#تلاش
بعد از #کرونا چی به #رزومه_ات اضافه میشه ؟
نوجوان که بودم، زندگینامه و سرگذشت آدمها را زیاد میخواندم.
رابینسون کروزوئه، جوان پولداری که در یک جزیرهی وحشی گیر افتاد و مجبور شد همه چیز زندگی را از اول کشف و اختراع کند.
مصطفیچمران، مردی که از تحصیل مهندسی در امریکا راهی محلههای فقیر لبنان شد و از آنجا هم راهی کوهستانهای کردستان ایران شد تا زندگی به شیوهی یک چریک را شروع کند.
و خاطرات آزادگان...
یک عالمه کتاب میخواندم از خاطرههای اُسرای جنگ.
از کسانی که هفتهها، ماهها، سالها یک جا گیر افتاده بودند.
گاهی مجروح، اغلب زیر فشار و آزار، دور از خانواده.
فکر میکردم وقتی یکی به معنای واقعی کلمه "گیر بیفتد" چه کار میکند؟
وقتی چاره دیگری جز تحمل ندارد، انتخابش چه خواهد بود؟
عجیبترین چیز این بود که بسیاری از آنها همین دوران بیخود و کسالتبار را به یک سکوی پرش تبدیل کردند.
یکی که زبان بلد بود، همه را دور خودشان جمع کرد و کلاس زبان گذاشت.
یکی خوشنویسی یاد داد.
یکی دوخت و دوز.
یکی حفظ و تفسیر قرآن.
گوشه گوشهی زندان تبدیل شد به کلاسهای مهارتآموزی و سوادآموزی.
آدمها در همان تاریکی، روزنههایی به رشد پیدا کردند و ساقههای کوچکشان را از لای میلههای زندان بیرون فرستادند و بزرگتر شدند.
عجب تجربه شگفتانگیزی!
در همان دوران با خودم فکر میکردم یعنی میشود یک روز من هم چنین فرصتی داشته باشم؟
زمانی که هیچ دغدغهای نداشته باشم و فشرده و بیمزاحمت بروم سراغ آن چیزهایی که همیشه دلم میخواسته انجامشان بدهم ولی برایشان وقت نداشتم.
این روزها برای هر مهارت و دانشی، راهی هست.
هرجا که باشیم. همین که به اینترنت دسترسی داشته باشیم،
یعنی از دورههای درسی هاروارد گرفته، تا دورههای خیاطی دم دستمان است.😉
شما چه کار میکنید این روزها؟
ساقههایتان را به سمت کدام روزنه دراز میکنید؟
میخواهید قرآن حفظ کنید یا تاریخ بخوانید؟
الگوی لباس زنانه را یاد بگیرید یا فتوشاپ؟
یا مثلا تابلوهای خوشگل ، بکشید؟
🐾 @jorchin