.
#زمینه
#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
زمينه شهادت حضرت قاسم صلوات الله عليه محرم ١٤٠٣
گريه نكن قاسمِ من
نبينم اشك ميريزي مادر
زانوي غم بغل نگير
داري از غصه ميشي پرپر
غصه نخور فدات بشم
توام به ميدون ميري آخر
عزيزِ مادر….
اشكاتو
ديگه پاكن جانِ حسن
دلخونم
نكن اي تازه دامادِ من
اصلا با
عموت خودم حرف ميزنم
پاشو اون
لباسِ بابا رو كن به تن
گريونم
خدا رو شكر ديدم دوماديتو
گريونم
كه عروست ميميره بي تو ٢
گريونم….
واويلا ، امون اي دل امون اي دل
چقدر مثل بابات شدي
عمو توواين دمه آخري
باشه برو عمو ولي
كجا ميخواي بي زره بري
تموم ترس من اينه
كه از تو نمونه پيكري
عزيزِ جوونم…
ميترسم
كه عمو داغتو ببينم
ميترسم
كنارِ نعشت بشينم
ميترسم
شبيه اكبرم بشي و
با گريه
تو رو هم توو عبا بچينم
ميــميـــرم ، با خس خس نفس زدنت
ميــميـــرم ، تا زيره نعل ميره بدنت
ميــميـــرم ، تا نيزه ميزنن دهنت
واويلا…
واويلا ، امون اي دل امون اي دل
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................
#روضه_حضرت_قاسم_ع
#شب_ششم_محرم
شکسته اعضای تنت، چقد شبیه مادری
بهم بگو تو قاسمی، یا که علیِ اکبری؟!
الهی،بمیرم...
*قاسمم!یادگار برادرم،یه شب من و بابای غریبت ایستاده بودیم. زینب و ام کلثوم یه طرف ایستاده بودند. اسماء آب می ریخت، بابام علی غسل میداد.به ما گفته بود:آروم گریه کنید،کسی صداتون رو نشنوه...اما یه وقت دست از غسل کشید،دستاشو مشت کرده، به دیوار می زد...دستم به بازوی شکسته ش خورد...مادرم همهٔ وجودش درهم شکست..*
"صلی الله علیک یا سیدتی و یا مولاتی یا فاطمه الزهراء...لَعَنَ اللهُ قاتِليكِ وَ ضارِبيكِ وَ ظالميكِ و غاصِبي حقّك يا أُمي يا سيِّدَتي وَ مولاتي يا فاطمة الزهراء سلامالله علیها"
*قاسمم!من رو یاد مادرم انداختی. مادرم هم سنی نداشت...مادرم جوان بود...«جوان ننه...یارالی ننه...»*
*از ما قبول کن...دهه اول محرم پسرت به شب ششم رسید...ای موجود مقدسی که شب یازدهم وقتی این زائرا میخوان برن خونه، وقتی خادمای پسرت جمع و جور میکنن...به یه عده خداقوت میگی...میگی ازتون قبول شد....*
سائلم آب و دانه میخواهم
رحمت مادرانه میخواهم
آی بی بی! گدا نمیخواهی؟
نوکر بی وفا نمی خواهی؟
کاش میشد ز من سوال کنی؟
پسرم(دخترم) کربلا نمیخواهی؟
«حسییین....»
قاسمم! عزیزدل برادرم، تو رو که می بینم یاد خاطرات عزیزدلم، برادر خوبم با مادرم تو کوچه بنی هاشم می افتم.قاسمم!...حال مادر ما این بود:"مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَامُنَهَّدَةَ الرُّكنِ" مادرم منهدم شد...."نَاحِلَةَ الْجِسْمِ،مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، بَاكِیَةَ الْعَیْنِ"مادرم سردرد داشت...سرشو می بست...*
*قاسمم! بابای غریبت برگشت خونه، به من نگاه کرد..گفت:حسینم! شرمنده ام؛حمایت من بی نتیجه ماند...*
*اومد بالای سر برادرزاده..."والغلام يَفحَصُ بِرِجلَيهِ..."پا به زمین می کشید.قاسم!خبر داری ساعتی بعد لحظه های آخر عموت یاد تو افتاد؟! آخرین لحظه ها راوی نوشت
"وَ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ"عموت پا به زمین می کشید....*
شکسته اعضای تنت، چقد شبیه مادری
بهم بگو تو قاسمی، یا که علیِ اکبری؟!
الهی...بمیرم...
آینهی برادرم، چرا پر از ترک شده
این ردّ پاهای کیه، رو بدن تو حک شده...
الهی بمیرم...
لباس تو شد کفنت قاسم
اینا به قصد کشتنت قاسم
تا من بیام می زدنت قاسم
چی شده راه نفست تنگه
نبض تو دیگه ناهماهنگه
لای موهای تو چرا سنگه
«امانت برادرم قاسم...»
«سَیدنَاالغریب حسن جانم....»
کاشکی شبیه اکبرم، میذاشتمت توی عبا
اخه به هم ریخته تنت، به زیر سمِّ مرکبا
الهی بمیرم...
دردی که داره بدنت، فراتر از تصوره
با این همه شکستگی، تکون نباید بخوره
الهی بمیرم...
*راوی میگه نگاه کردم.دیدم نوجوون رو بلند کرد،به سینه چسبانید؛آروم آروم این پیرمرد،نوجوون رو می کشید."و رِجلاه تَخُطّانِ الارض..."پاهای نوجوون رو زمین کشیده میشد...ای حسیین...*
آروم آروم میریم حرم با هم
مثه قدت بلند شده آهم
نمونده جز غم تو همراهم
آروم آروم بسته میشه چشمات
کشیده میشه رو زمین پاهات
دیگه گمونم اومده بابات
«سَیدنَا الغریب حسن جانم....»
#شاعر: محمد رسولی
نغمه: مهدی زنگنه
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................
#روضه_حضرت_قاسم_ع
#شب_ششم_محرم
نیزه را سرور من، بستر راحت کردی
شام را غلغله ی صبح قیامت کردی
بر لب تشنه ات آن روز حکایت می کرد
خاتمی را که در انگشت شهادت کردی
عقل می خواست بمانی به حرم ، اما عشق
گفت بر نیزه بزن بوسه ، اجابت کردی
بانگ لبیک که حجاج به لب می آرند
آیه هایی است که بر نیزه تلاوت کردی
اکبر و قاسم و عباس کجایند، کجا
عشق چون این همه را بردی و غارت کردی ؟
چیست در تو ؟ همه امروز تو را می جویند
ای تن بی سر سرور چه قیامت کردی
باز من ماندم و صد کوفه غریبی ، هیهات !
گرچه آزاد مرا تو ز اسارت کردی
#شاعر: محمدعلی عجمی
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................
|
#روضه_حضرت_قاسم_ع
#شب_ششم_محرم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
السلام علی مهدی و علی آبائه اللهم کل لولیک...
عشق فرمود که لیلای حسین است حسن
آی دنیا همه دنیای حسین است حسن
بینیاز دو جهان کل نیازش حسن است
از خداوند تقاضای حسین است حسن
همه گفتیم حسین و خود او گفت حسن
خلق فهمید که آقای حسین است حسن
*حدیث از رسول خدا داریم: هرکس این دو تا آقازاده رو دوست داشته باشه پدرشون و مادرشون رو دوست داشته باشه، فردای قیامت هم درجه من است در بهشت...*
بیرق خون خدا پرچم سبز حسنی است
در قیامت خود معنای حسین است حسن
قاب شش گوشه نشسته است به دیدار بقیع
دائماً محو تماشای حسین است حسن
با دعاهای حسن نور حسین است شروع
عاشق دیدن غوغای حسین است حسن
یا حسن حک شده بر مشک علمدار حسین
ذکر توحیدی سقای حسین است حسن
دو حسن داده به شاه شهدا شاه کرم
چقدر با دل و جان پای حسین است حسن
روضه خوانده است که لایوم کیومک عطشان
ذکر پا خورده ی لبهای حسین است حسن
تو ندیدی که چه کردن سُم مرکبها
این طرف و آن طرف اعضای حسین است حسن
*شب ششم شب یتیم امام حسن مجتبی، حضرت قاسم بن الحسن است...*
پنجههای او اجل است
سیزده تا قصیده و غزل است
سفرهدار کریم این محل است
صفتی از صفاتی از لم یزل است
آمده در کنار ثارالله
وحده لا اله الا الله
کاشکی با برادههای آهن
نگذارند لبش دهن به دهان
تا نیفتد به دامن دشمن
بغلش کرد حسین شکل حسن
بغلش کرد همچنان پسرش
داغ اکبر هنوز بر جگرش
عبایی کرده بر تن از کفنش
به به از هیبت جمل شکنش
در شگفتم در جنگ تن به تنش
قل هو الله قل هو الحسن
گرچه در لشکری عذاب افتاد
گل در شیشه گلاب افتاد
وای از چهرهاش نقاب افتاد
نفسش دیگر از شمارش افتاد
تا سراغش کمی عطش آمد
خود زهرا حوالیش آمد
قمر من پر از قمر شدهای
پاره پارهتر از جگر شدهای
در چنگ صد نفر شدهای
چه کشیده کشیدهتر شدهای
مژه و پلک تو بریده چرا
اسب بر ابرویت دویده چرا
ای فدای تو پیچیده شد کاکل تو
کنده شد برگ و ریشه تو
آه من تا نجف کشیده شدی
این طرف آن طرف کشیده شدی
قاسم میروم پیکر تو میافتد
بوسه نه حنجر تو میافتد
سخت تراز غمت بلایی نیست
روی دوشم دگر عبایی نیست
*اومد اذن میدان بگیره ابی عبدالله اجازه نداد، برگردم برم شب عاشورا اینکه اجازه نداد اشارهای هست، نوشتن شب عاشورا بین لشکر قاسم بلند شد، عمو جان! آیا من از شهادت بهره میبرم؟ آقا فرمودند "کیف الموت عندک؟" گفت: عمو "اهلی مِن العسل" آقا صدا زد: بله پسرم تو هم از شهادت بهرهای میبری، به عذاب عظیمی دچار میشی... بعضیا میگن سنگ باران قاسم بلای عظیمی بود، بعضیا میگن زیر سم رفتنش، بعضیا میگن اینکه هیچ وقت قاسم رو به این اندازه ناراحت ندیده بودن، غم به دل قاسم نیفتاده بود، که وقتی اجازه نداد ابی عبدالله بره میدان، رفت پشت خیمهها و زانو بغل کرد، شروع کرد به گریه کردن گفت عمه تو بیا با من بریم عمو رو راضی کن، شنیدید ابی عبدالله دست خط و رضایت نامه برادر رو که براش نوشته بود دید و راضی شد، آقا شروع کردن به گریه کردن چنان قاسم رو بغل کرد، آقا اون زمان پنجاه و هفت سالشونه و قاسم سیزده ساله ،هم قد آقا و هم هیکل ابی عبدالله از اون خیلی بلندتره، تو مقتل نوشته: وقتی امام حسین قاسم رو بغل کرد پاش از زمین بلند شد، خیلی عمو و برادرزاده گریه کردن، اینجا رو نگه دار که گفتم پاش از زمین بلند شد...ادامه⏬⏬
Shab06Moharram1402[06].mp3
12.9M
|⇦•کاری که کردی با دلم..
#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•
◾️◾️🙏
این زندگی با تو کمال زندگی هاست
در بند تو بودن بهشت بندگیهاست
حسرت ماست...
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................
|⇦بهم بگو تو قاسمی..
#روضه و توسل به حضرت قاسم علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی
◾️◾️◾️
شکسته اعضای تنت، چقد شبیه مادری
بهم بگو تو قاسمی، یا که علیِ اکبری؟!
الهی،بمیرم...
*قاسمم!یادگار برادرم،یه شب من و بابای غریبت ایستاده بودیم. زینب و ام کلثوم یه طرف ایستاده بودند. اسماء آب می ریخت، بابام علی غسل میداد.به ما گفته بود:آروم گریه کنید،کسی صداتون رو نشنوه...اما یه وقت دست از غسل کشید،دستاشو مشت کرده، به دیوار می زد...دستم به بازوی شکسته ش خورد...مادرم همهٔ وجودش درهم شکست..*
"صلی الله علیک یا سیدتی و یا مولاتی یا فاطمه الزهراء...لَعَنَ اللهُ قاتِليكِ وَ ضارِبيكِ وَ ظالميكِ و غاصِبي حقّك يا أُمي يا سيِّدَتي وَ مولاتي يا فاطمة الزهراء سلامالله علیها"
*قاسمم!من رو یاد مادرم انداختی. مادرم هم سنی نداشت...مادرم جوان بود...«جوان ننه...یارالی ننه...»*
*از ما قبول کن...دهه اول محرم پسرت به شب ششم رسید...ای موجود مقدسی که شب یازدهم وقتی این زائرا میخوان برن خونه، وقتی خادمای پسرت جمع و جور میکنن...به یه عده خداقوت میگی...میگی ازتون قبول شد....*
سائلم آب و دانه میخواهم
رحمت مادرانه میخواهم
آی بی بی! گدا نمیخواهی؟
نوکر بی وفا نمی خواهی؟
کاش میشد ز من سوال کنی؟
پسرم(دخترم) کربلا نمیخواهی؟
«حسییین....»
قاسمم! عزیزدل برادرم، تو رو که می بینم یاد خاطرات عزیزدلم، برادر خوبم با مادرم تو کوچه بنی هاشم می افتم.قاسمم!...حال مادر ما این بود:"مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَامُنَهَّدَةَ الرُّكنِ" مادرم منهدم شد...."نَاحِلَةَ الْجِسْمِ،مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، بَاكِیَةَ الْعَیْنِ"مادرم سردرد داشت...سرشو می بست...*
*قاسمم! بابای غریبت برگشت خونه، به من نگاه کرد..گفت:حسینم! شرمنده ام؛حمایت من بی نتیجه ماند...*
*اومد بالای سر برادرزاده..."والغلام يَفحَصُ بِرِجلَيهِ..."پا به زمین می کشید.قاسم!خبر داری ساعتی بعد لحظه های آخر عموت یاد تو افتاد؟! آخرین لحظه ها راوی نوشت
"وَ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ"عموت پا به زمین می کشید....*
شکسته اعضای تنت، چقد شبیه مادری
بهم بگو تو قاسمی، یا که علیِ اکبری؟!
الهی...بمیرم...
آینهی برادرم، چرا پر از ترک شده
این ردّ پاهای کیه، رو بدن تو حک شده...
الهی بمیرم...
لباس تو شد کفنت قاسم
اینا به قصد کشتنت قاسم
تا من بیام می زدنت قاسم
چی شده راه نفست تنگه
نبض تو دیگه ناهماهنگه
لای موهای تو چرا سنگه
«امانت برادرم قاسم...»
«سَیدنَاالغریب حسن جانم....»
کاشکی شبیه اکبرم، میذاشتمت توی عبا
اخه به هم ریخته تنت، به زیر سمِّ مرکبا
الهی بمیرم...
دردی که داره بدنت، فراتر از تصوره
با این همه شکستگی، تکون نباید بخوره
الهی بمیرم...
*راوی میگه نگاه کردم.دیدم نوجوون رو بلند کرد،به سینه چسبانید؛آروم آروم این پیرمرد،نوجوون رو می کشید."و رِجلاه تَخُطّانِ الارض..."پاهای نوجوون رو زمین کشیده میشد...ای حسیین...*
آروم آروم میریم حرم با هم
مثه قدت بلند شده آهم
نمونده جز غم تو همراهم
آروم آروم بسته میشه چشمات
کشیده میشه رو زمین پاهات
دیگه گمونم اومده بابات
«سَیدنَا الغریب حسن جانم....»
#شاعر: محمد رسولی
نغمه: مهدی زنگنه
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................
Shab06Moharram1402[01].mp3
45.69M
|⇦•بهم بگو تو قاسمی..
#روضه و توسل به قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی
◾️◾️◾️
شکسته اعضای تنت، چقد شبیه مادری
بهم بگو تو قاسمی، یا که علیِ اکبری؟!
الهی،بمیرم...
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................
|⇦•ای تن بی سر..
#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی
◾️◾️◾️
نیزه را سرور من، بستر راحت کردی
شام را غلغله ی صبح قیامت کردی
بر لب تشنه ات آن روز حکایت می کرد
خاتمی را که در انگشت شهادت کردی
عقل می خواست بمانی به حرم ، اما عشق
گفت بر نیزه بزن بوسه ، اجابت کردی
بانگ لبیک که حجاج به لب می آرند
آیه هایی است که بر نیزه تلاوت کردی
اکبر و قاسم و عباس کجایند، کجا
عشق چون این همه را بردی و غارت کردی ؟
چیست در تو ؟ همه امروز تو را می جویند
ای تن بی سر سرور چه قیامت کردی
باز من ماندم و صد کوفه غریبی ، هیهات !
گرچه آزاد مرا تو ز اسارت کردی
#شاعر: محمدعلی عجمی
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................
Shab06Moharram1402[09].mp3
11.18M
|⇦•ای تن بی سر..
#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•
◾️◾️◾️
باز من ماندم و صد کوفه غریبی ، هیهات !
گرچه آزاد مرا تو ز اسارت کردی
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................
|⇦•داغ اکبر هنوز بر جگرش..
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری
◾️◾️◾️
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
السلام علی مهدی و علی آبائه اللهم کل لولیک...
عشق فرمود که لیلای حسین است حسن
آی دنیا همه دنیای حسین است حسن
بینیاز دو جهان کل نیازش حسن است
از خداوند تقاضای حسین است حسن
همه گفتیم حسین و خود او گفت حسن
خلق فهمید که آقای حسین است حسن
*حدیث از رسول خدا داریم: هرکس این دو تا آقازاده رو دوست داشته باشه پدرشون و مادرشون رو دوست داشته باشه، فردای قیامت هم درجه من است در بهشت...*
بیرق خون خدا پرچم سبز حسنی است
در قیامت خود معنای حسین است حسن
قاب شش گوشه نشسته است به دیدار بقیع
دائماً محو تماشای حسین است حسن
با دعاهای حسن نور حسین است شروع
عاشق دیدن غوغای حسین است حسن
یا حسن حک شده بر مشک علمدار حسین
ذکر توحیدی سقای حسین است حسن
دو حسن داده به شاه شهدا شاه کرم
چقدر با دل و جان پای حسین است حسن
روضه خوانده است که لایوم کیومک عطشان
ذکر پا خورده ی لبهای حسین است حسن
تو ندیدی که چه کردن سُم مرکبها
این طرف و آن طرف اعضای حسین است حسن
*شب ششم شب یتیم امام حسن مجتبی، حضرت قاسم بن الحسن است...*
پنجههای او اجل است
سیزده تا قصیده و غزل است
سفرهدار کریم این محل است
صفتی از صفاتی از لم یزل است
آمده در کنار ثارالله
وحده لا اله الا الله
کاشکی با برادههای آهن
نگذارند لبش دهن به دهان
تا نیفتد به دامن دشمن
بغلش کرد حسین شکل حسن
بغلش کرد همچنان پسرش
داغ اکبر هنوز بر جگرش
عبایی کرده بر تن از کفنش
به به از هیبت جمل شکنش
در شگفتم در جنگ تن به تنش
قل هو الله قل هو الحسن
گرچه در لشکری عذاب افتاد
گل در شیشه گلاب افتاد
وای از چهرهاش نقاب افتاد
نفسش دیگر از شمارش افتاد
تا سراغش کمی عطش آمد
خود زهرا حوالیش آمد
قمر من پر از قمر شدهای
پاره پارهتر از جگر شدهای
در چنگ صد نفر شدهای
چه کشیده کشیدهتر شدهای
مژه و پلک تو بریده چرا
اسب بر ابرویت دویده چرا
ای فدای تو پیچیده شد کاکل تو
کنده شد برگ و ریشه تو
آه من تا نجف کشیده شدی
این طرف آن طرف کشیده شدی
قاسم میروم پیکر تو میافتد
بوسه نه حنجر تو میافتد
سخت تراز غمت بلایی نیست
روی دوشم دگر عبایی نیست
*اومد اذن میدان بگیره ابی عبدالله اجازه نداد، برگردم برم شب عاشورا اینکه اجازه نداد اشارهای هست، نوشتن شب عاشورا بین لشکر قاسم بلند شد، عمو جان! آیا من از شهادت بهره میبرم؟ آقا فرمودند "کیف الموت عندک؟" گفت: عمو "اهلی مِن العسل" آقا صدا زد: بله پسرم تو هم از شهادت بهرهای میبری، به عذاب عظیمی دچار میشی... بعضیا میگن سنگ باران قاسم بلای عظیمی بود، بعضیا میگن زیر سم رفتنش، بعضیا میگن اینکه هیچ وقت قاسم رو به این اندازه ناراحت ندیده بودن، غم به دل قاسم نیفتاده بود، که وقتی اجازه نداد ابی عبدالله بره میدان، رفت پشت خیمهها و زانو بغل کرد، شروع کرد به گریه کردن گفت عمه تو بیا با من بریم عمو رو راضی کن، شنیدید ابی عبدالله دست خط و رضایت نامه برادر رو که براش نوشته بود دید و راضی شد، آقا شروع کردن به گریه کردن چنان قاسم رو بغل کرد، آقا اون زمان پنجاه و هفت سالشونه و قاسم سیزده ساله ،هم قد آقا و هم هیکل ابی عبدالله از اون خیلی بلندتره، تو مقتل نوشته: وقتی امام حسین قاسم رو بغل کرد پاش از زمین بلند شد، خیلی عمو و برادرزاده گریه کردن، اینجا رو نگه دار که گفتم پاش از زمین بلند شد...
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری
◾️◾️◾️
دیدن قاسم وقتی داره میاد هی داره گریه میکنه، برای چی؟ شاید داره یادش میاد من برم، کار حرم چی میشه؟ عموی من غریبه، اینقدر ذوق رفتن به میدان را داشت که در مقتل نوشتن: بند کفش پای چپش رو هم نبسته بود، وارد میدان شد، رجز میخوند: "اِن تَنکرونی فأنا ابنُ الحسن سِبطُ النَّبیِّ المُصطفی المؤتَمَن" من حسنزاده هستم... قصه مبارزه حضرت با اون نامرد ارزق شامی رو شنیدید چهار تا پسر داشت، قاسم چهار تا پسر اون رو هم به درک واصل کرد، خود ارزق رو که هزار نفر رو نوشتن حریف بود، اون رو هم به درک واصل کرد، دیدن اینجوری نمیشه، صدا زد؛ عمر بن سعد لعنت الله علیه: به طفل بودنش نگاه نکنید، چه کنیم؟ تیربارانش کنید، سنگبارانش کنید، سنگ بارانش کردن، خود آقا ابی عبدالله هم به پیشونیشون سنگ خورده، یه روز هم تو کوچههای مدینه تابوت باباشو سنگ باران کردن...
دور قاسم رو گرفتن، عمر بن سعد گفت من داغش رو به دل مادرش میذارم، اومد روبروش با شمشیر به فرق قاسم علیه السلام زد، آقازاده افتاد با صورت به زمین...
کجا رفتی؟ یه جا دیگه هم ابی عبدالله با صورت به زمین خورد...
یه جا دیگه هم امیرالمؤمنین تا فهمید زهرا جان داده با صورت به زمین افتاد...*
نفس میزد تو را میزد مغیره
و قنفذ را صدا میزد مغیره
از این اوضاع چادر خوب پیداست
که تو را بیهوا میزد مغیره
الهی بشکنه دست مغیره
میون کوچهها بی مادرم کرد
*قاسم افتاد، يكي اومده کاکلش رو گرفته سر از تنش جدا کنه، در مقتل در زیارت ناحیه نوشته: "السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَضْرُوبِ" تا عمو رو صدا زد: نوشتن عمو مثل باز شکاری خودشو بالا سر قاسم رسوند، تا اومد شمشیر و حواله کرد دست اون لعنتی رو کوتاه کرد، جنگی اونجا کنار قاسم رخ داد، شیخ جعفر شوشتری نوشتن: هر شهیدی میخواست جان بده یک بار ابی عبدالله رو صدا میکرد، ولی قاسم مکرر ابی عبدالله رو صدا میزد، هر سم اسبی که به بدن قاسم ميخورد، عمو رو صدا میزد، گاهی هم میگفت یا اُماه!...
گرد و غبار جنگ خوابید ابی عبدالله جمعیت را کنار زده بود تا به قاسم برسه امام زمان در ناحيه میفرمايد: "وَ هُوَ يَفْحَصُ بِرِجْلَيْهِ التُّرَاب" قاسم پا به زمین میکوبید، ابی عبدالله قاتلهای قاسم رو لعنت کرد، امام زمان روضه میخونه: "قَالَ عَزَّ وَ اللَّهِ عَلَى عَمِّكَ" خیلی بر عموی تو سخته، "فَلَا يُجِيبَكَ أَوْ أَنْ يُجِيبَك" منو صدا بزنی نتونم برات کاری کنم، نوشتن اینجا آقا خیلی خجالت کشید، کاری هم کنم دیگه فايده اي نداره قاسم جان...
این عبارت جای دیگه اي هم استفاده شد یکی دیگه هم صدا زد: خیلی برا علی سخت بود سر و روی فاطمه را کبود ببینه... خیلی براش سخت بود پهلوی فاطمه رو شکسته ببینه...
ابي عبدالله قاسم رو بغلش کرد، اومد از زمین بلندش کنه، یادتونه قاسم رو، حالا ابی عبدالله میخواد ببره دید پاهای قاسم به زمین کشیده میشه، وقتی علی اکبر شهید شد همه نیومدن، ولی وقتی قاسم شهید شد همه ی خیام بیرون آمدند، آخه یتیم بود تا یتیم نوازی کنند، خود ابی عبدالله بین دو تا بدن نشست صدا میزد: قاسم پسرم! علی اکبرم!...
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................
4_5902023017394868200.mp3
39.45M
|⇦•داغ اکبر هنوز برجگر ش....
#روضه و توسل به قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_ششم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری
◾️◾️◾️
عشق فرمود که لیلای حسین است حسن
آی دنیا همه دنیای حسین است حسن
بینیاز دو جهان کل نیازش حسن است
از خداوند تقاضای حسین است حسن
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................