📢 اربعین امسال از همه دوران تاریخ با شکوهتر و معظمتر انجام گرفت / این یک مژده و بشارت است برای پیشرفت داعیه اسلامگرایی
▫️ رهبر انقلاب اسلامی، صبح امروز: اربعین پرچم سربلند حسین بن علی (علیه السلام) است. اربعین امسال از همهِی سالها، از همهی دوران تاریخ، باشکوهتر و معظمتر انجام گرفت. حقاً و انصافاً باید گفت حادثهی اربعین، این پیادهروی، این حضور همگانی مردم مسلمان، یک حرکت و یک پدیدهی معجزهگون و معجزهآساست. این یک چیز طبیعی نیست. با هیچ ترتیبی، با هیچ تدبیری، با هیچ دستی، با هیچ سیاستی امکان نداشت و امکان ندارد یک چنین حادثهای پیش بیاید. این فقط دست خداست. این برای من و شما مژده و بشارت است. پیداست که دست خدای متعال در حال اقدام برای پیشرفت داعیهی اسلامخواهی و اسلامگرایی است و اسلامِ اهل بیت روز به روز پرچمش را خدای متعال دارد بلندتر میکند. این نشانهی این است که راه پیش روی ما راه روشنی است، راه انشاءالله پیمودنی است.
📢 توصیه رهبر انقلاب به جوانها: قدر هیئتها را بدانید/ هیئت گنجینه است و باید محل یاد و تبیین باشد
▫️ رهبر انقلاب اسلامی،: من به شما جوانهای عزیز توصیه میکنم قدر هیئتهایتان را بدانید. من همیشه به جوانها میگویم قدر جوانیتان را بدانید. این امروز هم هست. قدر جوانی را بدانید. اما قدر این هیئتها را بدانید. این هیئتها گنجینه است. حقیقتاً گنجینهی معتبر و باارزشی است. هیئت حسینی به معنای یاد و تبیین است. هم یاد است، هم تبیین است. یعنی باید هیئت اینجور باشد. هم یاد را زنده کند، هم پایگاه و مرکز تبیین باشد. این برای امروز ما لازم است.
📢 عدهای تلاش میکنند حادثهای مثل اربعین و حضور مردم در آن نباشد/ همه ما مسئولین و مردم باید پای کار باشیم و همدیگر را توصیه به حق و صبر کنیم
▫️ رهبر انقلاب اسلامی، صبح امروز: رهزنانی هستند که نمیپسندند حادثهای مثل حادثهی اربعینِ بین نجف و کربلا را. نمیپسندند این حضور پرشور و شورانگیز مردم را؛ مشغول تلاشند، مشغول کارند. باید دلها آماده باشد و پای کار باشیم همهمان، هر کسی وظیفهای دارد، من هم وظیفهای دارم، شما هم وظیفهای دارید، مسئولین محترم کشور هم وظایفی دارند، هر کس وظیفهای دارد. سعی کنید جای خودتان را، وظیفهی خودتان را مشخص کنید برای خودتان. بدانید که چه کار باید بکنید.
▫️ به نظر من امروز «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» این دو جملهی حیاتی و اساسی و جاودانی قرآن برای ما همیشه دستورالعمل است و امروز بیش از همیشه. تواصی به حق یادتان نرود. تواصی به صبر یادتان نرود. صبر یعنی پایداری، یعنی ایستادگی، یعنی خستهنشدن، یعنی خود را در بنبست ندیدن؛ این معنای صبر است. راه حق را بروید، دیگران را هم به راه حق بکشانید.
📢 بچههای مؤمن و هیئتی، دانشگاه و محیطهای گوناگون را به رنگ راه خدا منوّر کنند/ نگذارید محیط، محیط خسته و از کار افتادهای بشود
▫️ رهبر انقلاب اسلامی، صبح امروز: کوشش کنید، بچههای مؤمن، مسلمان، علاقهمند، هیئتی و بهمعنای واقعی کلمه قرآنی و اسلامی سعی کنند در محیط دانشگاه، در محیطهای گوناگون تأثیر بگذارند، محیط را به همان رنگی که خودشان به آن معتقد هستند، به راه خدا، به آن رنگ منوّر کنند و ملوّن کنند.
▫️و این تواصی بر شما لازم است، برای ما لازم است. امروز هم به حق تواصی کنید، هم به صبر. نگذارید محیط، محیط خستهای بشود، محیط از کار افتادهای بشود. ۱۴۰۱/۰۶/۲۶
🏷 #از_تبیین_تا_قیام | #اربعین
.
🗓بهمناسبت روز ۲۷ شهریور، سالروز خاموشی چراغ پرفروغ شعر و ادب پارسی، استاد سیدمحمدحسین بهجت تبریزی متخلص به #شهریار
🍃 شهریار شهرآشوب
بنال با غزلم ای سهتار شهرآشوب
دوباره ولوله کن ای نگار شهرآشوب
تو شهسوار کلامی تو پیک امیدی
ز گرد راه برون آ سوار شهرآشوب
دل خزانزدهام را فقط تو درمانی
برس به داد من ای نوبهار شهرآشوب
میان باغ تغزّل همیشه سرسبزی
اگرچه سرخدلی، لالهزار شهرآشوب
اگر تمام شده شمع و مرده اختر پاک
نمیکنم گله، شبزندهدار شهرآشوب
سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
به بوی لاله و گل ای هزار شهرآشوب
عروس طبع تو را شانه میزدم دیشب
به یاد زلف تو ای شهریار شهرآشوب
#محمدتقی_عارفیان، بهار ۱۳۷۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا گشت ارشاد جواب داده ؟!
پاسخ جالب استاد رحیم پور ازغدی👆
بله که جواب داده. اگر نبود، به شما میگفتم وضع چه میشد!
سلام علیکم وقت بخیر✋🌹
🔶️ موسسه قرآن و عترت زهرای اطهر علیهاالسلام برای دوره پائیز در کلاسهای زیر ثبت نام می نماید:
1️⃣ مهد قرآن برای کودکان ۵ و ۶ سال
2️⃣ حفظ قرآن برای کودکان و مقطع ابتدایی
3️⃣ روان خوانی قرآن
4️⃣ تدبر در قرآن سطح ۲
5️⃣اخلاق کاربردی استاد ارجمند سرکار خانم قندهاری
6️⃣ احکام
7⃣ مهارتهای زندگی
8⃣ تزریقات
9⃣ کمکهای اولیه
🔟 خیاطی (چادر دوزی)
🔸️ برای ثبت نام یا کسب اطلاعات بیشتر در این ادرس👇پیام دهید.
Rajabi_ac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨#فــــــــوری 🚨
🚨 #انتشــــــار 🚨
الله اکبر! عجب نگاه راهبردی عمیقی دارد این مرد حکیم! 👆
📡 پیشنهاد میکنم این کلیپ رو روزی یکبار همه مون با دقت نگاه کنیم تا به باور و رفتارمون تبدیل بشه....
#کاش_دهن_آدما_زیپ_میداشت!
اگر #مهسا_امینی دانشمند بود و توسط رژیم صهیونیستی ترور می شد، بنظرتان الان اوضاع در کشور چگونه بود!؟
دانشگاهیان تحصن کرده بودند!؟
اسنپ و تپسی و دیجی کالا و... پیام تسلیت منتشر می کردند!؟
ارتش کودک کُش صهیونیستی پیام همدردی میفرستاد!؟
رابرت مالی و آمریکا نگران می شدند!؟
کردهای سقز پرچم جعلی اسراییل را به آتش می کشیدند!؟
علی کریمی پشت سرهم توییت میزد و پست حمایتی میگذاشت!؟
بازیگر زن ۶۱ ساله و آن یکی که کسی نمیشناسدش از لج اسرائیل، شال روی سرشان را کمی پهنتر می کردند!؟
شقایق فراهانی در دفاع از او محجبه می شد!؟
پزشکیان در شبکه خبر علیه اسرائیل نعره میزد!؟
یا آب از آب تکان نمی خورد!؟
مهسا امینی ها بهانه این جماعت اند برای اهداف شوم شان..!
👤 آنتی صهیون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فیلم را به امثال نامردهایی همانند علی کریمی و سلبریتی های کاسب بی حجابی و طرفدارانشان برسانید و بگویید اگر وجدانی در وجود خائنتان باقی مانده یه پیام کوچک دهید...
*این زنان فقط بجرم داشتن روسری اینگونه کتک میخورند و کشته میشوند ولی شما اگر صدایی از شپش شنیدید از امثال این سلبریتیهای غربلیس بی غیرت و طرفداربی حجابی و بی خانواده هم خواهید شنید*
👇👇👇
این نمونه جنایات غرب وحشی است😔😔
💠یــادت باشد
#Part_13
دوران شیرین نامزدی ما به روزهای سرد پاییز و زمستان خورده بود. لحظات دلنشینی بود .تنها اشکال از این بود که روزها خیلی کوتاه بود. سرمای هوا هم باعث میشود بیشتر خانه باشیم تا اینکه بخواهیم بیرون برویم .فردای روز عقدمان حمید را برای شام دعوت کرده بودیم. تازه شروع کرده بودم به سرخ کردن کوکو ها که زنگ خانه به صدا در آمد. حدس میزدم که امروز هم مثل روزهای قبل حمید خیلی زود به خانه ما بیاید. از روزی که محرم شده بودیم هر بار ناهار یا شام دعوتش کرده بودیم .زود تر می آمد .دوست داشت خودش هم کاری بکند .
این طور نبود که دقیقاً وقت ناهار یا شام بیاید .بعد از سلام و احوال پرسی با بقیه، همراه من به آشپز خانه امد و گفت:《 به به... ببین چه کرده سرآشپز !》گفتم:《 نه بابا ! زحمت کوهها رو مامان کشیده من فقط می خوام سرخشون کنم. 》روغن که حسابی داغ شد شروع کردم به سرخ کردن کوکوها.
حمید گفت :« اگه کمکی از دست من بر میاد بگو » گفتم :« مرغ پاک کردن بلدی ؟» بابا چنتا مرغ گرفته ، میخوام پاک کنم .» کمی روی صندلی جابجا شد و گفت :« دوست دارم یاد بگیرم و کمک حالت باشم.» خندیدم و گفتم :« معلومه تو خونه ای که کد با نویی مثل عمه من باشه و دختر عمه ها همه کارها رو انجام بدن ، شما پسر ها نباید هم از خونه داری سر رشته ای داشته باشین.» گفت :« این طور ها هم نیست فرزانه خانوم . باز من پیش بقیه آقایون یه پا آشپز حساب میشم. وقت هایی که میرم سنبل آباد ، من آشپزی میکنم. برادرهام به شوخی بهم میگن یانگوم! »
صحبت با حمید حواسم را پرت کرده بود . موقع سرخ کردن کوکوها روغن روی دستم پاچید . تا حمید دید دستم سوخته ، گفت :« بیا بشین روی صندلی . بقیه اش رو من سرخ میکنم باید سری بعد برات دستکش ساق بلند بخرم که روغن روی دستت نریزه.»
روی صندلی نشستم و گفتم :« پس تا تو حواست به کوکوها هست ، من مرغ هارو پاک کنم. توهم نگاه کن یاد بگیر که وقتی رفتیم خونه خودمون توی پاک کردن مرغ ها کمکم کنی. » بخاطر اینکه علاقه داشت در امور خانه کمک حالم باشد،سریع صندلی گذاشت و کنار من نشست . دوربین موبایلش را روشن کرد و گفت :« فیلم برداری میکنم چون میخواهم دقیق یاد بگیرم و چیزی از قلم نیفته! » گفتم :« از دست تو حمید!»
شروع کردم به پاک کردن مرغ ها وسط کار توضیح میدادم . اول اینجا رو برش میدیم. حواسمون باشه که پوست مرغ رو اینطوری باید جدا کنیم. این قسمت به درد بال کبابی میخوره و ......»
#•♡• #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
•┈┈••✾•◈◈◈◈◈◈◈◈◈•✾••┈┈•
کپی آزاد√
انتشار خوبیها صدقه جاریه🌿:)
💠| یــادت باشد
#Part_14
پاتوق اصلی ما «بقعهٔ چهار انبیاء» بود؛ مقبرهٔ چهار پیامبر و امامزاده که مرکز شهر قزوین دفن شدهاند. آن قدر رفته بودیم که کفشدار آنجا مارا میشناخت. کفش هایمان را یکجا میگذاشت. شماره هم نمیداد.
زیارت که کردیم،ترک موتور سوار شدم و گفتم: «بزن بریم به سرعت برق و باد!» معمولا روی موتور از خودمان پذیرایی میکردیم؛ مخصوصا پفک، چندتایی هم به حمید دادم. پفک ها را که خورد گفت: «فرزانه! من با این همه ریش،اگه یکی ببینه این طوری روی موتور پفک میخوریم و ریش وسبیل ها همه پفکی شده آبروی ما رفته ها» گفتم: «با همه باش و با هیچ کس نباش، خوش باش حمید از این پفک ها بعدا گیرت نمیاد»
مسیر همیشگی را از خیابان سپه تا گلزار شهدا آمدیم. محوطه گلزار فروشگاه محصولات فرهنگی زده بودند.
درحالی که نگاهش به ویترین قسمت انگشتر ها بود پرسید: انگشتر دُرّ نجف دارید؟ فروشنده جواب داد: سفارش دادیم، احتمالا برامون بیارن. از فروشگاه که بیرون آمدیم، دستش را جلوی چشم من بالا آورد و گفت: این انگشتر رو می بینی خانوم؟ دُرّ نجفه. همیشه همرامه. شنیدم اون هایی که انگشتر دُرّ نجف میندازن روز قیامت حسرت نمی خورن. باید برم نگین این انگشتر رو نصف کنم. یه رکاب بخرم که توهم انگشتر دُرّ نجف داشته باشی. دلم نمیاد روز قیامت حسرت بخوری ...
نیم ساعتی تا نماز مغرب زمان داشتیم. به قبور شهدا که رسیدیم، حمید چند قدمی جلوتر از من قدم بر می داشت. تنها جایی که دوست نداشت شانه به شانه هم راه برویم مزار شهدا بود. می گفت: ممکنه همسر شهیدی حتی اگر پیرهم شده باشه ما رو ببینه و یاد شهیدشون و روزایی که باهم بودن بیفته و دل تنگ بشه. بهتره رعایت کنیم و کمی با فاصله راه بریم. اول رفتیم قطعه ی یک، سرمزار شهید(براتعلی سیاهکالی) که از اقوام دور حمید بود. از آنجا هم قدم زنان به قطعه ی هفت ردیف دهم امدیم؛ وعده گاه همیشگی حمید سر مزار شهید(حسن حسین پور) این شهید رفیق و هم دوره ای حمید بود ؛
از شهدای عملیات پژاک که سال نود شهید شده بود. حمید در عالم رفاقت خیلی روی این شهید حساب باز می کرد. سر مزارش که رسیدیم، گفت: فاتحه که خوندی، برو سر مزار بقیه شهدا، من با حسن حرف دارم! کمی که فاصله گرفتم، شروع کرد به درد دل کردن. مهم ترین حرفش هم همین بود: پس کی منو می بری پیش خودت ؟!
#•♡• #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
•┈┈••✾•◈◈◈◈◈◈◈◈◈•✾••┈┈•
کپی آزاد√
انتشار خوبیها صدقه جاریه🌿:)