eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
283 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴انتشار اسناد تازه درباره شهید «طیب‌حاج‌رضایی» 🌹کتاب «لوطی انقلابی» به قلم محمد جعفربگلو حاوی ناگفته‌هایی از زندگی طیب و اسناد تازه‌منتشر شده درباره فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی او روانه بازار نشر شد @yousof_e_moghavemat
🚩 ✔ 📢 👈 فرازی از سخنرانی تاریخی و بصیرت مندانه سردار دشمن شکن : ▪️ «...آمریکا آرام نمی نشیند و هر روز توطئه ای جدیدتر و خدعه آمیزتر از قبل را بر ملّت‌های مسلمان تحمیل می نماید؛ غافل از آن که تا در اقصی نقاط جهان، گوینده هست، همان جا نیز مرز اسلامی ماست. ما این هنرنمایی های فرسوده و نقاشی‌های از بین رفته در طول تاریخ بر روی صفحات لجن مالی شده ای را که به نام در بین ممالک اسلامی عَلَم کرده اند، هرگز قبول نداریم...» ✔ ✅ 📸 شناسنامه عکس: اوایل تیر ۱۳۶۱، سوریه، مراسم صبحگاه نیروهای ایرانی در پادگان زبدانی. ✔ از راست: ناشناس کاظم میرزایی منصور کوچک محسنی حسن شاه حسینی سردار جعفر جهروتی زاده ناشناس. 🚩 🚩📢✔ اسرائیل @yousof_e_moghavemat
دلتنگم ببین! دلتنگ رفتنت:( بعد شما... ♡ حاج قاسم @yousof_e_moghavemat
💟📚 بعد از شهادت اصغر رفت و امد در منزل زیاد شد همش به فکر این بودم که یه خانه تکانی حسابی انجام بدم چند وقت بعد از مراسم سالگرد این فرصت پیش امد شروع کردم به شستن فرش و موکت خانه و نظافت آشپز خانه... دو روزی بود که به طول انجامیده بود یکی از همسایه ها امد و گفت : رقیه خانم دیشب خوابِ اصغر را دیدم بهم سفارش کرد که بیایم و به تو در خانه تکانی کمک کنم... گفتم : خیره ان شاءالله...خندیدم و اهمیت چندانی ندادم با خود فکر کردم از روی دلسوزی میخواهد کمک کند اصغر را بهانه کرده.... اما نفر بعدی و نفر بعدی هم با همین مضمون مراجعه کردن الهی قربون محبت پسرم برم اون زنده است اون می بیند و درک میکند اصغر برایم نیروی کمکی فرستاده بود تا مادر خسته نباشد که مادر دست تنها نباشد خیلی به فکر من و خانواده بود و تمام تلاشش را میکرد که من دست به سیاه و سفید نزنم..... راوی مادرشهیداصغرالیاسی @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 💠ماجرای تکان‌دهنده از شهیدی که تک فرزند خانواده بود و زنده زنده سرش رو بریدند ولی زبونش رو باز نکرد تا عملیات لو بره‼️ عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت😳 تک فرزند خانواده هم بود😍 زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه😇 مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم...😊 عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته☺️ اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب😇 فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه...😱 بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهیدخرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن😰 پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود😇 قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...😳 تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته...😔 اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد...😓 زمزمه لغو عملیات مطرح شد.😲 گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده🤔 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...😊 عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت😭 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...😔 اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند...😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره😓 وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین😔 یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟😔 گفتند: مادر! بعثی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم...😳 مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد... راوی: محمد احمدیان از بچه های تفحص @yousof_e_moghavemat
گربركَنَم‌دل‌ازتو وبردارَم‌ازتومهر ، آن مهر بر كه افكنم؟ آن دل كجا برم؟ سَيِّدى ... مَنْ لَي يَرْحَمنى إن لَم تَرحمنى @yousof_e_moghavemat
🚩 💐 🌸 ⚫️ فرازی ماندگار و فراموش ناشدنی از سخنرانی باشکوه در پادگان زبدانی سوریه، ۲۸ خرداد ۱۳۶۱. ✔ 📢 🔸با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات مان را علیه آنها شروع خواهیم کرد. هرکس با ماست، بسم الله! هرکس با ما نیست، خداحافظ! 💕 🌸 @yousof_e_moghavemat
✨🌷شهید باب الله ابراهیمی خدايا! تو خود شاهدى كه هيچ‏گاه براى منافع گروهى و به نفع كسى شعار نداده‏‌ام و می‌خواستم همواره در خود احساس كنم كه مورد لطف اولياى الهى هستم .. همواره در نظرم اين بوده است كه خشنودى خداوند را به دست آورم و يك لحظه نخواستم كوچك‏ترين تمايلى به اين دنياى پست و پوچ نشان بدهم. @yousof_e_moghavemat
📝 وقتی ڪارتان می گیرد و دورتان شلوغ می شود ، تازه اول مبارزه است ؛✌️ زیرا شیطان به سراغتان می آید.❌ @yousof_e_moghavemat
🔸| آثار شهادت طلبی |🔸 آرزوی صادقانۀ شهادت موجب پاکی دل از آلودگی‌ها و نورانی شدن اندیشۀ انسان می‌شود. شهادت طلبی خوش فهمی می‌آورد و حکمت را بر زبان آدم جاری می‌کند.🍃 @yousof_e_moghavemat
🕊 ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست 🕊 @yousof_e_moghavemat