💠 در جمع رفقای هیئتی لقب سردار داشت/همیشه میگفت من یک روز شهید میشوم
🔻حسین عاشق امام حسین(ع) بود، کشته کربلا. گفته بود: «میخواهم بروم برات کربلایم را از امام رضا(ع) بگیرم.» رفت مشهد و چندین روز آنجا ماند و لباس خادمی امام رضا(ع) را پوشید.
🔹برادرش میگفت: «به حسین زنگ زدم گفتم:"حسین کی بر میگردی؟! دو هفته است که رفتی" او گفت: من هنوز حاجتم را نگرفتم». چند روز بعد که حسین بر میگردد. برادرش میگوید: "چه شد حاجتت را گرفتی؟" حسین هم فقط لبخند میزند.
🔸حسین مدتی دنبال انتقال از اهواز به دزفول بود، میخواست در شهر خودش کار کند و به مسائل فرهنگی بپردازد. این اواخر اما گفته بود که من اهواز میمانم تا شهید شوم.
🔹در جمع رفقای هیئتی حسین لقب سردار داشت. سردار هیچوقت اهل ریا نبود، اما یکجا ریا کرد آنجایی که گفت:«بذار ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من میدانم شهید میشوم.» همیشه میگفت: «من یک روز شهید میشوم.»
ارسالی یکی از اعضای محترم کانال یوسف مقاومت
#زندگینامه
#بخش_پنجم
#شهید_حسین_ولایتی_فر
@yousof_e_moghavemat