شانه اش مارا پناهی بود و رفت
شانه مان را تڪیه گاهی بود و رفت
رفت و رفت غمهای ما بیشتر شد
شادی ما یڪ نگاهی بود و رفت
💐✨✨✨✨✨
پدر روحت شاد و یادت گرامی باد.
مرحوم #شیرمحمد_کلانتری
ارسال : #صغری_کلانتری
@zadgahamtuyehdarvar
کاش بدانی برکت دعای تو
تکیهگاه آرزوهای من است
بیتو هر فصل کتاب عمر من
به خزان زندگی رسیدن است
✨
پدر عزیزم روزت مبارک ...
مشهدی #علی_اصغر_مهدی_نژاد
✨
ارسال : #احمدعلی_مهدی_نژاد
@zadgahamtuyehdarvar
روزتان مبارک عزیزان
✨✨✨
زنده یادان مرحوم حاج #علی_محمد و مرحوم حاج #رضا_کلانتری
✨✨✨
باورم نیســـت پدر رفـتی و خاموش شدی
ترک ما کردی و با خاک هم آغوش شدی
خانـه را نوری اگـر بود ز رخســـار تو بود
ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی
🕯▪️🕯▪️🕯
ارسال: #مهدی_کلانتری
@zadgahamtuyehdarvar
✳️ آقایان ، آقایان ، روز پدر مبارک باد
#بخش_۴
سلام.
داستان امروز ما داستان زندگی یک هم ولایتی محترم ،مرحوم آقای "غلامعلی کلانتری" از محله گل آرا معروف به غلامعلی زرد ( خدایا مرا ببخش این مرد محترم را با لقبش صدا می زنم ،چون اکثرا ایشانرا با این نام می شناسند ) برادر شوهر خاله ام مرحوم مش "محمدابراهیم کلانتری" هست . چهارتا برادر بودند ؛ از خودش خانه ای نداشت در خانه پدری زندگی می کرد . بعد از تقسیم اموال در خانه برادرش ساکن شد ، چشمش کم نور بود یک عینک ذره بینی بر چشم داشت ، از نظر جسمی رشد کافی نکرده بود .
راستش توی ولایت دنبال یک مرد می گشتم ، چشمم به غلامعلی خورد ، از بیماری زردی رنج می برد ، کاملا زردی درچهره اش نمایان بود ، بعلت ناتوانی یا بیماری یا علل دیگر در جوانی ازدواج نکرد ، سنش از جوانی گذشته بود ، شاید هم کسی همسریش را نپذیرفت ، تا آخر زندگی تنهای تنها بود . به ایشان پیر پسر هم می گفتن ، صورتش کم مو ، قدرت بدنی زیادی نداشت . کارهای ساده را با تانی و حوصله تمام انجام می داد، اغلب به گوسفندچرانی مشغول و امرار معاش می کرد ، یک چوبدستی ، یک دوشتره ( کوله پشتی ) باسفره نان و ... بر دوش .
نمی دانم خورشت داشت یا نه ، ولی ، قانع بود ، ده دوازده راس گوسفند بز و میش (زا) داشت . یکی از شرکای بلوک گوسفند پدرم بود . موقع تراز ، تقسیم محصولات خبرش می کردم . اغلب قاصدی و خبر کردن ایشان بعهده اینجانب بود ، چون مرد موقر و محجوبی بود بهش خیلی احترام می کردم . شریک بی آزار و حلالی بود ، موقع تقسیم محصولات ظرف کوچکی برای کره با خودش می آورد .کشک و سیچوش بقدری بود که به دوش می گرفت . چقدر ساکت و آرام بود ، چشم ، چشم جزیی از کلامش بود ، هر وقت برای گوسفند چران به باغهای نوبندی می رفتم ، غلامعلی را همراه گوسفندان می دیدم . تابستانها گاها برای خوردچران به چوپانها در صحرا کمک می کرد .
(خورد یعنی بره و بزغاله های کوچک) .
خورد چران معمولا به عهده بچه ها ست .
با اینکه از بعضی مواهب دنیا محروم بود ، نه گدایی می کرد، نه دزدی ، نه به ناموس مردم چشم بد داشت .
وقتی شرایط زندگی این مردان کم توقع را می بینم ، در خود احساس عجز و شرم می کنم ، از خودم خجالت می کشم ، از روز قیامت می ترسم ، بفکر روز رستاخیز که می افتم روزی که انقلابی بزرگ در آن روز رخ می دهد ، گاهی تصورات عجیب و غریبی در ذهنم نقش می بندد ، در آن روز وانفسا ، می بینم خیلی از آدمای خلافکار و دزد را ، از جای متعفن با اشکال گوناگون و تحقیر آمیزی حاضر می کنند . یکی را چشم بسته ، یکی در پاهایش غل و زنجیر ، یکی در دستهاش دستبند ، تعدادی با لباس زندانی راه راه به صف شده اند ، سر بزیر ، گریان و نالان منتطر حکم تنببه هستند ، وقتی به پیشانی اینها خوب نگاه می کنی ، تابلو بیلبردی در پیشانی آنها نصب شده همه اعمال و رفتارشانرا بدون کم و کاست نشان می دهد ، کسی قادر نیست چیزی را پنهان کند .
#غلامعلی بر عکس دنیایش با بنیه قوی و مقتدر چوب تعلیمی در دست ، در بلندی ایستاده و افراد را امر و نهی می کند . آقایانی که در دنیا ایشان و امثالهم را تحویل نمی گرفتند ، حالا ذلیل وار جلویش ایستاده و منتظر تنبیهی هستند که قراره از طرف #غلامعلی برایشان قرائت شود . زبانشان از پاسخ به لکنت افتاده . غلامعلی با صدای گیرا که در سرتا سر فضا پخش می شود ، آقای رییس ، آقای مدیر کل ، آقای مسؤل ، آقای بالاتر، آقای پایین تر ، آقایان ، آقایان باشماها هستم ، چرا ، با امانت مردم اینگونه رفتار کردین ؟ چرا بیت المال را اینجوری خرج کردی ؟چرا از اعتماد مردم سوء استفاده کردید ؟
هرکدام از این آقایان تا میایند توجیهی بیاورند ، یک نسخه از اعمال خلافشان مثل شلاق بصورتشان برخورد می کند . ای بی غیرتا ، ای دزدان ، ای منافقان ، شما آبروی مردان را در دنیا بردید ، میگن تقصیر خانمان بود !!! خفه ، خفه
شما چشمتان را روی بندگان ناتوان امثال من بسته بودید ، می دانستید ، چطوری با عزت گذران زندگی می کردیم ، در دنیا نتوانستم حتی یک الاغ برای سواری خودم بخرم ، برین گم شین ... میگن کجا بریم؟ برین جهنم ، آدمهای ناسپاس ، خدا که همه نعمتهایش سلامتی ، قدرت ، سخنوری، زیبایی ، احترام را به شما داده بود دیگر چه میخواستید ؟ این روزا نمی دیدید ؟ نه
چرا اینقدر پارتی بازی ، چرا چاپلوسیی مگه زندگی امام علی را برای شما نگفتن ؟ پس الگویتان چی بود؟
وای خدا ، چه روز سختی .خدایا این روز را کمی بتاخیر بینداز . نفر آخر طوری سرش را داخل بدنش قایم کرده . سرتا بگیر بالا ،اوه این همان خانم شیخ الاسلام ...
غلامعلی میگه ، نمی خوام صورتش را ببینم ، بدترین دزدی این زن دزدی فامیلی است که بر خود گذاشته یکی از فرشته ها میگه آقا چکارش کنم ، ببرش سکوی بعدی .
*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣
#حاج_رحیم_رستمیان
۲۲ اسفند ۹۷
@zadgahamtuyehdarvar
"غروب پدر طلوع غم ها بود"
شادروان مرحوم #صفرعلی_فضلی_تویه
پدر آسمانی روزت مبارڪ ...
ارسال : رضا فضلی
@zadgahamtuyehdarvar
"چه سخت است روز پدر بدون پدر"
شادروان مرحوم #رمضانعلی_فضلی_تویه
@zadgahamtuyehdarvar
"روحش شاد و قرین امتنان "
اگر کوه قادر به حرف زدن بود
اول کلامش #پدر بود .
#روزت_مبارک_پدر
💐💐💐💐💐
بیاد همه *پدرانی* که امسال و سالهای قبل بین ما نبودند ، این روز تبریک را میگوییم .
* روحشان شاد *
💐💐💐💐💐
پدران آسمانی :
زنده یاد #حاج_شیخ_علیرضا_مهدی_نژاد
مرحوم مشهدی #علی_اصغر_مهدی_نژاد
مرحوم #حاج_شعبانعلی_ابراهیم_پور
ارسال : #احمدعلی_مهدی_نژاد
@zadgahamtuyehdarvar
15.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آن قدر وسوسه دارم بنویسم که نگو
تو کجایی پدرم؟
آن قدر حسرت دیدار تو دارم که نگو
بس که دلتنگ تو ام از سر شب تا حالا
آنقدر بوسه به تصویر تو دادم که نگو
جان من حرف بزن امر بفرما پدرم
آن قدر گوش به فرمان تو هستم که نگو
کوچه پس کوچۀ این شهر پر از تنهاییست
آن قدر بیتو در این شهر غریبم که نگو
پدر ای یاد تو آرامش من
امشب از کوچۀ دلتنگی من میگذری؟
جان من زود بیا بغلم کن پدرم
آن قدر حسرت آغوش تو دارم که نگو
به خدا دلتنگم...
رو به رویم بنشینی کافیست
همه دنیا به کنار
اگر چه از دور ولی من تو را میبوسم
آن قدر خاک کف پای تو هستم که نگو
〰〰〰〰〰
👤زنده یاد #حاج_علیجان_رستمیان
*روح پاکش شاد و قرین رحمت الهی*
〰〰〰〰〰
ارسال : خانم دکتر #ناهید_رستمیان
@zadgahamtuyehdarvar
#روزت_مبارک_پدر