*شيخ طبرسي به كفن اشاره كرد و گفت:*
*آن کفن را هم بردار.*
*به رسم يادگاري! به خاطر زحمتي كه كشيدهاي جوان به سمت كفن رفت. خم شد و آن را برداشت.*
*خيلي وقت است به اين كار مشغولي؟*
*بله جناب شيخ. چندين سال است عادت كردهام در اين شهر مرگ و مير زياد است.*
*اگر روزي مردهاي را در يكي از قبرستانهاي اين شهر خاك كنند و من شب كفنش را ندزدم آن شب خوابم نميبرد. كفنها را به بازار مشهد رضا ميبرم و ميفروشم.*
*از اين كار توبه كن، خدا از سر تقصيراتت ميگذرد.*
*آن دو از قبرستان خارج شدند.*
*جوان پرسيد:*
*از كدام طرف بروم؟*
*برو محله مسجد جامع، من همسايه محمد بن يحيي هستم.*
*جوان به راه خود ادامه داد. شيخ طبرسي نگاهش را به آسمان و ستارههاي بيشمار آن دوخته بود وخدا را شکر میگفت.*
*علامه طبرسی با کمک خداوند نذرش را ادا کرد و کتاب گرانبهای تفسیر مجمع البیان رانوشت ...*
* مرگ ما چگونه است ...؟
#چه امتحانی در پیش داریم ... ؟؟
>> مراقب باشیم حساب در پیش داریم ... !!!
⛔️به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را به حقّ عمّهام حضرت زینب(سلام الله علیها) قسم دهند که فرج را نزدیک گرداند
🕊🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق عمه جان حضرت زینب (سلام الله علیها)🕊🌹
🍃سلام و نور
رحمت الهی بر تک تک شما عزیزان بزرگوار
دسته های گل محمدی صلوات به نیابت از عالمبسیار با عظمت #شیخ_طبرسی
هدیه به حضرت مهدی عج ،
🩸🔴دست علما هم بسیار باز است🔴🩸
☘الّلهُمَّ
🍀صلّ
☘علْی
🍀محَمَّد
☘وآلِ
🍀محَمَّدٍ
☘وعَجِّل
🍀فرَجَهُم
نشر صدقه جاریه است*
🌹اللهم الرزقنی حسن العاقبه ...🌹انشاالله
#شیخ_طبرسی
#زاغ_سفید
🎙@zaghsefid