#تلنگرمعنوی
#محتوایدعاهایمانچیست...؟؟؟؟
يک آقايي در قم بود از علماي بزرگوار بود و الآن هم زنده هستند. ايشان ميفرمود:
من در جواني يک زماني فقر شديدي پيدا ڪرده بودم. ما يحتاج اوليهام را نداشتم. نشستم در حجره،
يک عريضهاي، يک نامهاي، براي امام زمان نوشتم و حاجاتم را در آن ذڪر ڪردم. مثلاً چند ڪيلو گوشت ميخواهم. چقدر برنج ميخواهم. چقدر روغن ميخواهم. اينها را نوشتم. اينها ڪه تمام شد، به محض اينڪه تمام شد ديدم در ميزنند. رفتم در را باز ڪردم ديدم يک ڪسي روي سرش عبا ڪشيده و چهرهاش درست پيدا نيست. يک ڪيسهي بزرگي در دستش گذاشت جلوي سڪوي، جلوي حجره گفت:
اين آن چيزهايي است ڪه ميخواستي.
❌☝️اما امام زمان را فقط براي اينها نخواهيد. امام زمان را فقط براي اين چهار ڪيلو برنج و گوشت و روغن نخواهيد. ميگويد: من دقت ڪردم ببينم چه ڪسي است. ديدم خدا رحمت ڪند حاج آقاي فخر تهراني يڪي از خوباني بود ڪه به هر حال خيلي از ڪساني ڪه در قم بودند يادشان هست. چند سالي است ڪه از دنيا رفته است. آن حواله را آورد ولي يک تذڪري هم داد ڪه فقط در اين حد نخواهيد.
🆔@zahrast