eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 حاج احمد 💗
🔷️ 🚩 💠 🔻 💠 1️⃣ با ناکام ماندن پاتک های سنگین سپاه سوم دشمن، ژنرال‌های این سپاه تنها امید و نقطه اتکای شان، معطوف به تامین پل ارتباطی اروند رود شده بود. ژنرال های سپاه سوم خوب می دانستند که اگر این پل به تصرف نیروهای ایرانی در بیاید، کارشان تمام است و خرّمشهر در محاصره کامل قرار خواهد گرفت. ✍ 2️⃣ درست در گرماگرم این فعل و انفعالات در اردوی دشمن، پست شنود خودی، مکالمات بی‌سیمِ رمز شده ی دشمن را که دال بر اجرای حمله ای از دو محور، در ساعت ۶ بامداد صبح روز سوم خرداد بود رد یابی و کشف کرد. متعاقب دریافت گزارش مزبور، بلافاصله تدبیر حیرت‌انگیزی را برگزید. او تنها گردان مجربِ باقیمانده اش- گردان مسلم بن عقیل - به فرماندهی حبیب الله مظاهری را آماده کرد تا به وسیله آن، پاتک عظیم دشمن در جبهه نهر خین را قبل از وقوع، در هم بکوبد. ✍ 3️⃣ بدین ترتیب با هدایت عملیاتی در محور خَیّن، گردان مسلم رهسپار شد و خود هم در شلمچه ماند تا نیروهای باقی مانده را مجدداً ساماندهی و آرایش کند. ✍ 4️⃣ ساعت ۵:۳۰ صبح روز سوم خرداد، احمد‌ متوسلیان در محور شلمچه با پنج گردان تازه ساماندهی شده خودش به صفحه پولادین ۲۸۰ دستگاه تانک مدرن تیپ مستقل ۱۰ زرهی ارتش عراق در شلمچه حمله کرد. ▫️ 🔷️ ▫️ 📸 شناسنامه عکس: از سمت راست: سرداران شهید حاج حسین همدانی، علیرضا حاجی‌بابائی و حبیب‌الله مظاهری. 🚩 🌸 @yousof_e_moghavemat
13.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📅 به مناسبت 3 خرداد 1361 - سالروز آزادی خرمشهر 🎬 نماهنگ ... 🌷به یاد شهیدمحمدجهان آرا، فرمانده سپاه خرمشهر و شهدای مظلوم روزهای مقاومت و دفاع از شهر @yousof_e_moghavemat
🌷سیدمرتضی آوینی : راهِ قدس ؛ مرد جنگ می‌خواهد و مرد جنگ نیز کربلایی است و کربلایی مَرد میدان عشق است و از سختیها و مشقات و سرباختن‌ها و جان دادن ها نمی‌هراسد ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🔍 🚩 ✔ ✍ 😇 🌹 🌸 1️⃣ بدین ترتیب، صبح روز سوم خرداد، با غافلگیر شدن دشمن، ضربات سخت و وحشتناکی در دو جبهه و بر پیکره فرو پاشیده شده دشمن وارد شد. در نتیجه این عملیات و مصاف تاریخی، - فرمانده تیپ ۱۴ امام حسین و - فرمانده تیپ ۸ نجف دو نیروی قرارگاه فتح، به سمت خرمشهر سرازیر شدند و با استفاده از ده‌ها دستگاه آمپلی فایر و بلندگو، ضمن پخش پیام‌هایی به زبان عربی، نیروهای محاصره شده دشمن در داخل خرّمشهر را به عدم مقاومت و تسلیم دعوت کردند؛ اما جز سکوت مبهم و بعضاً رگبار پراکنده سلاح‌های سبک و سنگین، پاسخی از اردوی عراقی ها شنیده نمی شد. ✍ 2️⃣ این وضعیت تا حوالی ساعت ۱۰ صبح ادامه داشت؛ امّا چرا؟! چون قرار بر این بود که همزمان با تحرکات دشمن در شلمچه و نهر خیّن، مجموعه قوای محاصره شده عراقی در خرّمشهر هم دست به کار عملیاتی از داخل شهر برای شکستن حلقه محاصره بزنند. علت تسلیم‌نشدن آنها هم همین بود؛ منتها چون از پاتک واحدهای زرهی و مکانیزه شان در شلمچه و خیّن ناامید شدند، به ناچار در خرمشهر شروع به تسلیم شدن کردند. در نتیجه ارتش عراق از نجات چند لشکر محاصره شده خودش در ناکام ماند و خرمشهر به دست نیروهای لشکر فتح، تصرّف شد. ✍ 3️⃣ صرف نظر از پاتک شکست خورده ارتش بعث در صبح روز سوم خرداد ۶۱، آنچه که باعث شد تا مقاومت نیروهای محاصره شده ی عراقی، سرانجام در ساعت ۱۰ صبح پایان یابد، شایعه کشته شدن فرمانده نیروهای عراقی در خرمشهر؛ سرهنگ «احمد زیدان الدُلَیمی» بود. به دنبال شکست سنگین دشمن در دشت شلمچه و نهر خیّن، فرمانده سپاه سوم ارتش عراق؛ سرلشکر ستاد صلاح قاضی، سراسیمه و مستأصل، دستور عقب نشینی نیروهای محاصره شده خود را به داخل خاک عراق صادر کرد. ✍ 4️⃣ بدین ترتیب، خرّمشهر که در ساعت ۱۶:۳۰ دقیقه روز چهارم آبان ۱۳۵۹، پس از ۳۴ روز مقاومت سقوط کرده بود، در پی ۵۷۵ روز اشغال در ساعت ۱۱ روز دوشنبه سوم خرداد ۶۱، طی مرحله پایانی به دامن ایران بازگشت. نیروهای ایرانی پس از ورود به شهر، ضمن حضور در مسجد جامع خرّمشهر، نماز شکر به جای آوردند. خبر پیروزی نیروهای مسلّح انقلاب اسلامی ایران، موجی از شادی و سرور در کشور ایجاد کرد و مردم در خیابان‌ها به شادی و پخش شیرینی پرداختند. 🌹 ⚘ @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزیده ای از رهنمود‌‌های حاج قاسم سلیمانی: اگر سبک فرماندهی رو عوض نمیکردیم، آزادی خرمشهر مقدور نمی شد! @yousof_e_moghavemat
آخرین درخواست سردار شهید حاج احمد کاظمی از رهبر انقلاب مقام معظم رهبری در مراسم تشییع پیکرهای فرماندهان سپاه در سال ۸۴ فرمودند: "دو هفته پیش شهید کاظمی پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکی این‌که دعا کنید من روسفید بشوم، دوم این‌که دعا کنید من شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همه‌تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزی که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته‌ی شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتی این جمله را گفتم، چشم‌های شهید کاظمی پُرِ اشک شد، گفت: ان‌شاءاللَّه خبر من را هم به‌تان بدهند! فاصله‌‌ی بین مرگ و زندگی، فاصله‌ی بسیار کوتاهی است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگی هستیم و غافلیم از حرکتی که همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات میکنند؛ هر کسی یک طور؛ بعضیها واقعاً روسفید خدا را ملاقات می کنند، که احمد کاظمی و این برادران حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند". @yousof_e_moghavemat
حاج قاسم در «راه قدس» ... . آذر ماه ۱۳۶۰ حاج قاسم سلیمانی و یارانش در جبهه دشت آزادگان عملیات طریق القدس (راهِ قدس) پ.ن: رفتی و شهادت تو اعجاز کند شور دگری ز عشق آغاز کند چون خون جهان‌آرا در خرمشهر خون تو مسیر قدس را باز کند @yousof_e_moghavemat
✅ رهبر_انقلاب در مورد اولین دیدار خود با شهید بروجردی می فرمایند: « آن چیزی که من از شهید بروجردی احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من به وجود آورد، این بود که دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت، به چیزی که فکر می‌کند مسئولیت و وظیفه است. من تصور می‌کنم روحیه آرامش و نداشتن حالت ستیزه جویی با دوستان و گذشت و حلم در قبال کسانی که تعارض‌های کاری با او داشتند، نشانه آن روح عرفانی شهید بود.» ✅ شهید همت، درباره مهجور ماندن قدر و ارزش نقش بروجردی در تاریخ پر فراز و فرود انقلاب اسلامی و دفاع مقدس گفته بود، بروجردی شناخته نشد، بروجردی هنوز، نه بر ملت ایران و نه بر تاریخ ما شناخته نشده، تصور من این است که زمان بسیاری باید سپری شود تا بروجردی شناخته بشود ، شاید خون رنگین بروجردی ، این بیداری را در ما به وجود بیاورد... @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دیالوگ ماندگاری از هادی حجازی‌فر در فیلم «ماجرای نیمروز؛ ردخون» _کاشکی ریشتو میزدی +ریش؟!!! _بله.... +دیگه چهار تا منافق که ریش زدن نداره، ایشالله فتح @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 گردان خط شکن امیر المومنین علیه السلام (لشکر 14 امام حسین - ع) 📽 تصاویری از شهید احمد خسروی فرمانده دلاور گردان امیر المومنین (ع) 🌴 دوران @yousof_e_moghavemat
امام على عليه السلام ـ در خطبه عيد فطر ـ : آگاه باشيد! امروز، روزى است كه خداوند آن را براى شما عيد قرار داده و شما را شايسته آن ساخته است. پس خدا را ياد كنيد تا شما را ياد كند و او را بخوانيد تا مستجاب كند و فطره خود را بپردازيد كه سنّت پيامبر شما و تكليفى واجب از سوى پروردگارتان است ألا وإنَّ هذَا اليَومَ يَومٌ جَعَلَهُ اللّهُ لَكُم عيدا وجَعَلَكُم لَهُ أهلاً، فَاذكُرُوا اللّهَ يَذكُركُم وَادعوهُ يُستَجَب لَكُم، وأدّوا فِطرَتَكُم؛ فَإِنَّها سُنَّةُ نَبِيِّكُم، وفَريضَةٌ واجِبَةٌ مِن رَبِّكُم من لا يحضره الفقيه جلد1 صفحه 522 🌺 فرارسیدن عید سعید فطر را محضر حضرت صاحب الزّمان ارواحنا‌ له‌ الفداء و شما عزیزان تبریک عرض می‌ نماییم 🌺 @yousof_e_moghavemat
🌸 رسیدگی به همه امور 🔸 روز جمعه بود که خدمتِ آقای بهشتی رسیدیم. یکی از دوستان گفت: «یکی از مقامات خارجی به تهران اومده و از شما تقاضای ملاقات داره». 🔸 آقای بهشتی گفتند: «من برای روزهای جمعه برنامه دارم. باید به امورات خانواده بپردازم. به بچه‌ها دیکته بگم و توی درس‌ هاشون کمک کنم. در کارهای منزل هم کنار خانومم باشم. البته اگه امام دستور بدن قضیه فرق می‌کنه» (سیره شهید بهشتی، ص۷۰) @yousof_e_moghavemat
پ.ن: عراق، سلیمانیه، منطقه عملیاتی بیت المقدس چهار، فروردین ۱۳۶۷، وضو پیش از اعزام به منطقه عملیاتی : احسان رجبی @yousof_e_moghavemat
🌸ترسيدم روز بخورم ريا بشه توي بچه‌ها خواب من خيلي سبك بود. اگر كسي تكان مي‌خورد، مي‌فهميدم.🙃 تقريباً دو سه ساعت⏰ از نيمـه شب گذشته بود.خوروپف😴 بچه‌هايي كـه خسته بودند، بلند شده بود.😶 كه صدايي توجهم🧐 را جلب كرد.اول خيال كردم دوباره موش🐭 رفته سراغ ظرف‌هااما خوب كه دقت كردم،🤨ديدم نه، مثل اين‌ كه صداےچيز خوردن يك جانور دو پا است🙄😑 يكي از بچه‌هاي🧔 دسته بـود. خوب ميشناختمش‌ مشغول جنگ هسته‌اے بود.😂 آلبالو بود يا گيلاس،🍒نمي‌دانم. آهسته طوري كه فقط خودش بفهمد، گفتم:😐 «اخوي، اخوي! مگه خدا روز را از دستت گرفته كه نصف شب با نفست مبارزه مي‌كني؟🤔🙄 او هـم بے معطلی پـاسـخ داد: ترسيـدم روز بخـورم ریا بشه @yousof_e_moghavemat
وقتي كه علي نوجوان بود، همسرم گلايه كرد و گفت پسرمان وقتش را زياد در بيرون از خانه تلف مي‌كند، ‌مراقبش باش. من هم براي اينكه بيشتر علي را تحت نظر بگيرم، او را با خودم به بنايي بردم. يك روز كه به خانه آمديم، علي زودتر از من به سر كار برگشت. فكر كردم شايد دوباره براي وقت‌گذراني به جايي رفته است، زود به سر كار برگشتم و ديدم 10، 12 نفر از بچه‌هاي فعال در زمينه قرآن دارند پسرم را در بنايي كمك مي‌كنند. علتش را پرسيدم و متوجه شدم مواقعي كه علي در خانه نبوده، به مسجد و محافل قرآني مي‌رفته و حالا دوستانش كه ديده بودند او چند روزي سراغ‌شان را نگرفته، خودشان پيشش آمده بودند و به رسم رفاقت و دوستي او را كمك مي‌كردند. آن روز من شرمنده او و خودم شدم چراكه فكر مي‌كردم علي به بيراهه مي‌رود. در حالي كه او در مجالس قرآني شركت مي‌كرد. پسرم عشق به قرآن داشت و 9 جزء كلام الله مجيد را حفظ بود. يك بار كه قرار بود به جلسه‌اي قرآني برويم، نتوانستم او را سوار بر موتور تا جلسه ببرم اما علي به خاطر شوقي كه داشت، 5، 6 كيلومتر راه را با پاي پياده آمده بود و آن قدر سريع هم آمده بود كه كمي بعد از رسيدن من، نفس نفس زنان خودش را رسانده بود. ✍به روایت پدربزرگوارشهید 🌷    @yousof_e_moghavemat
اینجا عرش است یا فرش ؟ تو گويی ملائک نشسته‌اند و تلاوت می‌ ڪنند آیات الهــی را @yousof_e_moghavemat
🔸امام خامنه ای : دنیـا ، مقـام ،نـان و نـام و اینکه به نامِ ڪی تمام می‌شود برایش اهمیتـی نداشت ... با انصاف ، شجاع و سرسخت بود ، در عینِ لطافت عارفانه در مقام جنگ یڪ سرباز سختڪوش بود. @yousof_e_moghavemat
💢 «یوسی منشاروف» تحلیلگر ارشد مرکز راهبردی ـ امنیتی "اورشلیم": 🔸 آرمان آیت‌الله خمینی با تلاش چهل ساله فرماندهان سپاه پاسداران به‌جایی رسیده است که هم‌اکنون نیروهای شبه‌نظامی شیعه در قالبی فراملیتی در مرز شمالی اسرائیل آرایش مشترک گرفته‌اند و ما را تهدید می‌کنند. @yousof_e_moghavemat
اَللّهُـم ... اِنّـى اَسْئَلُڪَ خَیْـرَ مـا سَئَلَڪَ مِنْهُ عِبادُڪَ الصّالِحُونَ وَاَعُوذُ بِڪَ مِمَّا اسْتَعاذَ  مِنْهُ عِبـادُڪَ الْصّالِحـُـون @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌴بچه بسیجی‌های خرمشهر ✍️ یادداشت های هنرمند شهید بهروز مرادی ▫️ آنچه که می‌نویسم و شما می‌شنوید ادراکاتی است که در اثر مجاورت و زندگی با بعضی انسان‌هائی بدست آمده که امروز در جمع ما نیستند و کبوتران خونین‌بالی را مانند که از بام هستی سر به آسمان در بینهایت در پروازند. روزهای اولی که توی کوچه پس‌کوچه‌ها به بازیگوشی و علافی عمر می‌گذراندند، بجز مزاحمت و شکستن شیشه در و همسایه، و یا احیاناً در شب دهه عاشورا چسباندن چسب روی زنگ منزل یهودی‌ها و یا مسیحی‌ها، از جمله افتخاراتی بود که به آن می‌نازیدند و عقیده داشتند که باید تا صبح عاشورا بیدار ماند. هنگام سحر جگر آبپز شده گوسفندان قربانی را از دست آشپز مسجد محل قاپ زده و با ولع نوش‌جان میکردند یا احیاناً خبر کردن احمد و محسن و تقی و .... به‌سرکردن عبای زنانه در مجلس عزاداری زنهای محل خود را قاطی نموده و یک چائی داغ بالا می‌کشیدند. و صبح عاشورا هم که میشد میرفتند دنبال دسته زنجیرزنهای فلان تکیه و تا نزدیکیهای ظهر، بو می‌کشیدند که کجا ناهار امام حسین میدهند. و غروب هم بی‌حال، بی‌رمق، زهوار در رفته، برمی‌گشتند به خانه‌هایشان و مثل لش ولو می‌شدند توی اتاق، درحالی که کف پاهایشان یک‌من کثافت پینه بسته بود. این همه آن چیزی بود که از عاشورا و امام حسین توی مخ بچه‌های کوچک محل رفته بود. کم‌کم اینها بزرگ شدند، و در سنین نوجوانی پا به‌رکاب انقلاب. توی مسجد محل به اتفاق دیگران کلاس قرآن و حدیث تشکیل دادند، و بچه‌های کوچولوی محل را جمع کرده بودند، تا از این کلاسها استفاده کنند. ولی عموعلی خادم مسجد زیرلب قر می‌زد. که ‌این دیگه چه وضعیه، مگه مسجد جای بچه کوچیکاس، برید بیرون برید گم شید. بچه‌های کوچک لج‌بازی می‌کردند، عموعلی هم عصبانی می‌شد. چوب را بر میداشت و دنبال آنها داد و بیداد می‌کرد. دِ برید تخم‌سگهای مردم‌آزار. محمود، سیدابراهیم، منصور، جمشید، تقی و بچه‌های دیگر ریش‌سفیدی می‌کردند، تا عموعلی را راضی کنند، ولی عموعلی سماجت می‌کرد و پا در یک کفش که: نه مسجد جای بچه کوچیکا نیست. اما هرطوری بود کم‌کم سدّ ِ عموعلی هم شکست و با اجازه بانیان مسجد قرار شد که در هفته چند جلسه منظم توی مسجد تشکیل بشه. و بچه‌های محل در این جلسات شرکت کنند. در خلال این مدت منصور و جمشید به اتفاق چندتای دیگه میرفتند توی نخلستانهای اطراف شلمچه و پل نو. تا وضع فقرای روستاها را از نزدیک بررسی کنند و احیاناً کمکی. و محمود هم داخل مسجد با چندتای دیگه کار فکری و فرهنگی می‌کردند. اما از چیزهای خیلی جالب این بود که ‌این بچه‌ها بی‌سر و صدا کمکهای جنسی را از این و آن توی طبقه بالاخانه مسجد جمع می‌کردند و شبها تا دیروقت می‌بردند بین مستمندان، میان روستاهای پر از نخل لب مرز تقسیم می‌کردند بدون اینکه کسی بوئی ببرد.
💗 حاج احمد 💗
📚 کتاب مشهور آب هرگز نمی میرد را خوانده اید؟ شهیدی که سردار میرزامحمد سلگی که خاطراتش در کتاب آب هرگز نمی میرد به قلم استادانه حمید حسام نگاشته شده و تحسین عجیب را در پی داشته به ایشان اشاره می کند و خود را تحت تاثیر ایشان می داند. در کتاب ستودنی آب هرگز نمی میرد در فصل ابتدایی کتاب سردار سلگی به سپاهی شدن خودش اشاره می کند و می گوید تحت تاثیر رزمندگانی که قیافه و چهره ی زیبا و نورانی یعضی از آنها هنوز در خاطرم مانده است که بعدها آنها را در مسوولیت های بالاتر در قرار گاه کربلا دیدم و در پاورقی می نگارد که یکی از آنها سردار شهید سرلشکر احمد سوداگر سپاهی شده و می گوید اینان با سلاح اشک از کنار ما می گذشتند و نارنجک داخل تانک ها می انداختند و ما حیرت زده مثل فیلم های نظاره می کردیم... برای آشنایی با این شهیدی که از نوابغ جبهه حق بود و بعدها رئیس پژوهشگاه معارف دفاع مقدس شد و تدوین کتب درسی و گنجاندن درس آشنایی با دفاع مقدس با همه مخالفت ها و مشکلات در مفاد درسی دانشگاهی از خدمات ایشان بود شهیدی که از همرزمان بزرگانی چون باکری, قاسم سلیمانی, احمد کاظمی, غلامعلی رشید و امثالهم بود و از فرزندان دزفول خاطرات بسیار جذاب ایشان در کتاب جاده های سربی به رشته ی تحریر در آمده و تاکنون 11بار منتشر شده است یکی از تمایزات این کتاب اطلاعات عملیاتی بودن بسیاری از مطالب آن است و در جای جای کتاب نام شهدا و بزرگانی از جنگ را ذکر می کند.... که بسیار جذاب و خواندنی است و هم شیرین است. @yousof_e_moghavemat
بوی زُلف او حواسم را پَریشان کرد و رفت... قطعه بیست وچهار بهشت زهرا تهران برسر مزار @yousof_e_moghavemat
🔹غلامعلی کویتی پور، مداح دوران دفاع مقدس در جمع رزمندگان جنوب 🌷شهید بهروز مرادی، رزمنده هنرمند خرمشهری نیز در تصویر دیده می‌شود @yousof_e_moghavemat
دنیا بدون شما، میانجی ندارد عالیجنابِ صُلح؛ بیا بین ما و آسمان را آشتی بده.. اللهم عجل لولیک الفرج 🍃🌹 @yousof_e_moghavemat