اخراج متجاوزان پرتغالی‌ از تنگه هرمز و خلیج فارس بعد از ۱۱۷ سال تسلط بر سواحل جنوبی کشور و روز ملی خلیج فارس گرامی باد. @yousof_e_moghavemat
۴۲ سال پیش همین روز‌ها ... اردیبهشت‌ ماه ۱۳۶۱ خوزستان ، شهرک دارخوئین اعزام گردان‌ها برای عکاس : محمدرضا شرف‌ الدین @yousof_e_moghavemat
🌸 🌺عن الامام الرضا علیه‌السلام: 《 كُلَّما اَحْدَثَ الْعِبادُ مِنَ الذُّنُوبِ ما لَمْ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ، اَحْدَثَ اللّه ُ لَهُمْ مِنَ الْبَلاءِ ما لَمْ يَكُونُوا يَعْرِفُونَ 》 هـرگاه كه بندگان، گناهان تازه پـديد آورنـد كه قبلاً مرتكب نمی‌شدند، خداوند نیز بلاى تازه‌اى برايشان پيش می‌آورد كه قبلاً نمی‌شناختند🌺 وسائل الشيعه، ج ۱۱، ص ۲۴۰ @yousof_e_moghavemat
عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی‌خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم، شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می‌کنید. چه کنم برای آن دختر بی‌پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل‌گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار‌نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می‌توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا مانده‌ام. دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است نخوابیده‌ام اما دیگر نمی‌خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می‌ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. وقتی فکر می‌کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سر بریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم؟ بی‌خیال باشم؟ تاجر باشم؟ نه من نمی‌توانم اینگونه زندگی بکنم. والسلام علیکم و رحمت‌الله» ازکتاب: من قاسم سلیمانی هستم نویسنده:ناصر کاوه نامه به دخترش @yousof_e_moghavemat
شهید «دکتر مظفر مهر‌قربانی» در هشتم دی ماه سال 1334 در خانواده‌ای معتقد و متوسط در شهرستان هشتپر تالش به دنیا آمد. دبیرستان را با موفقیت و نمرات عالی گذراند. پس از اخذ دیپلم دبیرستان در کنکور سراسری دانشگاه‌ها شرکت کرد و در رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی پذیرفته شد. در دوران دانشجویی، در فعالیت‌های ضد رژیم شاهنشاهی شرکت کرده و نیز در راهپیمایی‌ها و تظاهرات حضور فعال داشت. با افتخار به مزرعه می‌رفت تا در کار کشاروزی به خانواده کمک کند. هر چقدر پدر و مادرش اصرار می‌کردند که تو برای خودت کسی شده‌ای! وی در جواب می‌گفت: درخت هر چقدر پر بارتر شود باید سر به زیرتر باشد و من نیز باید تکبر را از خود دور کنم تا بتوانم همان مظفری که همه دوست دارند، باشم. سال 1361 با نمرات عالی دکترای خود را گرفت. پس از فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه به خدمت سربازی رفت و به جبهه دهلران اعزام شد، یکی از بارزترین خصوصیاتش خدمت به محرومین بود. به کشور خود عشق می‌ورزید و از هیچ‌گونه تلاش و فداکاری در راه به ثمر رسیدن اهداف انقلاب دریغ نمی‌کرد. خدمت در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل و دفاع از این سرزمین را ادای وظیفه به این ملت می‌دانست. به اینکه در بیمارستان صحرایی بماند و در آنجا به مداوای مجروحین و رزمندگان بپردازد بسنده نمی‌کرد و به همراه دیگر رزمندگان در خط مقدم حاضر می‌شد. دکتر مهر‌قربانی به دلیل تخصصش در گردان بهداری تیپ ‌40 سراب در منطقه مهران مشغول به خدمت و مبارزه با دشمن بعثی شد و در تاریخ 11اردیبهشت 1362 به جهت پاک‌سازی میدان مین رفته بودند به درجه رفیع شهادت رسید @yousof_e_moghavemat
🌸 🌺عن الإمام الهادی عليه السلام 《وقد سُئلَ عنِ التّوبهِ النَّصُوحِ: أنْ يَكونَ الباطِنُ كالظّاهِرِ وأفْضَلَ مِن ذلكَ》 در پاسخ به سؤال از توبه نصوح، فرمود: توبه نصوح اين است كه باطن، همچون ظاهر، و بهتر از آن شود🌺 بحارالانوار، ج ۶ ص ۲۲ @yousof_e_moghavemat
🌹به یاد همه معلمان شهید 🌹شهید بهشتی، شهید رجایی، شهید باهنر، شهید مفتح، شهید مطهری، شهید شهریاری،شهید علی‌محمدی، شهید همت، شهید هادی و... @yousof_e_moghavemat
تعلق الهی شهید شهید حاج قاسم سلیمانی: اگر انسان وجودش پر شد از محبت خدا و حبّ به خدا، همه‌ی این وجود تهی می‌شود از محبت‌های دیگر و موضوعات دیگر. لذا کارخانه‌ی او، زندگی او، دنیای او، متعلّقات او تحت تاثیر این تعلّق قرار می‌گیرند و او را بی‌قرار می‌کنند به سمت خود می‌کشند شهدا تعلّقاتشان، تعلّقات متعالی بود. در سطح عالی بود. الهی بود. برای رسیدن به خدا بود. @yousof_e_moghavemat
حاجی (حسین بصیر)داشت چیزی رو پتو پیچ می کرد تا مرا ديد لبخند مليحی زد و گفت: ميدونی اين چيه؟ من كه فهميده بودم ,گفتم:علی اصغر (بصیر) نيست ؟ حاجي گفت :آره ! درست فهميدی , داداش اصغرته !! من كه تمام وجودم را غم گرفته بود بغض راه نفسم را تنگ كرد. ولي نمی توانستم گريه كنم ,چرا كه وقتی حاجی را مي ديدم , با آن روحيه قوی خجالت می كشيدم گريه كنم ... آن لحظه كه حاجی اين حرف را به من زد،سوختم و از اين عظمت , هيبت , صبر و استقامت زبانم از حرف زدن , باز ماند... حاجي خواست جنازه علی اصغر را داخل آمبولانس بگذاردكه يكی از فرماندهان از راه رسيد و از حاجی سوال كرد:حاجی ! اين چيه داخل آمبولانس گذاشتی؟ حاجی هم با روحيه ای بسيار قوی و با طمانينه گفت :چيزی نيست , جنازه علی اصغر او كه هاج و واج مانده بود،هيچ نگفت و محو صورت حاجی شد. حاجی وقتی جنازه متلاشی و سياه شده علی اصغر را ديد , دست به سوی آسمان دراز كرد و خدا را شكر نمود و گفت : خدايا! شكر كه ما را لايق دانستی و از خانواده ما كسی به شهادت رسيد. از چپ: شهید علی اصغر بصیر، شهید حاج حسین بصیر و هادی بصیر 🌷سردار سرافراز ؛ جانشین لشگر ۲۵ کربلا دوران @yousof_e_moghavemat
🌸 🌺عن الامام العسكرى عليه‌ السلام: 《 مَن لَم يَتَّقِ وُجوهَ النّاسِ لَم يَتَّقِ اللّهَ 》 كسى كه از مردم پروا نكند، از خدا نيز پروا ننمايد🌺 بحار الأنوار، ج ٧١ ص ٣٣۶ @yousof_e_moghavemat