eitaa logo
کانال زادگاهم تویه دروار
656 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
64 فایل
ارتباط با کانال: @mohammadtavakoliyan
مشاهده در ایتا
دانلود
✨بود آغاز هر گفتار و هر کار           ✨به نام مهربان  بخشنده داديار  ✨سپاس او را که نیک ومهربان است ✨یگانه خالق هردوجهان  است ✨بود از بخشش و از مهر سرشار ✨برای بندگانش بهترین یار ✨ بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨ الــهـــی بــه امــیــد تو 📸 @zadgahamtuyehdarvar
🔘بانهایت تاسف و تاثردرگذشت خادم الحسین(ع) ویار دیرینه همه تویه درواریها در ساری و مشهد و هم نفس مرحوم کربلائی احمدکلانتری عزیز ازدست رفته ما مرحوم مغفور کربلائی عمو را به جامعه تویه درواریها و همچنین خانواده و شما دوستان و هم نفسان ایشان تسلیت عرض مینمائیم و علو درجات راازخداوند متعال برایشان خواستاریم . 🏴 ازطرف خانواده مرحوم کربلائی احمدکلانتری @zadgahamtuyehdarvar 🔘به اطلاع میرساند مراسم تشییع ذاکر خوش الحان حسینی مرحوم کربلایی سقا حمزه 🗓 چهارشنبه ۲۸ آذر ماه ۱۴۰۳ 🕰 راس ساعت ۱۴ از امامزاده یحیی ساری به سمت آرامگاه برگزار میگردد . *┄┄┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄┄┄* 🔘امید است با تشریف فرمایی خود در مراسم و تلاوت آیاتی چند از کلام الله و قرائت فاتحه و صلوات موجب شادی روح آن مرحوم و تسلی خاطر بازماندگان باشید. ▪️روح پاکش شاد ▪️با ذکر فاتحه و صلوات
11.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاییز هم داره تمام میشه ،،، این عمرماست که به یغما میره . قدر زندگی رو بدون ، غصه نخور ، زندگی رو سخت نگیر و زندگی رو زندگی کن . 📹 @zadgahamtuyehdarvar
شُو_چله و کرسی پِی آتِشی ؛ یاد هر دوشان بخیر.... سلام. اجی ، مجی لافرجی ، اگه دوست دارین حدود شصت سال پیشی شُو چله تویه دِرواری را بِینین ، لطفا یک لحظه ذهنتانا از ایسایی شُو یلداها جدا هاکُنین و با مُن هِمراه هابین . چله ای شُو با کرسی از خیلی قدیم تِرا رفیق بییِن ، روستایی ها همه جور محصولاتشانا تا آنموقع ورچین . بقول معروف زُمِستان موقع بخور و بخواب اه ، شَلُم و گَزِر و چغندرا یک گوشه مله (حیاط) چال دَمکردین ، انگور و برمبکی میوه را بند دکشین، انباری یا داخل خانه های پستو (که کار انباری را میکرد) اوزان هاکردین ، هوز و باداما خشک هاکردین . ویشتِر وقتا برای اینکه هوز بِتِر بُمانه چلکی(ظرف مسی یا آهنی)دله دمکردند..زِردآلو لَتِی و تَنِکه ها(لُواشِک) را به دور از چشم پسِران و دُتران صندوقی گندمی دله جا دان. پسران دشمن زردآلو لتی بین ، اما سنجه ، خشکِ ولیک و بقیه چیزا را اگه دم و دست وامِشتن( می گذاشتن) عیب نِداشت. مزه شو چله به این به که چند نفِر گتتِرا (بزرگان) حضور داشته بِن. وقتی خانواده ها وَچانشانا عروس و داماد کِردن ، شو چله همه وچه ویله ، عروس و دامادا میامییِن گت بابا و گت نه نه ای خانه جمع بییِن. یک وقتا ایج عموها ، عمه ها. هِمسایه ها ترجیح دان هم دیگه ای خانه جمع هابِن،برخلاف هر شو که چراغ گرد سوز خانه را روشن کرد، اینطری وقتها چراغ طور را آماده کردن تا نور ویشتری داشته بو.کرسی محور و میاندار شو چله به ، وقتی میهمانایی سر جمع به ، قسمت بالای کرسی(بالاکنار) برا گَت تِرا به. بخاطر پخت و پز و آتِش فِراوان، شو چله کرسی از همه وقتها گرم تِر به ، یک منقِل برنجی دله ، آتش دمکردن و خانه ای دله وامِشتن ، اولین چیزی که برا گترا تعارف کردن قلیان، البته با تنباکوی وطنی سمنان،اصفهان یا .. به. خدا همه بزرگان محلا بیامرزه، قلیان داخل سینی و روی پاشان وامشتن، وقتی چندتا پک حسابی زین،تازه خاطراتشان یادشان میامه.بقیه افراد برحسب سن و سال کنار کرسی یا کمی دورتر از کرسی هومشِستِن ، معمولا سموار آتشی خانه ای دله قل قل جوشی و یک نفِر مسول چای به. اوِل نوبِت میوه های زُمِستانی به، از هندونه خبِری نبه،اما بترین میوه انگور هایی به که تا انوقت داخل کیسه و روی چفته اوزان بییِن.چنان براق و تازه بین که وقتی میل کردین،از بِشکستن دانه های انگور صدا درمیامه. این وقت ها(شب چله) فصل پلوارکشان ایج اه ، گاه وقتی ، نان روغنی که موقع داغ هاکردن پی و دنبه و تهیه قورمه،نون لُواشا تا زییِن وامشتن داخل روغان. نون حسابی با روغان ممزوج بین ، خوردنش برای اون دوره ای آدُما لذِت داشت چون همیشان فعالیت جسمی داشتِن. اینقدر ماشین مِلا در کار دنی به ، اما خانم خانه یک مجومه شُو چِره از قبل خار هاکرده کرسی سرا خلوت کردن،مجومه را با مخلفاتش کرسی سر وامشتن ، بهتر از آجیل گران قیمت شب چله فعلی، داخلش حوزِمَزگ(مغز گردو) ، مغز بادام ، مغز هسته زردآلو ، زردالو لتی ، آلو بخارا ( گوالو ) سنجه، ولیک و دیگر مخلفات بر حسب سلیقه خانم های خانه ، فت و فراوان در دسترس همه اِستا ( وجود داشت ). قلیانی ها به همدیگر قلیانا تعارف کردن ، حرف و صحبت از قطعی ها ی زمان قدیم شروع به ، که مردم برای یک کیسه آرد مشکل داشتن ، تا ناامنی ها ، معمولا از حمله پلنگ و گرگها به گوسفندان هم، صحبتی به میان میامه ، که خیلی مورد توجه وچا به ، خصوصا دفاع سگها و نجات گوسفند از دهان گرگ و پلنگ نابکار. اما بزرگترا کم و بیش از شعرهای حافظ،سعدی، فردوسی، داستانهای سربازی برای هم تعریف کردن ، داستان جنگ جهانی دوم و مرخص شدن سر بازان برای مُن یکی خیلی جالُب به ، مخصوصا چند نفر از سربازان آنزمان از جمله "مرحوم آقا میر محسن که از تهران تا تویه دروار با پای پیاده بیامی بیین. گرمای سموار آتِشی، منقل آتشی ، جمیعت زیاد اطاقا در دل زمستان،چنان گرم هاکردی به، که کِسی پاش کرسی دله دَنیبه.آخِرین میوه های سیو بستن و برمبکی میوه و زردِ میوه هم سر کرسی حاضر به و همه نوش جان کردن. گاه گداری صدای گاو و گوسفندها بگوش رِسی.مرحوم چِرُم خیلی دقت داشت یک وقتی این حیوانات فراموش نبِن و گشنه و تشنه نُمانِن،رو به مارُم گُت عذرا(پدرا معمولا بجای نام بردن اسم همسرشان، همسر را با اسم دختر بزرگ صدا می زدن ) وَچا به خر و گُو رسیدگی هاکردین یا نه ؟ در زمانهای قدیم، در هر خانه یک خر برای امور حمل و نقل و سواری نگِهداری به ،در همین باغستان شاید صدتا خر رنگ و وارنگ حضور پر رنگ داشتِن ، حیوانی ها حالا سر راست کنِن یک خر هم پیدا نَمبو. ای خدا همه بزرگان ولایِتا بیامرز . چله ای شو، بیشتِر از هر شو کنار هم هوشِستین ، اگه کسی از هم رنجش یا دلخوری داشت، کنار وامشتن ، روز از نو روزی از نو ،،،، شو چله همه هم ولایتی ها بخیر و خوشی ، انشاء الله . *⃣*⃣*⃣*⃣*⃣ ✍ ۲۷ آذر ۹۸ @zadgahamtuyehdarvar
سلام . یلدای (چله شُو ) همه دوستان به شیرینی .... در خاطره همه ما یک شب به یاد ماندنی اِه . در کل تاریخ زندگی تک تک دوستان ماندنی اِه . یادش به خیر .... یادُمه سال 1340 اوِلین سالی به که گَت تِرهای دشتبو و دهخدا و سر تنگه تصمیم به اسکان دایم بِگِتِن . سال اوِل 3 خانواده در دهخدا ماندگار بَبِیم . زُمِستان بسیار سرد و برفهای سنگین میامه . اون سال در تاریخ عمر 60 چند ساله ، همچین برف و سرمایی دشتبو و دهخدا به خودش نَدیبی . بازُم اِز زوآن گَت تِرها ، ما سه خانواده سال اوِل اسکان در دهخدا : # مرحوم مشهدی نورعلی وفایی نژاد روحش شاد # مشهدی غلامعلی وفایی نژاد روحش شاد # و بابای بزرگوار اینجانب مرحوم حاج حسینقلی وفایی نژاد روحش شاد. از نظر سرما سال سختی داشتیم ولی به قدری روابط صمیمانه ای بر این سه خانواده حکمفرما به ، اُما از سرما زیاد دل گیر نَبِیم . سه خانواده پر جعمیت نزدیک به دوجین نفرات بییِن ، شبها تا نیمه باهم دَبِیم . زمانی به که برق ، تلفن ، تلوزیون و از اینها خبِری نَبه. شوکت نه نه ، گَت بابا از سه خانواده ، آسانی ، خِنده و خوشحالی ، کرسی ، چراغ لمپا یا گردسوز ، آتِشی سموار ، کرسی گرم با آتِش ، کرسی سری گلیچ ، رنگهاش آدُما به وجد میرد . گوشت پِلا یا تچین ، جانِ ماری دست پخت ، اون دوستیها و اون دور هم دَبییِنها و اون برف و بوران زُمستان های دشتبو ، وقتی باد و تورانه و طوفان به ، وَرفا از زمین بلند کرد ، دمکرد ایوانی دله . وقتی از گرم خانه کرسی پِی ، بیرون می یامِی ، طوفان لولییِت کِرد ، ماست بَبُرییِت پیش خانه چکلی سر . چه لطفی ، چه روزها و شبهایی . کجا بَشییِن اون آدُمهای سال 1340 ، از اون 24 نفر فکر کنُم نصف شان دَرِن و بُماندین . شب یلد سال 1340 خورشیدی دهخدا سه خانوار بِیم و شب یلداش مصادف بَئیبه با پِلوار کشان و اون شُوایج دو خانواده فامیل دوست هِمسایه ، چه انسانهای بی نظیری ، شُو چله بیامییِن و مهمان خانواده حاج حسینقلی بییِن . یک شب خداییش تاریخی ، هُوا خوب ، بدون برف و طوفان . اِستاره ها را مِتانِستی یکی یکی بشماری ، شَو چله تاریخی ، یادمه کرسی سر گتِ مجیمه به ، باشقابایی دِله ، یکی برِمبِکی میوه ، پاییز سیو ، حوزِ مَزگ ، لَتِی ، سنجه ، پویی ، حِلواسان ، سیرو ، شاه دانه ، حِلوا ، دیشو ، تو خشک ،تومِی ( هسته زردآلو) و آسانی گَت بابا ، بِخواندِن شاهنامه جوانترها ، آوازخوانی دخترهای دسته گل و آقا پسران شازده ، چِرُ مار مهربان ، گت بابا و گت نه نه سرما گرما چشیده روزگار ، هوشِستیم تا پاسی از شُو و با خاطره خوش از هم خدا حافظی هاکِردیم ، تا شبی دیگر و یلدایی دیگر..... شب یلدا پیشاپیش بر تُمام دوستان مبارِک بو . 🍉🍉🍉🍇🍇🍇 🖋 ۹۸/۰۹/۲۸ @zadgahamtuyehdarvar
پیشاپش شُو چله تان مبارِک.... بَفِرمایین 😊🌺🌺 چهار پیمانه برنج را خیس کرده و یک شب باید بماند . بعد برنج را میپزیم و آبکشی میکنیم ، بعد از آبکشی مثل پلو پختن نمیگذاریم دم بکشد ، بلکه بعد از آبکشی روی یک پارچه پهن میکنیم ، دونه دونه تا کاملا خشک بشود... @zadgahamtuyehdarvar بعد از خشک شدن روغن را داغ کرده و کم کم میریزیم تو ماهیتابه تا پف کند . بعد شکر و یک مقدار آب را جوشانده تا شیره درست بشود . بعد برنج سرخ شده را درون آن میریزیم و روی سینی پهن کرده و با وردنه صاف کرده و برش میدهیم. 🥟🥟🥟🥟🥟🥟 ارسال :