eitaa logo
آموزش تخصصی مداحی
328 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
234 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/MAHDI_EHTESHAMI شماره تماس: ۰۹۱۳۲۲۷۵۹۲۲ مهدی احتشامی
مشاهده در ایتا
دانلود
ای زمین و آسمان مبهوت ایمانت حسین شد فضای کوفه عطرآگین ز قرآنت حسین ای فروزان‌آفتابم گر هلالت خوانده‌ام دیده‌ام یکباره شد مبهوت و حیرانت حسین سخت دلتنگ است زینب، ناطق قرآن بخوان تا شود آرام دل از صوت قرآنت حسین کی شود گرد و غباری مانع از تابیدنت گر شده خاکستری رخسار تابانت حسین چشم در چشم من و طفلان خود داری هنوز صف زده مژگان اشکی روی دامانت حسین تا کنی این کاروان را رهبری از روی نی رهبر بیداری و باز است چشمانت حسین باتو گرم گفتگو بودم که ناگه از ستم سنگ زد سنگین‌دلی بر روی رخشانت حسین لب گشا حرفی بزن با دختر گریان خود تا نکرده جان خود را او به قربانت حسین همنوا با ناله‌های من "وفائی" روز و شب می‌شود با اشک و گریه مرثیه‌خوانت حسین ✍ .............................................. 🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙 http://eitaa.com/zakerin1401 ..............................................
به خون نشسته چرا ای حسین من رویت؟! سفیدتر ز سپیده شده چرا مویت؟! هلال من که غروب تو زود و خونین بود کبود گشته چنان روی مادرم رویت نسیم چون که به تو می‌رسد شود خوشبو شمیم باغ جنان می‌وزد ز گیسویت به روی نیزه سرت را به کوفه می‌بینم ز کربلا دل من بوده در تکاپویت بخوان دوباره تو قرآن که جان دهد بر من صدای روح نوازی ز لعل دلجویت وضو ز خون جبین می‌کنم در این محمل نماز عشق بخوانم به طاق ابرویت اگرچه بر سرنیزه نمی‌رسد دستش سه‌ساله دختر تو می‌کند چو گل بویت مکن نهان رخ خود را هنوز فرصت هست که چند لحظه ببینم جمال نیکویت به هر کجا که رَوی ای گل سر نیزه در این سفر دل زینب بُوَد پرستویت به جان زینب خود کن عنایت و کرمی که عاشق است «وفائی» به دیدن کویت ✍ .............................................. 🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙 http://eitaa.com/zakerin1401 ..............................................
بر زینب مظلومه شبِ تار رسیده ناموس خدا بر سر بازار رسیده دروازه‌ی ساعات پُر از مردم شامی‌ست بر گوش همه خنده‌ی انظار رسیده بر سوختگان در عوض تسلیت و گل هم آتش و خاکستر و هم خار رسیده بر عترت پیغمبر اسلام در این شام از قوم یهودی غم و آزار رسیده ترسم فکَنَد از سرِ نیزه به زمینش سنگی که به پیشانیِ سردار رسیده دیدند که چون حجله‌ی خون کرده رخش را تیری که به چشمان علمدار رسیده با خواندن قرآنِ تو ای ناطق قرآن مرهم به دل خسته و بیمار رسیده بنویس «وفایی» که پی محو ستمگر زینب نه، بگو حیدر کرار رسیده ✍ .............................................. 🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙 http://eitaa.com/zakerin1401 ..............................................
بر زینب مظلومه شبِ تار رسیده ناموس خدا بر سر بازار رسیده دروازه‌ی ساعات پُر از مردم شامی‌ست بر گوش همه خنده‌ی انظار رسیده بر سوختگان در عوض تسلیت و گل هم آتش و خاکستر و هم خار رسیده بر عترت پیغمبر اسلام در این شام از قوم یهودی غم و آزار رسیده ترسم فکَنَد از سرِ نیزه به زمینش سنگی که به پیشانیِ سردار رسیده دیدند که چون حجله‌ی خون کرده رخش را تیری که به چشمان علمدار رسیده با خواندن قرآنِ تو ای ناطق قرآن مرهم به دل خسته و بیمار رسیده بنویس «وفایی» که پی محو ستمگر زینب نه، بگو حیدر کرار رسیده ✍ .............................................. 🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙 http://eitaa.com/zakerin1401 ..............................................
ای که تویی حسین را نور عین رقیه خاتونی و بنت الحسین سه ساله و معلم مکتبی فروغ بخش دیده‌ی زینبی تو رهرو عقیده و جهادی تو رهنمای راه اعتقادی تو بهترین پدیده‌ی مکتبی حسین‌خو و زینبی مذهبی به بحر عشق و عاشقی گوهری سفینة النجات را لنگری طینت تو پاکتر از گل بُوَد نور وجود تو توکل بود بزرگ عالمی! کجا کوچکی باب حوائجی! اگر کودکی نور تو ای شهیدۀ راه عشق سرزده از سپیده‌ی راه عشق به زخم جان و دل ما مرهمی باب مراد همه‌ی عالمی تو رنگ و بو به زمزمه می‌دهی که عطر و بوی فاطمه می‌دهی سوخته جان‌ها زشرار غمت جان همه فدای عمر کمت گذشته در فراق شب‌های تو ندیده کس خنده به لب‌های تو سه‌ساله‌ای و پُر زجوش و خروش رنج چهل ساله کشیدی بدوش چون تو کسی داغ صبوری ندید این‌همه رنج و داغ دوری ندید نشد دلت لحظه‌ای از غم بری تاکه شدی به رنگ نیلوفری هیچ کسی نگفت جرمت چه بود که شد رخت زضرب سیلی کبود به نُه فلک شرر زده شیونت کبود شد زتازیانه تنت شبی که ماندی عقب از قافله پای تو شد زخار پر آبله تو شعله بر دیده‌ی تر می‌زدی ناله‌ی ای پدر پدر می‌زدی تو دیده‌ای جمال نورانی‌اش تو دیده‌ای شکسته پیشانی‌اش تو شسته‌ای به اشک غم نای او تو داده‌ای بوسه به لب‌های او به وصف تو ای گل مینو سرشت عشق به روی برگ گل‌ها نوشت کجا کسی به غیر تو جان خود نثار کرده بهر مهمان خود «وفائی‌ام» ملول وخسته دلم به یاد ناله‌ات شکسته دلم ✍ .............................................. 🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙 http://eitaa.com/zakerin1401 ..............................................
حالا که برگشتی سرت پیکر ندارد بابا رقیه طاقتی دیگر ندارد از بس که خورده سنگ و چوب و ضرب خنجر یک جای سالم این سر و حنجر ندارد سرخی چشمم را ببین از ضرب سیلی حوریه‌ات سویی به چشم تر ندارد ای گوشوار عرش! بنگر دخترت را گوشم شده پاره، دگر زیور ندارد از تازیانه بال‌های من شکسته دیگر کبوتربچه‌ی تو پر ندارد زهرا مرا بوسید در صحرارکه دشمن هرگز نگوید دخترت مادر ندارد دردانه‌ات را با شهیدان هم‌سفر کن تاب جدایی از علی اصغر ندارد بس کن «وفایی» اضطرابم بیشتر شد تاب سخن دیگر دل مضطر ندارد ✍ .............................................. 🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙 http://eitaa.com/zakerin1401 ..............................................
آخر کمی بخواب! چرا گریه می‌کنی؟ با سینۀ کباب چرا گریه می‌کنی؟ با ناله نبض تو چقَدَر کُند می‌زند با بغض در گلو نفست تُند می‌زند آه ای رقیه! جان من آرام گریه کن آهسته درسکوت دل شام گریه کن با گریه‌های خویش قیامت بپا مکن با ناله اینقدر پدرت را صدا مکن ای وای من که محشرکبری شروع شد بار دگر قیامت عظما شروع شد آرام شو ز گریه و شیون، رقیه جان بابا رسیده با سر بی تن، رقیه جان روپوش را زچهرۀ بابا تو پس بزن جانت به لب رسیده! شمرده نفس بزن از گریه‌های خویش به بابا سخن بگو از آنچه دیده‌ای تو به صحرا سخن بگو یکدم به سیل اشک روانت امان مده رخسارۀ کبود به بابا نشان مده بوسه زدی به لعل لب، از جا بلند شو دیگر بس است دیدن بابا، بلندشو عمه چرا صدای تو دیگر نمی‌رسد؟ غمناله‌ات به گوش من آخر نمی‌رسد؟ عطر گلی شنیدی و بی‌هوش گشته‌ای حرفی نمی‌زنی و تو خاموش گشته‌ای در گوش باب خویش چه گفتی که پر زدی ما را گذاشتی و تو ساز سفر زدی پرپر شدی و طاقت هجران نداشتی بر روی داغ‌های دلم غم گذاشتی بگذار تا بگریم و کوته سخن کنم این نیمه‌شب برای تو فکر کفن کنم بر دوش اهل بیت، سه ساله بلند شد خاموش شد «وفایی» و ناله بلند شد ✍ .............................................. 🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙 http://eitaa.com/zakerin1401 ..............................................
ما از تو به جز کرم ندیدیم جز سفره‌ی محترم ندیدم روزی که بقیعمان کشاندی گشتیم ولی حرم ندیدیم ✍ امشب به لبم ذکر حسن جان دارم در کنج دلم کلبه‌ی احزان دارم از روضه‌ی «لا یوم کیومِ» آقا تا آخر عمر آه سوزان دارم ✍ یک روز، جگر برابرم آوردی یک روز، سرِ برادرم آوردی ای کاش تو هم فرو بپاشی از هم ای تشت! ببین چه بر سرم آوردی ✍ قلب همه را دشمنت آزرد آن‌روز جا داشت اگر مدینه می‌مُرد آن‌روز ای کاش به قلبِ من فرو می‌آمد تیری که به تابوتِ تو می‌خورد آن‌روز ✍ بر درد دل خلق طبیب است حسن خود گر چه ز درد غم نصیب است حسن مهدی به کنار تربتش گریه کند... تا خلق نگویند غریب است حسن ✍  تو را در بین خود دیدند و رو به غیر آوردند ببین در مردم دنیا کمال بی نصیبی را ✍ روز محشر که همه گریانند اشک‌ریزان حسن خندانند ✍ تویی خورشید تابانم؛ حسن جان تویی ماه فروزانم؛ حسن جان تمام روز و شب ذکرم همین است: حسن‌جانم، حسن‌جانم، حسن‌جان... ✍ قال الإمامُ الباقرُ عليه السلام: (إنَّ الحُسينَ بنَ عليٍّ كانَ يَزُورُ قَبرَ الحَسَنِ عليه السلام في كُلِّ عَشِيَّةِ جُمُعَةٍ) 📚بحارالانوار، ج ۴۴، باب ٢٢، ح ٢١ در منزلتت حدیث فرموده حسین بعد از تو دگر دمی نیاسوده حسین با سوز دل شکسته و دیده‌ی تر در هر شب جمعه زائرت بوده حسین ✍ با ناله به سوی نینوا باید رفت با پای پیاده، کربلا باید رفت این جاده‌ی نور تا حرم می‌گوید از راه حسین تا خدا باید رفت ✍ ی در سینه قرار می‌گذارد مادر یک باغِ بهار می‌گذارد مادر سهم پسری را که نیامد حتماً یک گوشه کنار می‌گذارد مادر ✍ صدقافله غرق نور دیدن دارد در جوششی از حضور دیدن دارد یک موج حماسه‌ساز تا کرب وبلا در جاده‌ای از ظهور، دیدن دارد ✍ ی از دوست جدا مانده فقط می‌فهمد در غصه رها مانده فقط می‌فهمد آن شب به دل رقیه جانت، چه‌گذشت؟ از قافله جا مانده فقط می‌فهمد... ✍ آنانکه ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺣﺮﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺭﻭﺍﻧﻨﺪ ﭘﯿﻐﺎﻡ ﺩﻝ ﺧﺴﺘﻪ‌ﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ ✍ پیغامبران آشنا برگشتند از کوفه و از شام بلا برگشتند با پرچم پیروزی و آزادی و عشق یکبار دگر به کربلا برگشتند ✍ دلداده و صاف و ساده آمد اینجا افتاده شبیه جاده آمد اینجا در محضر حق سواره محشور شود هر کس دو قدم پیاده آمد اینجا ✍ چندی‌ست که جنگ کفر و دین معلوم است پیوند ظهور و اربعین معلوم است از پشت همین ابر سیاه غیبت آیندۀ روشن زمین معلوم است ✍ دل می‌برد از گنبد خضرا شالش آذین شده کربلا به استقبالش از جادۀ اربعین می‌آید یک صبح می‌آید و یک قافله‌دل دنبالش ✍ با پای پیاده تا حَـرَم می‌آیند با حضرت عشق، همقدم می‌آیند این دلشدگان، لشگر ثارالله‌ند والفجر ! که تا سپیده‌دم می‌آیند ✍ دیدیم جهان بی‌تو به بن‌بست رسید هر قطره به موج‌ها که پیوست رسید این رود عظیم اربعین تا دریا با پرچم یا حسین در دست رسید ✍ من عشق و صفا و شور را می‌طلبم با روی سیاه، نور را می‌طلبم چون منتظر حجت ثانی عشرم در هر قدمم ظهور را می‌طلبم ✍ بر سینه‌ی ما قرار برمی‌گردد حال خوش روزگار برمی‌گردد از خواب زمستانی خود برخیزیم با آمدنش بهار برمی‌گردد ✍ بیا از حال مهدی با خبر باش مقیم موکبش با چشم تر باش نجف تا کربلا، پای پیاده دعاگوی امام منتظَر باش ✍ دوریم ز راه، یا اباعبدالله اینگونه مخواه، یا اباعبدالله گفتند که "آه" در غمت تسبیح است از داغ تو آه یا اباعبدالله ✍ هرگز نرود گدا به غیر از حرمت عاشق برود کجا به غیر از حرمت؟ ابری‌ست دلش... بگو کجا گریه کند جا مانده‌ی کربلا به غیر از حرمت؟! ........................................ 🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙 http://eitaa.com/zakerin1401
. از شام و کوفه آمد، حسین خواهر تو افتاده ام به روی، قبر مطهر تو یک اربعین نبودم حالا ببین کبودم(2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2) تنها امید جانم، دراین سفرتوبودی بایک نگه زنیزه، برصبرمن فزودی ای قبله گاه رازم بعدازتومن چه سازم(2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2) روزی که پیکرت را، درخاک وخون کشیدند درپیش زهرا ، سرازتنت بریدند تنت به خاک صحرا سرت بروی نی ها(2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2) باچهره های نیلی، بادرد بی شماره برگشته اند طفلان، باگوشهای پاره گرچه زپافتادند ضعفی نشان ندادند(2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2) ای بی کفن زدست، غمت سبوگرفتم پیراهن تنت را، من ازعدو گرفتم بگرفته ام به سینه باخود مدینه (2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2) بادیدن مزارت، سوزد همه وجودم مثل رقیۀ تو، ای کاش مُرده بودم ازبسکه داغ دیدم دل ازجهان بریدم(2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر ✍ .............................................. 🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙 http://eitaa.com/zakerin1401 ..............................................
هر دلی با کاروان کربلا همراه نیست از مقام کعبه‌ی عشق و شرف آگاه نیست تا رسیدن، آه و درد و تشنگی باید کشید راه عشق و معرفت آن‌قدر هم کوتاه نیست رهنمایی دل ما کار مصباح الهداست مهر چون باشد، نیازی بر فروغ ماه نیست فرصت عرض ادب را مغتنم باید شمرد فرصت عرض ارادت گاه هست و گاه نیست جان به قربان شهیدی که به زیر تیغ خصم بر لبان تشنه‌اش جز ذکر "یا الله" نیست در میان ناله‌هایی که ز داغش شد بلند ناله‌ای جان‌سوزتر از ذکر "وا اماه" نیست تاچهل منزل سری بر نیزه می‌تابد، ولی در بساط داغداران غیر اشک و آه نیست بار این غم را مگر زینب کشد بر دوش خویش ورنه کوه غم کشیدن در توان کاه نیست با نگاه آل یاسین چشم‌ها گریان شود ای «وفایی» گریه بر او هیچ گه دلخواه نیست ✍ .............................................. 🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙 http://eitaa.com/zakerin1401 ..............................................
بعد از تو بهر ما همه ساز سفر زدند فریاد الرحیل به کوه و کمر زدند بستند دست کودک و زن را به ریسمان آتش به جان و قلب و دل شعله‌ور زدند رحمی به کودکان تو هرگز نکرده‌اند با ضرب تازیانه به آنان تشر زدند رجاله‌های کوفه، اسیران خویش را گاهی به تازیانه و گاهی سپر زدند سرتاسر وجود همه لطمه خورده است گاهی به چهره، گاه به دست و کمر زدند خواندم وان یکاد برایت ولی حسین این کوفیان شوم، سرت را نظر زدند خون می‌گریست بهر مصیبات اهل بیت سنگی که برسر همه در هر گذر زدند آن لحظه‌ای که چوب، عدو بر لب تو زد خنجر به قلب زینب خونین‌جگر زدند داغ رقیه را به دل ما گذاشتند آتش به بال کودک بی بال‌وپر زدند این غم کجا برم که در آغوش یک پدر تیر سه شعبه را به گلوی پسر زدند وقتی زدند آتش کینه به خیمه‌ها یادآور مدینه شد آتش به در زدند آن قدر تکه تکه شدی که به جسم تو گویی به جای نیزه و خنجر، تبر زدند پیروز این قیام، قیام حسینی است در پیش زینبت ز چه دم از ظفر زدند؟ آتش گرفت جان «وفایی» که اهل بیت در اربعین زمین و زمان را شرر زدند ✍ .............................................. 🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙 http://eitaa.com/zakerin1401 ..............................................
برگشتم ازسفر، گل درخون طپيده‌ام اي سرو سرفراز! ببين قدخميده‌ام وقتي دلم به خون جگر موج می‌زند گوئي كه من به جاي تو درخون طپيده‌ام شمعم كه از شرار غمت آب گشته‌ام گرقطره قطره برروی خاكت چكيده‌ام از كربلا به كوفه و از كوفه تا به شام تنها به شوق ديدن رويت دويده‌ام از زخم تازيانه ندارم شكايتی زخم زبان زكوفی وشامی شنيده‌ام از جذبه‌ی نگاه تو از روی نيزه بود با خطبه‌ام حماسه اگر آفريده‌ام داغ رقيه‌ی تو در آن شام غم نهاد يك داغ ديگري به دل داغديده‌ام با كوله‌بار غم بسويت آمدم ولي هرگز خلل نديد و نبيند عقيده‌ام اين چامه‌ای كه گفت «وفابي»زقول من تنها اشاره‌اي بُوَد از آنچه ديده‌ام ✍ .............................................. 🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙 http://eitaa.com/zakerin1401 ..............................................