eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
283 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
دل‌من‌تنگ‌همین‌یڪ‌لبخنـد وتــودرخنـــده‌مستانہ‌خود میگـذری(: نوش‌جانت‌امّـا گاه‌گاهےبہ‌دل‌خسـتہ‌ماهم نظــری . . .💔 @yousof_e_moghavemat
↪ 😅 ؟؟!!!! 😂 🤪 🤤 ↘️ 🏷 زمانی که (ص) تشکیل شد، با توجه به استعدادی که داشت، به عنوان شروع به کار کرد. محل کار او در یک کانکس بود که در  آن یک پنجره تعبیه شده بود و این کانکس در سطح بالاتری از زمین قرار داشت. این طوری رضا بر رزمنده های مراجعه کننده تسلط داشت؛ از طرفی بچه های رزمنده باید بر روی بلوکی می رفتند. 🤭 یک روز که آماده می شدیم برای ، یک بسیجی رزمنده پشت پنجره قرار گرفت و گفت: "مرخصی می خوام." رضا گفت: "طبق دستور فرمانده تیپ ، چون عملیات نزدیک است نمی توانیم بدهیم." بسیجی خیلی اصرار کرد. رضا گفت : "آقا،  گفته است  مرخصی ندهید. چرا اینقدر اصرار می کنید؟" ولی وقتی رضا دید این بسیجی همچنان پافشاری می کند، یه بغل دست رضا بود. گفت: "وایسا الان بهت مرخصی می دم". تقریباً سر و صورت بسیجی مقابل پنجره بود. پارچ آب را روی سر بسیجی خالی کرد گفت: "حالا متوجه شدی...مرخصی نمی دیم". 😂😂 👤 راوی: سردار «نصرت الله قریب» 📸 شناسنامه عکس: - بُستان، سال ۱۳۶۳ ، حمیدرضا فرزاد در کنار سردار 🤗 @yousof_e_moghavemat
💔 پیغام آوردند که برای بردن جنازه یوسف به مقر حزب کومله بیایید. پدرش با شنیدن این خبر همان جا دق کرد و جان سپرد. من و برادرش به آن سوی رودخانه رفتیم، یوسف را شهید کرده بودند. بدن یوسفم تکه تکه شده بود. انگشت هایش، جگرش، اعضا و جوارحش... گفتند: همین جا دفنش کن؛ با دست‌هایم زمین را کندم، تکه تکه یوسفم را در قبر گذاشتم. راوی: مادر @yousof_e_moghavemat
هرگاه در نماز حضور قلب نداشتيد بعد از آن يك صفحه قرآن بخوانيد. @yousof_e_moghavemat
آتـش به دلم مانـده و بــاران به نگاهـم این خاصیـتِ بغـــض ِ به جا مانده از عشـق است ... @yousof_e_moghavemat
 سلام ای انتظــار انتظـــارم سلام ای رهبر و ای یادگارم سلامم بر تو ای فرزند زهرا سلامم بر تو ای نـــاجی دنیا . . . صَـلَ اللهُ عـَلـیکَ یـا صـاحـبَ الـزَّمـان (عج) آخـریـن بـاقـیـمـانـده از نـسـل حـسـیـن (ع).. هـسـتـی کـنـارِ مـا و چـشـمِ دیـدارت نـیـسـت . @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🛩 • • • فردا صبح علی الطلوع حاجی [مسئول تدارکات و پشتیبانی تیپ۲۷] با یک خبر بد رسید: «دستور از بالا آمده که عده ای باید بمانند. برادر ، شما فعلاً برو همدان. با گروه بعدی به لبنان اعزامت می کنیم.» ✔ اول بهت زده شدم. فکرم رفت به اتفاق روز قبل [ که بدون هماهنگی از سر ستون جدا شده بودم و گازش را گرفته بودم تا پادگان ولیعصر (عج).]احتمال دادم که حاجی از آن کار آزرده خاطر شده و اصرار کردم که من باید به لبنان بروم. . این ها را با گریه گفتم. 🔸️ حاجی دلش برایم سوخت. دستی به صورتم کشید و گفت: «مطمئن باش عین واقعیت را گفتم. فعلاً نیروهای محدودی به لبنان می روند. اگر قسمت شد، شما با گروه بعدی می روی. اصلاً با حبیب[ حبیب الله مظاهری: فرمانده شجاع و دلاور گردان مسلم از ۲۷ ] می روی.» ⁉️ یکّه خوردم. فکر کردم دستم انداخته. - حبیب که پیش خداست. حاجی ما را گرفته ای؟ - نه، حبیب مجروح است. ما هم مثل بقیه فکر می کردیم شهید شده. آمارش توی شهدا بود، ولی از ناحیه سر مجروح شده. الآن هم توی بیمارستان تحت درمان است. 🔹️ اسم حبیب که آمد، جان گرفتم. مُرده بودم زنده شدم. حبیب، عشقِ من بود. این که او باشد و با او و در رکاب او به لبنان بروم، آرامم می کرد. گفتم: «چشم.» خداحافظی کردم و راهیِ همدان شدم. ✔ ...کمتر از یک هفته [گذشت.] حالا نه از حاجی نیکومنظر خبری بود و نه از حاج علاء. باید می‌رفتم به پادگان ولیعصر تهران؛ امّا قبلش رفتم سپاه همدان. در و دیوار سپاه هنوز برای سیاه‌پوش بود. پیکر او را به شهرش اصفهان برده بودند؛ امّا همه جا حرف او بود و حرف از که می‌گفتند به دست نیروهای اسرائیلی اسیر شده است. خبر درد جانکاهی به جانم زده بود که امام فرمود:«راه قدس از کربلا می گذرد.» ☆ ○ 📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی ، صفحات ۱۸۳، ۱۸۴ و ۱۸۵، (خاطرات علی خوش لفظ، نوشته حمید حسام.) جملات داخل کروشه از ادمین می باشد. تصویر اول: سردار در کنار مقام معظم رهبری. تصویر دوم: سردار تصویر سوم: از چپ نفر اول، سردار 🖐🥰🌸 @yousof_e_moghavemat
حاجی بین خودمون بمونه هاااااا، ولی بعد پروازِ شما،‌ دیگه هیچی مثلِ قبل نشد... @yousof_e_moghavemat
🦋 🚩 ☆ ♡ «...ما به اینجا آمده ایم تا نوادگان شمر و یزید، صهیونیست‌ها را اسیر بگیریم، غُل و زنجیر به پای شان ببندیم و در بازار شام راه بیاندازیم تا تمام دنیا بداند که ما فرزندان امام حسین علیه السلام در مقابل همه ظالمان خواهیم ایستاد.» 💓 ❤ 📸 شناسنامه عکس: ۱۴ تیر ۱۳۶۱، پادگان زبدانی سوریه، آخرین سخنرانی فرمانده برای فاتحان خرمشهر... 🚩 💐 @yousof_e_moghavemat