eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
269 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 حاج احمد 💗
📆 18 فروردین1364- شهادت ولی الله چراغچی، قائم مقام لشکر۵ نصر- سپاه خراسان 🌿متولد مشهد(1337)-تحصیلات متوسطه(رشته ریاضی) را با اخذ بهترین نمرات طی کرد. سپس وارد دانشگاه(رشته مهندسی علوم) شد. با شروع نهضت به جرگه انقلابیون پیوست و پس از پیروزی، دانشگاه را رها کرد و وارد ارتش شد و به عنوان مربی به آموزش افراد پرداخت. با ورود به سپاه، فعالیت‌های گسترده او آغاز شد. همزمان با گروهک‌های ضدانقلاب در گنبدصحرا راهی این دیار شد و در سرکوب عناصر بیگانه‌پرست نقش مؤثری ایفا نمود. 🌴با آغاز جنگ تحمیلی، به سوی جبهه‌های نبرد شتافت و با توجه به شایستگی‌ها‌ و قابلیت‌هایی که از خود بروز داد، به مرور زمان مسئولیت‌های زیر به او واگذار گردید: 🌸فرمانده گردان، مسئول طرح و عملیات منطقه ۶ سپاه، مسئول طرح و عملیات لشکر5نصر ...و نیز قائم مقامی لشکر نصر. به گفته همسنگرانش، هر چه مسئولیت‌های او سنگین‌تر می‌شد، از وی انسانی مصمم‌تر می‌ساخت. شهید چراغچی از قدرت برنامه ریزی و طراحی بی نظیری برخوردار بود. در عملیات بستان، طرحی نظامی ارائه داد که تمامی کارشناسان نظامی بر آن صحه گذاشته و مورد تصویب ‌فرماندهان قرار گرفت. 🌼روحیات و اخلاق وی زبانزد همگان بود. تواضع و فروتنی بیش از حدش بارها موجب خجلت و شرمندگی دیگران شده بود. خویشتن داری، توکل و خونسردی او حتی در اوج مشکلات و فشار زیاد کار از جمله صفات بارز شهید بود. او همچنین اهل تهجد و نماز شب بود و چنین انسان‌هایی می توانستند در روز چون شیران بیشه با دشمن به نبرد برخیزند. 🌹وی در عملیات بدر (زمستان1363) بر اثر اصابت گلوله به ناحیه سر مجروح شد و پس از چند هفته بیهوشی، در ۱۸ فروردین ۶۴ به درجه رفیع شهادت نایل گشت. پیکر مطهر او به مشهد منتقل شده و در گلزار شهدای بهشت رضا(ع) آرام گرفت. ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ ***فرازی از وصیت نامه شهید: مسلم و تسلیم هستم و شهادت می‌دهم به خداوند حَیِّ لا یَموت واحِد، رحمان و رحیم و... محمد (ص)، بهترین برگزیده از124000رسولش و علی (ع) وصی بر حقش و یازده فرزند علی (ع) و فاطمه (س) که همگی برحقند و اما تنها حجت خدا مهدی(عج) است که به انتظار فرمان ظهورش نشسته است. قال الحسین (ع) "اِنَّ الحَیاة عَقیدَةٌ وَ جَهاد"،" وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرِين"(و «فراز ونشيب‌هاى جنگ براى آن است» تا خداوند افراد مؤمن را پاك و خالص، و كافران را (به تدريج) محو و نابود گرداند.) درود خدا به امام عزیزم که ما را آگاهی بخشید و در هر فرصت برای پاک کردن زنگار نیت‌ها پرداخت تا فقط برای خدا باشیم و رحمت خدا بر شهدا باد که به ما آموختند چگونه بهتر رفتن را. @yousof_e_moghavemat
⏳ اوایل پیروزی انقلاب 💠 مراسم بزرگداشت چهار شهید شهرضا (استان اصفهان) که در منطقه کردستان به شهادت رسیدند. 📷 شهید سید محسن صفوی، فرمانده سپاه شهرضا و شهید همت معاون فرهنگی او نیز در تصویر دیده می شوند. (شهید صفوی چه شخصیت بزرگی بوده که شهید همت --سردار نامدار جبهه ها-- تحت امر او کار می کرده!!) ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ پ.ن: بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، اوضاع کردستان به هم ریخت و گروهک های کمونیست و تجزیه طلب، دست به سلاح برده و اعلام خودمختاری کردند. در پی این تحرکات ضدامنیتی، نیروهای انقلابی از اقصی نقاط کشور راهی کردستان شده و به مقابله با مسلحین وابسته پرداختند @yousof_e_moghavemat
پيامبر صلي الله عليه و آله: لاتَجْلِسوا مَعَ كُلِّ عالِمٍ، اِلاّ عالِماً يَدْعوكُمْ مِنْ الْخَمْسِ اِلَى الْخَمْسِ: مِنَ الشَّكِّ اِلَى الْيَقينِ وَ مِنَ الْعَداوَةِ اِلَى النَّصيحَةِ وَ مِنَ الْكِبْرِ اِلَى التَّواضُعِ وَ مِنَ الرّياءِ اِلَى الاِْخْلاصِ وَ مِنَ الرَّغْبَةِ اِلَى الزُّهْدِ؛ پيامبر صلي الله عليه و آله: با هر عالمى هم نشینی نکنید، مگر آن عالمى كه شما را از پنج چيز،/مضر /و به پنج چيز/ مفید/ دعوت كند: از شكّ به يقين، از دشمنى نمودن به‌نصیحت و خيرخواهى بندگان ، از تكبّر به تواضع، از ريا به اخلاص دربندگی و از علاقه به (منافع) دنيا، به زهد و بى اعتنايى به مال ومنال دنیا تاريخ بغداد، ج 5، ص 70، ح 2421. @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
؟!!😠👊 ☆ ♡ وارد اسلحه‌خانه شد. پ.اس.داری با ریش و قد بلندی، پشت میز نشسته بود. تا چشمش به افتاد بی‌آن که از جا بلند شود، گفت: «بفرمایید.» دست‌خط را روی میز گذاشت. جوان اخم کرد و با بی‌میلی گفت: «شما کی هستی که چهل‌تا اس.لحه میخوای؟» نگاهی به قیافه‌‌اش انداخت و با هیبت همیشگی‌اش گفت: «لازم نیست بدونی من کیم و اس.لحه‌هارو واسه چی میخوام. شما وظیفتو انجام بده.» پ.اس.دار جوان تلفن را برداشت تا به مافوقش گزارش کند. گوشی را از دستش قاپید و گفت: «کارمونو راه بنداز بعد برو سراغ تلفن.» پ.اس.دار با لج‌بازی جواب داد: «من باید اجازه بگیرم. این امضا را قبول ندارم.» به شدت عصبانی شد: « رو قبول نداری؟ پس از کی اجازه می‌گیری؟؟!!!» پ.اس.دار خودش را جمع کرد و با غرور کاذبی گفت: «من فقط به دستور جعفری کار می‌کنم. این آقای بروجردی فقط فرماندهٔ تهرونی‌هاست.» یقه‌اش را گرفت و به تندی گفت: «شنیده بودم این‌جا س.پ.اهِ قبیله‌ای راه انداختین اما تصور نمی‌کردم تا این حد پیشروی کرده باشین. من، نه جعفری می‌شناسم نه بروجردی؛ فقط اس.لحه میخوام. حالا تحویل میدی یا خودم دست‌به‌کار شم؟» سپس به افرادی که همراهش بودند اشاره کرد وارد شوند. مسئول اس.لحه‌خانه گلنگدن کشید و گفت: «اگه بیاین جلو می‌زنم.» یک نفر پرید جلو و گفت: «بزن. ما که قراره جاده پاوه رو پاکسازی کنیم، پس بهتره از همینجا شروع کنیم.» درگیری بالا گرفت و هردوطرف روی هم اس.لحه کشیدند. سرو کلّه‌ی فرماندهان بالادستی از جمله بروجردی و جعفری پیدا شد. بروجردی نگاه غضبناکی به جعفری انداخت و صحبت‌هایی بینشان رد و بدل شد. در نتیجه‌ی این کشمکش‌ها، اس.لحه‌ها را تحویل گرفت و رفت توی محوطه. بروجردی از طرز قدم‌برداشتن‌ها، دستوردادن‌ها و رفتار مطمئن شد که او جزو افرادی است که در آینده لازمش خواهد داشت. به بروجردی گفت: «روی من حساب کن.» بروجردی دو بازوی را گرفت و با آن متانت و لبخند همیشگی‌اش گفت: «اگه میخوای توی کردستان موندگار شی، باید از این روزای سخت عبور کنی؛ سعی کن آستانهٔ صبرت رو بالا ببری.» سینه جلو داد و درآغوش گرم مُراد و فرمانده‌اش آرام گرفت. ☆ ♡ 📜 مطلبی که است منتشر می‌شود از کتاب ارزشمند و بسیار جذاب و خواندنی انتخاب شده بود. (با اختصار و تخلیص از صفحات ۲۲۴ تا ۲۲۶) @yousof_e_moghavemat
سپهبد قاسم سلیمانی: خدایا ثروت چشمانم گوهر اشک دفاع از مظلوم است بخشی از سپهبد قاسم سلیمانی @yousof_e_moghavemat
سپاه بدر این شجره طیبه، به شهدای گران‌قدر و ارزشمندی آراسته است که قبل از سقوط صدام خدمات بزرگی تحت پرچم و بیرق علمای عراق انجام داده‌اند. علمایی همچون شهدین صدرین بزرگوار و گرانقدر شهید سید محمدباقر صدر و شهید سید محمد صدر. قسمتی از سخنرانی شهید حاج قاسم سلیمانی در مراسم چهلم شهید شعبان نصیری | تهران؛ تیر ۱۳۹۶ به مناسبت ۱۹ فروردین سالروز شهادت آیت‌الله سید محمدباقر صدر و بنت‌الهدی صدر به دست دیکتاتور خونریز عراق، صدام @yousof_e_moghvemat
🌿 روحیه . . . عالیه 😊🌸☘️🌺 🌼 نشاط و سرزندگی 🌴 دوران @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 شهادت: بارها میگفت: یه باید مثل یه درخت پر ثمر باشه که هرچی بارش بیشتر میشه افتاده و متواضع تر میشه او خودش اینگونه بود توی گردان تخریب لشگر10 علی اصغر برای خودش استوانه ای بود. معمولا توی عملیات ها در نقش معاون گردان ظاهر میشد علی اصغر از بچه های مهندسی تهران بود و جبهه های جنوب و غرب رو تجربه کرده بود تخریب تیپ 20 رمضان بود و بعد هم تخریب قرارگاه ثارالله و بعد از اون اواخر تابستاند 1364 با جمعی از بچه های تخریبچی قرارگاه ثارالله به لشگر10 اومدند.. فرماندهان تخریب لشگر10 مثل شهید حاج عبدالله و شهید حاج سید محمد سابقه اش رو داشتند و به توانمندی او واقف بودند . علی اصغر در بدو ورود به تخریب لشگر10 کارش رو با آموزش و انتقال تجربیات به نیروهای تازه وارد شروع کرد و بعد هم تلاش برای آماده سازی نیروها برای عملیات والفجر8 شروع شد... علی اصغر در شب عملیات ام الرصاص با جمعی از بچه ها به گردان حضرت علی اکبر (ع) مامور شد و به عمق جزیره ام الرصاص نفوذ کردند ...روزهای سخت پاتک های دشمن در در شهر فاو فرمانده تخریبچی در خط بود. اونجا فقط انفجار در مسیر پاتک دشمن و مین گذاری چاره کار بود و این هم به آسانی انجام نمیشد . بچه هایی که باید انتخاب میشدند برای این کار استثنایی بودند و علی اصغر روی تک تک بچه ها شناخت داشت و انتخاب نیروها برای عملیاتش حرف نداشت. اردیبهشت 65 کمک کار شهید زینال حسینی در خط فکه بود و پاکسازی میادین مین فکه رو مدیریت میکرد و چند روز بعد هم به کمک میروهای لشگر رفت برای مین گذاری در جلوی دشمن در منطقه عملیاتی شرهانی... عملیات کربلای 4 و 5 و 8 مسولیت محور تخریب رو در خط مقدم و قرارگاه لشگر10 داشت. تا اینکه به رسید. کار عملیات در غرب کانال ماهی سخت و پیچیده بود فاصله با دشمن خیلی کم بود و خط درگیری هم شلوغ بود. دشمن با آتش پرحجم و میدان های مین ایضایی سعی کرده بود حرکت رزمندگان رو در عملیات کند کنه. برنامه ریزی برای عبور از زمین مسلح به مین و موانع وسیع دشمن در محور عملیاتی لشگر10 با شهید علی اصغر صادقیان به عنوان بود. روز 18 فروردین 66 روز سه شنبه و شب جهارشنبه بود بچه های تخریب در قرارگاه مراسم دعای توسل داشتند و اصغر اون شب اونقدر گریه کرد که چشم هاش کاسه خون شده بود ... و بعد از دعا به سمت خط حرکت کردند و بچه های توی خط با دشمن درگیر بودند و علی اصغر بین خط و قرارگاه در رفت و آمد بود. دشمن همه ی امکانات رزهی اش رو پای کار آورده بود که همون شب پاتک کنه و بچه ها رو عقب بزنه. و فرماندهان برای مقابله ی با دشمن به خط مقدم فراخوانده شدند. شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده تخریب لشگر10 و شهید علی اصغر صادقیان و یه تعداد از بچه های تخریب هم عازم خط شدند که در مسیر رسیدن به خط با گلوله خمپاره آسمانی شد. و فرمانده تخریب لشگر10 شهید حاج سید محمد زینال حسینی بالای پیکر مطهر دو دستی بر سر میکوبید و میگفت: . راوی: @yousof_e_moghavemat