نوای ذاکرین:
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ماه_صفر ..آموزشی👇
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن و یا رحیم
🔸ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی
ای امام رضا آقا جانم...
🔸خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی
قربون غریبیت برم امام رضا...
🔸اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند
🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
شب شهادت امام رضاست...
آی اونایی که آرزوی حرم با صفاش رو دارید اما چند ساله نرفتید...
( بعد منزل نبود در سفر روحانی)
امشب کبوتر دلتون رو با من همراه کنید...
بریم کنار پنجره فولاد امام رضا...
🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون...
ساعتی بعد برمیگردم
اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم
دیگه با من حرف نزن...
بدان کارم تمامه...
یا صاحب الزمان...
اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن...
عبا روی سر کشیدن...
حالشون منقلبه...
هی روی زمین میشینه...
هی بلند میشه...
وارد حجره شد...
صدا زد اباصلت...
درها رو ببند...
میخام تنها باشم...
یه گوشه ای داخل حجره...
این فرش ها رو کنار زد...
روی زمین نشست...
مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه وناله میزنه...
خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده...
یه گوشه ای ایستاده...
اباصلت میگه اومدم نزدیکتر...
عرضه داشتم...
من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید...
فرمود اباصلت...
اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده...
از در های بسته هم عبور میده...
میگه دیدم تا این آقازاده وارد حجره امام رضا شد...
حضرت خوشحال شدند...
از جاشون بلند شدند ...
هی صدا میزدند...
پسرم خوش آمدی بابا...
جوانم جواد... خوش آمدی بابا...
فهمیدم میوهی دل امام رضا...
آقام جوادالائمه است...
سر بابا رو در آغوش گرفت...
دارن با هم نجوا میکنن ...
عجب لحظات سختیه...
امام رضا داره وصیت میکنه...
اما طولی نکشید...
یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند...
صدای اقا جوادالائمه به ناله بلند شد...
اما خود امام رضا فرمودند...
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ
همه روضه ها به کربلا ختم میشه...
اگر اینجا پسر سر بابا رو در آغوش گرفت...
کربلا قضیه برعکس بود...
ابی عبدالله سر پسر رو در آغوش گرفت...
آماده ای بگم یا نه...
🔸سپه کوفه و شام استاده
🔸به تماشای شه و شهزاده
🔸شه به روی پسرش افتاده
🔸همه گفتن حسین جان داده
اومد کنار جوانش نشست...
سر علی اکبرش رو به دامن گرفت...
دلش طاقت نیاورد...
سر جوانش رو به سینه چسباند...
دید دلش طاقت نمیاره...
لحظات آخره...
خدایا... ابی عبدالله چکار کنه...
علی اکبرش داره جلو چشماش جان میده...😭
یدفعه دیدند حسین صورت به صورت علی چسباند...
هی صدا میزنه...
عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا
علی جان... بابا...
اُف بر این دنیا بعد از تو علی...
تسلای دل ابی عبدالله...
ناله بزن یاحسین...
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
گریز دوم:
عرضه بداریم آقا جان...
یا امام رضا...
شما رو مظلومانه به شهادت رسوندند...
اما لحظات آخر دیگه شما تنها نبودید...
وقتی چشمان مبارک رو باز کردید...
سر شما روی دامن آقا جوادالائمه بود...
اما دلها بسوزه برا اون آقایی که...
داخل گودال قتلگاه...
با لب تشنه...
سر از تنش جدا کردند...
امام سجاد هر کاری کرد نتونست بیاد کنار بابا...
بمیرم... داخل خیمه...
از شدت بیماری با صورت به زمین افتاده بود...
لحظات آخر نتونست بیاد کنار بابا...
اما...
یک جایی دیگه اومد...
کجا...
اون لحظه ای که بنی اسد میخواستند بدنها رو دفن کنند اما متحیر مانده بودند...
اومد صدا زد...
بنی اسد.. من این بدنها رو خوب میشناسم...
🔸بنی اسد بیایید
🔸کفن با خود بیارید
🔸مگر خبر ندارید
🔸حسین کفن ندارد
با دستان مبارک بدن بابا رو داخل قبر گذاشت...
حالا میخواد با پدر وداع کنه...
لبها رو گذاشت روی رگهای بریده حسین...
🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند
🔸کفن بر جسم صد چاک نکردند
#روضه امام_رضاعلیه_السلام
گریز سوم👇
آقای خوبم...
جان عالم به فدای مظلومیت شما...
در عالم غربت به شهادت رسیدید...
اما وقتی شیعیان خبردار شدن...
کفن قیمتی آوردند...
برای تشییع جنازه همه آمده بودند...
بدن شما رو با عزت و احترام تشییع کردند...
با چه عظمتی بدن مبارک دفن شد...
اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
دلها بسوزه...
برا اون آقایی که بدنش سه روز روی زمین کربلا...
بدون غسل و کفن...
ای خدا...
کاش به همین اکتفا میکردند...
صدا زدند اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
ده نفر اونقدر با اسب روی بدن عزیز زهرا اسب دواندند...
جلو چشمان بچه های حسین...
جلو چشمان خانم زینب کبری...
تمام استخوان ها
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
36.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید
📢 نوحههای امامرضا (علیهالسّلام)
🎬 #زمینه «رعیت این سلطانم ...»
🗓 شـب اوّل #ماه_صفر، سال ۱۳۹۷
📍 هیئــت رایةالعبّاس (علیهالسّلام)
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................
✍
روضه امام حسن مجتبی (علیه السلام)
قربونت برم آقا ، آقا ... ابی عبدالله رو خبر کردند ، گفتند بیا ، حال برادرت خوب نیست ، ابی عبدالله اومد بالا سر امام حسن ، یه نگاه کرد ، دید رنگ برادرش پریده ، ... تاریکیِ بقیع رو مد نظر بگیر ، مدینه رفتی یا نه ؟ الان خودت رو پشت دیوار بقیع ببین ، سرت رو روی دیوار بقیع بگذار ، کربلا رفته زیاده ، #اربعین کربلا بودی از #کربلا برگشتی ، ولی امام حسن با همه فرق داره ...
شب کربلا
مثل روز است روشن
بقیع تو اما شب تار دارد
امشب شب اشکِ ، باید با ناله ات امام حسن رو یاری کنی ، آقاجان ، آقاجان ... تو در کوچه های مدینه غریبی ، ... دشنامش میدادند ، میرفت توو مجلس ، خطیب معاویه میرفت بالا منبر ، شروع میکرد سبّ امیرالمومنین کردن ، دشنام به امیرالمومنین دادن ، امام حسن می شنید خون دل میخورد ...
تو در
کوچه های مدینه غریبی
حسینت ولی
یک علَمدار دارد
(یه پات مدینه است ، بر میگردی کربلا ، قربون دل عاشقت برم ، شیرازه ی این دوماهه امشبه )
ضریح حسینت
شش گوشه ، اما
فقط دور قبرِ تو دیوار دارد
یه نگاه کرد ، دید رنگ برادر پریده ، داداش چی شده ، قربونت برم ، یه نگاه کرد دید طشت مقابل برادره ، لخته های خون دل امام حسن میان طشتِ ، ببین چقدر کریمه قتلش رو معرفی نکرد ، ... داداش کی شمارو مسموم کرده ؟ نفرمود « جُعده » ... اشاره به کوزه آب کرد ، آی آی ی ی ...
الهی با که گویم
همسر من قاتلم بوده ؟
که باور میکند از یار
آزاری که من دارم ؟
همینطوری که سرش میان طشت بود ، یه مرتبه سرش رو بلند کرد ، فرمود : حسین جان طشت رو مخفی کن داداش ... چرا ؟ آخه زینب داره میاد ... نمیخوام زینب ببینه ، امان ازدل زینب ... این سیره ی اهلبیته ، امیرالمومنین هم اون شبی که داشتند می بردنش خونه از مسجد ، به نزدیکی خونه که رسیدند فرمود منو زمین بگذارید زینبم منو با این حالت نبینه نبینه نبینه ... مادر هم موقع جان دادنش ، بچه هارو از خونه بیرون فرستاد ، ... امام حسن هم طشت رو مخفی کرد ، ...
حالا دلت رو ببر کربلا ، کربلا کربلا ...کربلا هم ابی عبدالله نگذاشت زینب ببینه ، قاتل داره سر از بدنش جدا میکنه ، لااله الاالله ، یه نگاه کرد دید زینب اومده بالای بلندی ، الهی هیچ خواهری نبینه ، قاتل رو سینه برادر نشسته ، تا نگاهش افتاد به زینب ، اشاره کرد ... صداش دیگه توان نداشت ، با گردش چشم اشاره کرد ، برگرد ، برگرد ، برگرد زینب ، ... زینب مطیع امام هست ، چشم برادر ، حالا که میگی برگرد ، برمیگردم ، ... زینب برگشت ، برگشت ، اما هنوز به خیمه نرسیده بود ، دید زمین داره میلرزه ، ... میخوام یه یا حسین منو مهمون کنی ، دوید توو خیمه زین العابدین ، عزیز برادرم چی شده ، زمین داره میلرزه ، زین العابدین فرمود عمه جان ، پرده رو بالا بزن ، تا پرده رو بالا زد ، دید سرِ بریده بابا ... حالا فریاد بزن : یا حسین ، یاحسین ...
#ماه_صفر
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................
3. روضه.mp3
زمان:
حجم:
7.95M
🎧 روضه امام حسن مجتبی (علیه السلام)
🎤 استاد حیدرزاده
#ماه_صفر
..............................................
🎙 آموزش تخصصی مداحی🎙
http://eitaa.com/zakerin1401
..............................................