eitaa logo
هیئت زائران اباالفضل(ع)
127 دنبال‌کننده
156 عکس
61 ویدیو
1 فایل
هیئت زائران اباالفضل(علیه السلام) شبهای جمعه رأس ساعت :۲۱:۳۰ شهرستان بروجرد_خیابان جعفری پشت کلانتری ۱۲،گذرعلمدار پلاک پرچم حسینیه هیئت زائران اباالفضل(علیه السلام)💚 ارتباط : @DIDEBAN121
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️چرا در عزاداری شرکت نمی‌کنید؟ ◾️مرحوم آیت الله حق شناس تهرانی می‌فرمودند:یک روز بنده در دهه اول محرّم، در یکی از حُجره های مسجد جامع تهران نشسته بودم با یکی از رفقا قرار گذاشته بودیم که درسی را مباحثه کنیم و بعد هم در مراسم عزاداری شرکت کنیم. ◾️همین که مشغول مطالعه شدم، چُرتم گرفت، آبی به صورتم زدم اما باز خوابم گرفت. در همین حال دیدم که دیوار حجره شکافته شد و هفت خانم که در مقابل آن‌ها، بانوی محترمهِ رشیده‌ای بود، وارد شدند. ◾️تشخیص دادم که ایشان حضرت زینب کبری هستند. حضرت به بنده فرمودند: ◾️چرا در عزاداری شرکت نمی‌کنید؟عرض کردم:هم مباحثه می‌کنیم و هم در عزاداری شرکت می‌کنیم، فرمودند: ◾️در این دهه مباحثه را تعطیل کنید و فقط در عزاداری شرکت کنید! در این هنگام به طرفِ در حرکت کردند و قبل از این که به آن برسند، کلونِ در افتاد و در، باز شد. ◾️حجره من در طبقه دوم بود. در این حال دیدم کفِ مسجدِ چهل ستون بالا آمد و با کفِ حجره، هم سطح شد و آن‌ها رفتند و در مجلس عزاداری شرکت کردند. وقتی از خواب بیدار شدم دیدم دو تن از دوستان مشغول عزاداری هستند. ◾️در عزاداری اباعبدالله شرکت کنید! مبادا نسبت به این مجالس کوتاهی کنید! ━━━✥⃝@zaeran133
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد او ماند که در کنار زینب باشد سجّاد که سجّاده به او دل می‌بست تدبیر خدا بود که در تب باشد عليه السلام تسلیت باد🏴 ━━━✥⃝@zaeran133
⛔️شراب خوار و غذای روضه امام حسین علیه السلام ◽️آقا رضا برهان: مدتی قبل با چند تن از رفقا ، برای زیارت و فاتحه به قم مشرف شدیم ▫️قبلا هماهنگ کرده بودند که برای صرف ناهار به منزل فلان شخص برویم و همان جا هم استراحت کنیم ▫️آن شخص از دوستان قدیمی محل ما و از بچه های مسجد لرزاده تهران بود که در حال حاضر در شهر مقدس قم سکونت دارند ▫️پس از زیارت وقتی به منزل ایشان رفتیم، دیدیم که هنوز که هنوز است عکس مرحوم حاج شیخ علی اکبر برهان را روی طاقچه منزل خود گذاشته است ▫️علت آن را جویا شدیم گفت: من تا آخر عمرم هر جا بروم این عکس را با خود می برم ▫️گفت: من خاطره ای از مرحوم برهان دارم که تا عمر دار فراموش نخواهم کرد و همین موضوع باعث شد که زندگی من از این رو به آن رو شود ▫️ما جوان بودیم سرمان داغ بود گاه گاهی هم شراب می خوردیم شبی که شب عاشورا یا تاسوعا بود من به آن پذیرایی و خرجی که برای شهادت امام حسین می دادند نرسیدم و وقتی که رفتم و گفتم: به من هم شام بدهید ، گفتند: شام تمام شده ، اگر هم داشتیم به توی عرق خور که نمی دادیم ▫️در همین میان دیدم که دو تا سینی غذا به طرف خانه آقای برهان رفت با خودم گفتم: می گویند غذا ندارند اگر ندارند پس این غذا چیست که به خانه آقای برهان می رود؟! اگر هم هست چرا به ما نمی دهند؟! عیبی ندارد خداحافظ با ناراحتی به خانه رفتم ولی پس از حدود یک ربع الی نیم ساعت دیدم درب خانه را می زنند تا در را باز کردم دیدم مرحوم حاج شیخ علی اکبر برهان است با سینی غذای امام حسین (علیه السلام) ظرف غذا را به من دادند و رفتند ▫️بعدها فهمیدم برخی به ایشان گفته بودند که حاج آقا این شخص عرق خور است فرموده بودند: عیبی ندارد ظرف او را هم بیاورید خودم می شویم. ▫️همین رفتار مرحوم آیت الله شیخ علی اکبر برهان چنان بر روی وی تاثیر گذاشته بود که در حال حاضر از صالحان است. ━━━✥⃝@zaeran133
مراسم روضه هفتگی همراه با سخنرانی و روضه خوانی امشب ساعت ۲۱:۳۰ تکیه گاه زائران اباالفضل علیه السلام ━━━✥⃝@zaeran133
🏴 امان از شام! ☑️ از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ 🔹 سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ ▫️ در پاسخ سه بار فرمودند: 🔸 الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: 🗡 ۱. ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. 🩸 ۲. سرهای شهداء را در میان کجاوه‌های [۱] زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم (علیها سلام) نگه‌ داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم چارپایان قرار می‌گرفت. 🔥 ۳. زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. 🎺 ۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: 🔹 «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ✡️ ۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: 🔹 این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند و امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ⛓ ۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. 💥 ۷. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... 📝 پی نوشت: [۱] چیزی چون سبدی بزرگ و سایبانی بر سر آن که بر پشت اشتر نهند و بر آن نشینند. ⬅️ برگرفته از کتاب تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی 🏷 ━━━✥⃝@zaeran133
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸 سلام‌الله علیها🩸 🥀 ملا محمدهاشم خراسانی حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام‌الله علیها به منظور ترمیم قبر و رفع آب‌گرفتگی مضجع شریف آن حضرت در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل می‌کند: 🥀 جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد و سنّ شریفش بیش از ۹۰ سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیهماالسلام را در خواب دید که فرمودند: 🥀 «به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند. 🥀 دختر به سيّد عرض کرد، ولی سیّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. شب چهارم خود سیّد حضرت رقیّه سلام‌الله علیها را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟! 🥀 سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس‌های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند. 🥀 صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم. 🥀 حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. تا آنکه دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام‌الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است. 🥀 سیّد ابراهیم در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند ،سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند و از حالش جویا شدند. 🥀 اما او هی می‌گفت: ای وای بر من... وای بر من... 🥀 به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌کنم، می‌ترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" سلام‌الله علیهما شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم. 🥀 سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می‌کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند. 🥀 وقت نماز که می‌شد، سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برمی‌داشت و بر زانو می‌نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد. 🥀 از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند، دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. 🥀 دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت. 🥀 آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه و سایر مخدرات سلام‌الله علیهم اجمعین را به سید ابراهیم واگذار کرد. 🥀 این قضیه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: 🥀 «فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب» 🥀 آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه‌ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود...! 🥀 پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید. و فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند. 📕 منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸ 📕 ستاره درخشان شام، شیخ علی ربانی خلخالی (ره) 🏷 ..! ━━━✥⃝@zaeran133
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ سوختم از هجر، آهم را بخر حسرت عمر تباهم را بخر گرچه در عصیان مرا هم دیده‌ای لااقل شرم نگاهم را بخر سلام صبح بخیر 🌷 ━━━✥⃝@zaeran133
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️مجلس عبیدالله ابن زیاد 💠پس از آنکه اسرا و سرهای مقدس شهدا را در کوفه گردانیدند، ابن زیاد در کاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسین(ع) را در برابرش گذاشتند، آنگاه اسرا را در حالی که به طناب بسته بودند، وارد مجلس کرده، در برابر تخت آن ملعون ایستاده نگاه داشتند. مردم و درباریان به تماشا ایستاده بودند. 🔺عبیدالله، با اشاره به حضرت زینب (س) گفت: «این زن کیست؟» گفتند: «زینب دختر علی بن ابی طالب (ع) است»؛ ابن زیاد به او گفت: سپاس خدایی را که شما را رسوا کرد، کشت و دروغ گویی‌تان را برملا کرد. حضرت زینب (س) فرمود: سپاس خدای را که به واسطه محمد (ص) ما را گرامی داشته و پاک گردانده است. نه چنین است که تو می‌گویی. تنها فاسق است که رسوا می‌شود... 🔻ابن زیاد پرسید: رفتار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟ فرمود: «جز زیبایی چیز دیگری ندیدم؛ خداوند شهادت را برایشان نوشته بود، پس به سوی آرامگاه‌های خود رفتند. به زودی خدا تو و آنان را جمع خواهد کرد و آنان در پیشگاه خدا دادخواهی می‌کنند.» ابن زیاد خشمگین شد. سپس با چوب دستی خود بر دندانها و لبان مبارک امام حسین (علیه السلام) زد. ♦️دو تن از صحابی رسول خدا (ص) به این عمل ابن زیاد اعتراض کردند و به وی گفتند ━━━✥⃝@zaeran133
💔 «قد امتلأ قلبی بغضاً و نفوراً لکلّ ما یبعدنی عنك» از هر چی که منو ازت جدا کنه بیزارم... :) ━━━✥⃝@zaeran133📿
🔸خواص عاشورایی: سعید بن عبد اللّه حَنَفى 🔹سعید (سعد) بن عبد اللّه از افراد نامدار حاضر در واقعه كربلاست. او يكى از دعوت كنندگان امام حسين عليه السلام به كوفه بود و همراه دومين گروهى كه نامه كوفيان را براى امام ع آوردند، به حضور ايشان آمد. 🔺شب عاشورا او اینگونه به اباعبدالله ع اظهار ارادت و وفادارى كرد : اگر مى‌دانستم كه كشته مى‌شوم و بار ديگر زنده مى‌شوم و زنده زنده، سوزانده و تكّه تكّه مى‌شوم و هفتاد بار با من، چنين مى‌كنند، باز از تو جدا نمى‌شدم تا در راه تو بميرم. 🔻ظهر عاشورا که امام با جمعی از اصحاب، نماز خوف خواندند، سعيد بن عبد اللّه حنفى، جلوى امام ع ايستاد و با جانش از او محافظت كرد و اجازه نداد تیرهایی که از چپ و راست می‌باریدند، به امام اصابت کند. ♦️پس از اتمام نماز، او بر اثرِ تيرهايى كه خورده بود، به زمين افتاد، در حالى كه مى‌گفت: خدايا ! دشمنان را همچون عاد و ثمود ، لعنت كن. افزون بر جاى ضربه‌هاى شمشير و زخم نيزه‌ها، سيزده تير در بدن او يافتند. ━━━✥⃝@zaeran133
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 خیر یعنی در جوانی رفته باشی کربلا رحم کن بر من برات کربلا گم کرده ام ━━━✥⃝@zaeran133
⭕️معجزات سر مقدس امام، از کوفه تا شام ♦️ابن زیاد در روز 15 (یا 19) محرم سر مقدس امام حسین (علیه السلام) و دیگر شهدا را به همراه کودکان و زنان ، با شمربن ذی الجوشن به شام فرستاد و به دست و پا و گردن مبارک امام سجاد (علیه السلام) زنجیر انداخت و اسراء را سوار بر شتر بی‌ جهاز نمود. آن شقى، اهل بیت عصمت و طهارت را مانند اسیران کفار، شهر به شهر با ذلت راهی شام کرد به گونه ای که مردم به تماشاى آن ها مى‌آمدند. 🔹یکی از حوادث خارق‌العاده‌ای که گزارش آن در بسیاری از منابع هست، دست یا قلمی آهنین است که در برابر مامورانی که در حال عیش و نوش در اولین شب بعد از حرکت داشتند بود که از دیوار برآمد و شعر زیر را در نکوهش قاتلان امام حسین (علیه‌السّلام)، با خون بر روی دیوار نوشت: 🔻«اَتَرْجُو اُمَّةٌ قَتَلَتْ حُسَیْنًا ••• شَفَاعَةَ جَدِّهِ یَوْمَ الْحِسَابِ» «آیا امتی که حسین را به قتل رساند، به شفاعت جدش در روز حساب امیدوار است؟»... چون ماموران ابن زیاد چنین معجزه‌ای را از سر امام (ع) دیدند، سر را رها کرده، پا به فرار گذاشتند ، ولی دوباره برگشتند. 🔹همچنین حارث بن وُکَیدَه میگوید: من از حاملان سر حسین (ع) بودم که شنیدم سر بر روی نیزه، سوره کهف را می‌خواند. در خود شک کردم که من صدای ابی عبدالله را می‌شنوم. دوباره شنیدم: ‌ای پسر وکیده آیا دانستی که همه ما ائمه زنده‌ایم و نزد پروردگارمان روزی می‌خوریم؟ با خود‌ اندیشیدم که سر را سرقت کنم. فرمود: ‌ای پسر وکیده، این کار برای تو ممکن نیست. این گروه را رهایشان کن. ━━━✥⃝@zaeran133
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸 حوادث آل‌الله علیهم‌السلام 🩸 🥀 ابن‌سعد لعين، اسيران آل‌رسول صلى‌الله عليه و آله را برداشت و به همراه خود به كوفه رسانيد و چون اهل‌بيت نزديك كوفه رسيدند، مردم براى تماشاى اسيران به اطراف شهر آمدند در اين هنگام زنى از زنان كوفه بر پشت بام آمد و فرياد زد: شما اسيران از كدام قبيله و خاندان هستيد؟! 🥀 گفتند: (نحن اسارى آل محمد) ما اسيران از آل محمد هستيم، در اين موقع آن زن از پشت بام پائين آمد و چندين قطعه لباس و چارقد و مقنعه به خدمت آنها آورد و تقديمشان نمود آنان آن لباس و پوشاك‌ها را پذيرفتند و آنها را حجاب و پرده خويش نمودند. 📕 لهوف، مسلک سوم، سید بن طاووس رضوان‌الله تعالی علیه ━━━✥⃝@zaeran133
⭕️سخن گفتن سر مبارك امام حسين علیه السلام با راهب مسيحى 💠حرکت پُررنج خانواده امام (ع) و همراهان، که از مدینه آغاز شد و به مدینه نیز ختم گردید، حدّاقل مسیری حدود ۴۱۰۰ کیلومتر است. در باب مسیری که کاروان اسرا را از کوفه به شام بردند درکتب تاریخی گزارشات ناقصی رسیده، اما دلایلی وجود دارد که مشخص می شود این کاروان را از مسیر بادیه برده‌اند که طی کردن آن حدود یک هفته به طول می انجامیده. ♦️در مسیر کوفه به شام ، در یکی از محل های استراحت (منزل) کاروان اسرا، راهبی مسيحی زندگی مي كرد. چون كاروان از دور نمايان شد او مشاهده كرد كه از سر مقدس امام (ع) نوري به سوي آسمان ساطع است. وي با پرداخت ده هزار درهم به کارگزاران ابن زیاد، براي مدت کوتاهی سر امام را با خود به داخل صومعه برد. 🔻پس سر امام فرمود: «انا بن محمد المصطفی ، انا ابن علي المرتضی ، انا ابن فاطمه الزهرا، انا قَتيلُ‌ كَرْبَلا ، انا مظلوم كَرْبلا ، انا عَطْشانُ‌ كَرْبلا، انا وَحيدُ كَربَلا ....» «منم فرزند محمّد مصطفى ص ، منم فرزند على‌مرتضى ع، منم فرزند فاطمۀ زهرا س، منم شهيد كربلا، منم تشنۀ كربلا، منم تنهاى كربلا » 🔺راهب صورت خود را بر چهره مبارك امام گذارد و با ناله و گریه شروع به صحبت کردن با سر بریده کرد. سپس سر امام حسین(ع) را با مشک و گلاب شستشو داد و شهادتین بر زبان جاری نمود و مسلمان شد. چون كاروان حركت كرد ديدند كه آن ده هزار درهم به سنگ تبديل شده است. ━━━✥⃝@zaeran133
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ 💌اگر کسی می‌خواهد با امام زمانش ارتباط روحی برقرار کند، آقا او را دوست داشته باشد و سراغ او بیاید، باید دنبال کسب صفات نیک و حمیده باشد. 🤍صفات نیک را در خودتان بگیرید. با خودتان قول و قرار بگذارید. اگر شما برای هر صفت نیک چهل روز تمرین کنید، آن صفت جذب روح شما و خلق‌وخوی شما می‌شود، در نفس شما ضبط می‌شود و بدی هم همین‌طور است. -حاج‌آقازعفری‌زاده🌱 ━━━✥⃝@zaeran133📿
سرمنشأ تمامِ مظلومیت ائمه(ع) و جمیع ظلمی که به شیعیان در طول تاریخ شده است به خاطر عهدشکنی و انکارِغدیر بوده است علامه طباطبایی(ره) ━━━✥⃝@zaeran133
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ(فاتحه۶) تو ما را به راه راست هدایت فرما. خدایا مرا با دو راهی‌های زندگی امتحان نکن.🙏💔 من در همین راه راست هم پُر اشتباهم‌. اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً ... ━━━✥⃝@zaeran133
🔸خواص عاشورایی: حَجّاج بن مَسروق جُعْفى 💠حجّاج بن مسروق از شیعیان مشهور امیرمومنان ع است. او يكى از ياران باوفاى سيّد الشهدا ع است كه در عاشورا ، به شرف شهادت ، نائل آمد. وی مردی کثیرالصلوة و کثیرالصوم، قاری و حافظ قرآن بود. وى ، همان كسى است كه امام حسين عليه السلام ، او را نزد عبيد اللّه بن حُرّ جُعْفى فرستاد تا از او بخواهد كه به يارى امام بيايد ،اما اوامتناع کرد. 🔹در جريان برخورد سپاه حُرّ بن يزيد با امام ع ، به دستور امام عليه السلام ، اذان ظهر را گفت و منابع ، او را به عنوان مؤذّن حسين عليه السلام معرّفى كرده اند. ♦️حجاج در روز عاشورا وارد میدان شد و دلاورانه جنگید و به قولی بیست و پنج تن را به هلاکت رساند. سرانجام خودش نیز به افتخار شهادت نایل شد. ━━━✥⃝@zaeran133
🔘 حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره اصرار می‌کرد که: ▪️ وقتی مجلس برگزار می‌کنید، برتری‌ها و امتیازهای اهل‌بیت علیهم‌السلام و فضایل و مناقب این حضرات را بگویید و در برابر این قضیه ابراز احساسات کنید. 🕯 حتی اگر اشک شما جاری نمی‌شود، حالت گریه به خود بگیرید و در حال حزن باشید و تباکی کنید (حالت گریه بگیرید). ⬅️ رحمت واسعه، صفحه ٢۴ (مجموعه فرمایشات حضرت آیت‌اللّٰه بهجت پیرامون حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام و اصحاب و یاران آن حضرت) 🏷 علیه السلام (ره) ━━━✥⃝@zaeran133