#یادِسَنگر
دلمنتنگهمینیڪلبخنـد
وتــودرخنـــدهمستانہخود
میگـذری(:
نوشجانتامّـا
گاهگاهےبہدلخسـتہماهم
نظــری . . .💔
@yousof_e_moghavemat
↩ #بازنشر ↪
😅 #مرخصی_می_خواستی_نه ؟؟!!!! 😂
🤪
🤤
↘️
🏷 زمانی که #تیپ_محمد_رسول_الله (ص) تشکیل شد، #رضا_دستواره با توجه به استعدادی که داشت، به عنوان #مسئول_پرسنلی شروع به کار کرد. محل کار او در یک کانکس بود که در آن یک پنجره تعبیه شده بود و این کانکس در سطح بالاتری از زمین قرار داشت. این طوری رضا بر رزمنده های مراجعه کننده تسلط داشت؛ از طرفی بچه های رزمنده باید بر روی بلوکی می رفتند.
🤭
یک روز که آماده می شدیم برای #عملیات_بیت_المقدس ، یک بسیجی رزمنده پشت پنجره قرار گرفت و گفت: "مرخصی می خوام."
رضا گفت: "طبق دستور فرمانده تیپ ، چون عملیات نزدیک است نمی توانیم #مرخصی بدهیم."
بسیجی خیلی اصرار کرد.
رضا گفت : "آقا، #فرمانده_تیپ گفته است مرخصی ندهید. چرا اینقدر اصرار می کنید؟"
ولی وقتی رضا دید این بسیجی همچنان پافشاری می کند، یه #پارچ_آب بغل دست رضا بود. گفت: "وایسا الان بهت مرخصی می دم".
تقریباً سر و صورت بسیجی مقابل پنجره بود. پارچ آب را روی سر بسیجی خالی کرد گفت: "حالا متوجه شدی...مرخصی نمی دیم". 😂😂
👤 راوی: سردار «نصرت الله قریب»
📸 شناسنامه عکس: #انتشار_برای_اولین_بار - بُستان، سال ۱۳۶۳ ، حمیدرضا فرزاد در کنار سردار #شهید_سید_محمدرضا_دستواره 🤗
#پست_ویژه_شب_جمعه
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شهدای_لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#خاطرات_طنز_جبهه
@yousof_e_moghavemat
💔
پیغام آوردند که برای بردن جنازه یوسف به مقر حزب کومله بیایید. پدرش با شنیدن این خبر همان جا دق کرد و جان سپرد.
من و برادرش به آن سوی رودخانه رفتیم، یوسف را شهید کرده بودند. بدن یوسفم تکه تکه شده بود. انگشت هایش، جگرش، اعضا و جوارحش...
گفتند: همین جا دفنش کن؛ با دستهایم زمین را کندم، تکه تکه یوسفم را در قبر گذاشتم.
راوی: مادر
#شهید_یوسف_داورپناه
@yousof_e_moghavemat
#شهید_سید_محمد_حسن_بنی_سعید
هرگاه در نماز حضور قلب نداشتيد بعد از آن يك صفحه قرآن بخوانيد.
#نماز
#حضور_قلب
#تلاوت_قرآن
@yousof_e_moghavemat
آتـش
به دلم مانـده و
بــاران به نگاهـم
این خاصیـتِ بغـــض ِ
به جا مانده از عشـق است ...
#مردان_بی_ادعا
#جبهه
#رزمندگان
@yousof_e_moghavemat
سلام ای انتظــار انتظـــارم
سلام ای رهبر و ای یادگارم
سلامم بر تو ای فرزند زهرا
سلامم بر تو ای نـــاجی دنیا . . .
صَـلَ اللهُ عـَلـیکَ یـا صـاحـبَ الـزَّمـان (عج)
آخـریـن بـاقـیـمـانـده از نـسـل حـسـیـن (ع)..
هـسـتـی کـنـارِ مـا و چـشـمِ دیـدارت نـیـسـت .
#طرح_مهدوی
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
⏰ #ماموریت_لبنان 🛩
•
•
•
فردا صبح علی الطلوع حاجی #نیکو_منظر [مسئول تدارکات و پشتیبانی تیپ۲۷] با یک خبر بد رسید:
«دستور از بالا آمده که عده ای باید بمانند. برادر #خوش_لفظ ، شما فعلاً برو همدان. با گروه بعدی به لبنان اعزامت می کنیم.»
✔
اول بهت زده شدم. فکرم رفت به اتفاق روز قبل [ که بدون هماهنگی از سر ستون جدا شده بودم و گازش را گرفته بودم تا پادگان ولیعصر (عج).]احتمال دادم که حاجی #نیکومنظر از آن کار آزرده خاطر شده و اصرار کردم که من باید به لبنان بروم. #جنگ_با_اسرائیل_آرزوی_من_است . این ها را با گریه گفتم.
🔸️
حاجی دلش برایم سوخت. دستی به صورتم کشید و گفت: «مطمئن باش عین واقعیت را گفتم. فعلاً نیروهای محدودی به لبنان می روند. اگر قسمت شد، شما با گروه بعدی می روی. اصلاً با حبیب[ حبیب الله مظاهری: فرمانده شجاع و دلاور گردان مسلم از #تیپ_۲۷ ] می روی.»
⁉️
یکّه خوردم. فکر کردم دستم انداخته.
- حبیب که پیش خداست. حاجی ما را گرفته ای؟
- نه، حبیب مجروح است. ما هم مثل بقیه فکر می کردیم شهید شده. آمارش توی شهدا بود، ولی از ناحیه سر مجروح شده. الآن هم توی بیمارستان تحت درمان است.
🔹️
اسم حبیب که آمد، جان گرفتم. مُرده بودم زنده شدم. حبیب، عشقِ من بود. این که او باشد و با او و در رکاب او به لبنان بروم، آرامم می کرد. گفتم: «چشم.» خداحافظی کردم و راهیِ همدان شدم.
✔
...کمتر از یک هفته [گذشت.] حالا نه از حاجی نیکومنظر خبری بود و نه از حاج علاء. باید میرفتم به پادگان ولیعصر تهران؛ امّا قبلش رفتم سپاه همدان. در و دیوار سپاه هنوز برای #حاج_محمود_شهبازی سیاهپوش بود. پیکر او را به شهرش اصفهان برده بودند؛ امّا همه جا حرف او بود و حرف از #حاج_احمد_متوسلیان که میگفتند #حاج_احمد به دست نیروهای اسرائیلی اسیر شده است.
خبر #اسارت_حاج_احمد_متوسلیان درد جانکاهی به جانم زده بود که امام فرمود:«راه قدس از کربلا می گذرد.»
☆
○
📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی #وقتی_مهتاب_گم_شد ، صفحات ۱۸۳، ۱۸۴ و ۱۸۵، (خاطرات علی خوش لفظ، نوشته حمید حسام.)
جملات داخل کروشه از ادمین می باشد.
تصویر اول: سردار #شهید_علی_خوش_لفظ در کنار مقام معظم رهبری.
تصویر دوم: سردار #شهید_حاج_محمود_نیکومنظر
تصویر سوم: از چپ نفر اول، سردار #شهید_حبیب_الله_مظاهری ⚘
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
🖐🥰🌸
@yousof_e_moghavemat
حاجی بین خودمون
بمونه هاااااا، ولی بعد پروازِ شما، دیگه هیچی مثلِ قبل
نشد...
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانے
@yousof_e_moghavemat
🦋 #حاج_احمد_متوسلیان 🚩
☆
♡
«...ما به اینجا آمده ایم تا نوادگان شمر و یزید، صهیونیستها را اسیر بگیریم، غُل و زنجیر به پای شان ببندیم و در بازار شام راه بیاندازیم تا تمام دنیا بداند که ما فرزندان امام حسین علیه السلام در مقابل همه ظالمان خواهیم ایستاد.»
💓
❤
📸 شناسنامه عکس: ۱۴ تیر ۱۳۶۱، پادگان زبدانی سوریه، آخرین سخنرانی فرمانده برای فاتحان خرمشهر...
🚩
💐
#اللهم_فک_کل_اسیر
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat