eitaa logo
هیئت زائران اباالفضل(ع)
126 دنبال‌کننده
210 عکس
171 ویدیو
1 فایل
هیئت زائران اباالفضل(علیه السلام) شبهای جمعه رأس ساعت :۲۱:۳۰ شهرستان بروجرد_خیابان جعفری پشت کلانتری ۱۲،گذرعلمدار حسینیه هیئت زائران اباالفضل(علیه السلام)💚 ارتباط ادمین : @DIDEBAN121 لینک دعوت به کانال : https://eitaa.com/zaeran133
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 | | 🥀 جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان دادند در خرابه‌ی بی‌سقف، جایشان آنان که بودشان به سر نُه سپهر، جای مجروح از پیاده‌رَوی بود، پایشان شخصی کنیز خواست از آن فرقه‌ای که بود جبریل، خادم درِ دولت‌سرایشان آنان که بود بر سرشان مهر، سایبان در آفتاب، سوخت رخ مه‌لقایشان آنان که شُست قابله‌شان ز آب سلسبیل از تشنگی پرید رخ و رنگ‌هایشان جمعی که بانوی حرم کبریا بُدند از نینوا به عرش برین شد، نوایشان کردند نرم، سینه‌ی جمعی که روز و شب زهرا به روی سینه همی‌داد، جایشان جمعی که بود پنجه‌ی ایشان، گره‌گشای بستند دست‌ها ز جفا از قفایشان آن فرقه‌ای که واسطه‌ی رزق عالمند دادند نان به رسم تصدّق، برایشان «جودی»، به روزگار زند خیمه‌ی شهی از آن دمی که گشت گدای گدایشان 📝 جودی خراسانی 🆔 @zaeran133
🥀 | حسینی 🥀 کسی نبوده که بار مصیبتی نکشیده گلی نرُسته که داغ دلی ز خار ندیده چه عیش بوده که آخر، قرین نگشته به ماتم؟ چه رنگ بوده که از چهره، عاقبت نپریده؟ چه عشرتی که سرانجام، حسرتی ندهد بار؟ چه خنده‌ای که سر‌آمد، به گریه‌ای نرسیده؟ سراغ خاطر ‌آسوده‌‌ای ز هر که گرفتم ندیده بود و همی می‌گرفت دیده، ندیده بیا که قافله‌ی بی‌کسان، صباح چنین روز به دشت ماریه، از شام و کوفه باز رسیده بیا که بانگ جرس می‌رسد ز کوی شهیدان ز کاروان ستم‌دیده‌ی فراق‌کشیده چه بانوان؟ همه چون دیده‌ی غزال، سیه‌پوش چه طفلکان؟ همه ‌چون آهوی گذار رمیده مجال هر گِله و شِکوه دست داد و فرو شد به گوش، جز سخن گوشوار و گوش دریده به جای زیور و خلخال بر سر و رخ و گردن ز تازیانه نشان بود و خار‌های خلیده گشوده شد گرهِ گریه از گلو و روان شد به کوی تشنه‌لبان، آب خوش ز چشمه‌ی دیده خنک شد آن همه لب‌ها و تر نگشت، لبانی که جای شیر ز مادر، زبانِ تیر مکیده تهی نشد دل پُر بار، بعد از این ‌همه گفتار چسان مکالمه؟ چون رشته‌ی وصال بریده ز طول گریه مگر پیر شد، سرشک «ضیایی»؟ وَ یا به رنگ عقیق، آن‌ چه داشت دیده، چکیده؟ ▫️ضیائی دزفولی 🏷 🆔 @zaeran133
سلام‌الله علیها🥀 کنون که دامن من فرش آستانه ی توست کرم نما و فرودا که خانه خانه ی توست به روی نیزه دگر کشتی نجات مرو خرابه ساحل دریای بیکرانه ی توست بگو که کهف امانت شده است آغوشم به آیه‌ای که سر نیزه‌ها ترانه ی توست سرت به شاخه ی خشکی چنان بها بخشید پس از تو میوه طوبی فقط بهانه ی توست حرارت غم تو سرد می‌شود هرگز تنور شعله ور از داغ جاودانه ی توست چقدر پای من امروز در پی تو دوید به رغم آبله ها باز هم روانه ی توست کشید ناز مرا تازیانه بعد از تو نگفت طفلک معصوم نازدانه ی توست شبیه سدره مرا هم شکست دشمن تو شکست بر سر این جرم که نشانه ی توست خراج لعل لبت را به جان بپردازم چقدر جان مقدس که در خزانه ی توست بیا و پیکر من را به روی شانه بگیر چرا که بار دو عالم به روی شانه ی توست 📝 محسن حنیفی 🏷 🆔 @zaeran133
🔅 | صلوات‌الله علیه 🔅 برید باد صبا خاطری پریشان داشت مگر حدیثی از آن زلف عنبر افشان داشت نسیم زلف نگار از نسیم باد بهار فتوح روح روان و لطافت جان داشت صبا ز سلسلۀ گیسوی مسلسل یار هزار سلسله بر دست و پای مستان داشت بیام یار عزیز ملیج روح افزا است دم مسیح توان گفت بهره ای زان داشت حدیث آن لب و دندان چه دُر فشانی کرد شکست رونق لؤلؤ، سبق ز مرجان داشت یمن کجا و بدخشان؟! مگر صبا سخنی از آن عقیق درخشان و لعل رخشان داشت بیادم از نفس خرم صبا آمد گلی که لعل لبی همچو غنچه خندان داشت بخضرت خطش از خضر جان و دل می برد چه طعنه ها که دهانش به آب حیوان داشت خطا است سنبله گفتن به سنبل تر او به اعتدال قد و قامتی به میزان داشت هزار نکتۀ باریکتر از مو اینجاست به صد کرشمه ز اسرار حسن جانان داشت مهی کلاه کیانی بسر چو کیکاوس که افسر عظمت بر فراز کیوان داشت بخسروی، همۀ بندگان او پرویز جهان بصحبت شیرین به زیر فرمان داشت ز نای حسن همی زد نوای یا بُشری جمال یوسفی اندر چه زنخدان داشت صبا دمید خور آسا ز مشرق ایران مگر که ذره ای از تربت خراسان داشت محل امن و امانی که وادی ایمن هر آنچه داشت از آن خطۀ بیابان داشت مقام قدس خلیل و منای عشق ذبیح که نقد جان بکف از بهر دوست قربان داشت مطاف عالم امکان ز ملک تا ملکوت که از ملوک و ملک پاسبان و دربان داشت بمستجار درش کعبه مستجیر و حرم اساس رکن یمانی ز رکن ایمان داشت بمروه صفۀ ایوان او صفا بخشید حطیم و زمزم از او آبرو و عنوان داشت مربع حرمش رشک هشت باغ بهشت که پایه برتر از این نُه رواق گردان داشت به قاف قبهٔ او پر نمی‌زند عنقا بر آستانهٔ او سر همای گردان داشت درش چو نقطه محیط مدار کون و مکان هر آفریده نصیبی بقدر امکان داشت شها سمند طبیعت ز آمدن لنگست بدان حظیره امید وصول نتوان داشت فضای قدس کجا رفرف خیال کجا براق عقل در آن عرصه گرچه جولان داشت در تو مهبط روح الامین و حصن حصین ز شرفۀ شرف عرش و فرش، ایوان داشت قصور خلد ز مقصورۀ تو یافت کمال ز خدمت در آن روضه، رتبه رضوان داشت توئی رضا که قضا و قدر سر تسلیم بزیر حکم تو ای پادشاه شاهان داشت تو محرم حرم خاص لی مع اللهی ترا عیان حقیقت جدا ز اعیان داشت تجلی احدیت چنان ترا بربود که از وجود تو نگذاشت آنچه وجدان داشت جمال شاهد گیتی بهستی تو جمیل که از شعاع تو شمعی فلک فروزان داشت کتاب محکم توحید از آن جبین مبین به چشم اهل بصیرت دلیل و برهان داشت حدیث حسن ترا خواند فالق الاصباح که از افق غسق اللیل را گریزان داشت تو باء بسمله ای در صحیفۀ کونین ز نقطۀ تو تجلی نکات قرآن داشت ز مصدر تو بود اشتقاق مشتقات ز مبدء تو اصالت اصول اکوان داشت مقام ذات تو جمع الجوامع کلمات صفات عز تو شأنی رفیع بنیان داشت حقایق ازلی از رخ تو جلوه نمود دقایق ابدی از لب تو تبیان داشت نسیم کوی تو یحیی العظام و هی رمیم شمیم بوی تو صد باغ روح و ریحان داشت مناطق فلکی چاکر تراست نطاق ز مهر و ماه بسی گوی زر بچوگان داشت فروغ روی ترا مشتری هزاران بود ولی که زهرۀ آن زهره روی تابان داشت بمفتقر بنگر کز عزیز مصر کرم به این بضاعت مزجاه چشم احسان داشت به این هدیه اگر دورم از ادب چه عجب همین معامله را مور با سلیمان داشت ▫️ آیت‌الله غروی اصفهانی رضوان‌الله تعالی علیه 🆔 @zaeran133