1.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نجف اشرف در عزای امیرمؤمنان علی علیه السلام
@RozeKhanegeeروضه خانگی - حضرت عباس(ع) - 1495.mp3
زمان:
حجم:
11.34M
🔻روضه #حضرت_عباس(ع)
⏱#بیش_از_ده_دقیقه | 10:44
👤حجت الاسلام #شمس
🌙شب هفدهم #ماه_رمضان
💡 کانال روضههای کوتاهِ کاملِ خانگی
@RozeKhanegee
@zakerinehomolbanins
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
@RozeKhanegeeروضه خانگی - حضرت رقیه(س) - 1496.mp3
زمان:
حجم:
9.56M
🎙باز کن در که گدای سحرت برگشته...
🔻مناجات با #خدا
🔻روضه #حضرت_رقیه(س)
⏱ #بیش_از_ده_دقیقه | 11:50
👤استاد #میرزامحمدی
💡 کانال روضههای کوتاهِ کاملِ خانگی
@RozeKhanegee
@zakerinehomolbanins
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
@Rozekhanegeeروضه خانگی - امام علی(ع) - 1027.mp3
زمان:
حجم:
10.28M
🎙شب قدره آقا دلم بی قراره...
🔻مناجات با #امام_زمان(عج)
🔻روضه #امام_علی(ع)
⏱ #ده_دقیقه | 09:38
👤حاج سید مهدی #میرداماد
#شب_قدر | نوزدهم رمضان
💡 کانال روضههای کوتاهِ کاملِ خانگی
@RozeKhanegee
@zakerinehomolbanins
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
@Rozekhanegeeروضه خانگی - امام علی(ع) - 1497.mp3
زمان:
حجم:
12.31M
🎙آمدم سرزده بی حرف و سخن...
🔻مناجات با #خدا
🔻روضه #امام_علی(ع)
🔻روضه #امام_حسین(ع)
⏱ #بیش_از_ده_دقیقه | 13:25
👤حجت الاسلام سید #علی_تقوی
#شب_قدر | نوزدهم رمضان
💡 کانال روضههای کوتاهِ کاملِ خانگی
@RozeKhanegee
@zakerinehomolbanins
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
@Rozekhanegeeروضه خانگی - امام علی(ع) - 1498.mp3
زمان:
حجم:
10.87M
🎙تیر محبّت تو را منم نشانه یا علی...
🔻روضه #امام_علی(ع)
⏱ #بیش_از_ده_دقیقه | 10:14
👤حاج مهدی #سلحشور
💡 کانال روضههای کوتاهِ کاملِ خانگی
@RozeKhanegee
@zakerinehomolbanins
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
سلام ما به علی و نماز آخر او
به حال راز و نیاز و به دیدۀتر او
سلام ما به سجودش که رنگ خون دارد
سلام ما به رخ غرق خون و اطهر او
سلام ما به پریشانی حسین و حسن
سلام ما به دل پر ز آه دختر او
دیگه نتونست تو محراب طاقت بیاره، بدنشو گذاشتن تو گلیمی، آوردن نزدیک خونه، این بدن سالمه، فقط فرقش ضربه خورده، هنوز حیات در این بدن باقی، گلیم کجا؟ بوریا کجا؟ این بدن هنوز زیر سم اسب نرفته، آخ یه وقت زینب دید یه هاتفی داره صدا می زنه، زمین داره با این ناله میلرزه، حسنین هم که مسجدن؛ دقت کرد ببینه هاتف چی می گه شنید داره میگه: تهدمت و الله ارکان الهدی قًتل علی المرتضی؛ یه جا اینجا دلش خیلی به لرزه افتاد، بیست و یک سال بعد تو خیمه نشسته بود، دید هوا تیره و تار شد، زمین شروع کرد لرزیدن، یادش افتاد، پا برهنه به سمت خیمۀامام چهارم دوید، عزیز برادرم چه خبره؟! کربلا داره میلرزه؟ فرمود عمه جان کار بابامو یکسره کردن، آخ نگاه کن سرشو بالا نیزه زدن، یا حسین.
اشک من ناله من هدیه ناقابل من
این منو دعای من خدای من خدای من
تو مرا صدا زنی بنده من بنده من
من تو را صدا زنم خدای من خدای من
یا عبادی الذین اسرفو کلام تو
ربنا اغفر لنا ذنوبنا خدای من
به علی قسم مرا به صاحب الزمان ببخش
که بود امام و مقتدای من خدای من
جگرم خون شده از غریبی حسین تو
خانه دل شده کربلای من خدای من
متن روضه شب بیست ویکم رمضان
متن روضه شب بیست ویکم رمضان ـ روضه شهادت حضرت علی علیه السلام ـ سید مهدی میرداماد
اُم البنین و زینبین خدانگهدار،حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار
امشب دست خالیت رو بیار بالا، می دونی برا چی می گم؟ اصبغ بن نُباته ، اصرار کرد به امام مجتبی،گفت: من رفیق سی ساله ی باباتم بذار دم آخر من برم بالا سرش، اسبغ می گه من اومدم دیدم علی رنگ پریده افتاده تو بستر، دیگه خبری از قهرمان خیبر نیست، گفتم یا علی من رو نصیحتم کن، به من این دم آخر یه چیزی بده، میگه اشاره کرد به دستش، گفت: اصبغ دستم رو نگاه کن، گفت:این دست رو می شناسی؟ گفتم: آره آقا این دست خیبر شکنه. گفت: اصبغ دستم رو می خوام بیارم بالا جون ندارم. دست خیبر شکن علی بالا نیومد، چند زراع* از زمین بلند شدو افتاد رو زمین. گفت: اصبغ خودت رو برا همچین روزی آماده کردی یا نه؟
(* ذراع به حد فاصل آرنج تا سر انگشت میانی)
هر چی داریم باید خرج خدا کنیم که اگه یه روزی دستمون خالی شد،همین دست بالا آوردن ها دست مارو بگیره، لذا شب خداحافظی بچه های علی ِ تو هم تو این خداحافظی سهیم شو.
اُم البنین و زینبین خدانگهدار،حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار دارم میرم شب وصاله
شب وصال ِ کیه؟ نمی شه شب شهادت مولا بخونی و از فاطمه نگی. چون علی این جوری دوست داره.
دارم میرم شب وصاله ندیدمش این همه ساله
حالا وقتی دید چی گفت؟
بهم میگه:پیر شدی علی،خیلی زمین گیر شدی علی،از زندگی سیر شدی علی
حالا من چی میگم بهش؟
بهش می گم راست میگی ولی،سی ساله پیش مرده بود علی،من و ببر بی مُعطلی
پیر و خسته امُّ،بیار بگیر دیگه دستمُّ
بار سفر هم که بسته امُّ ،نگاه نکن فرق شکسته امُّ
رفتی بی خبر،بدون همراه و همسفر
حالا چشام خشک شده به در،بیا من و با خودت ببر
اُم البنین و زینبین خدانگهدار،حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار
تو نبودی اُم البنین بود،وقتی علی خونه نشین بود
فاطمه می خوای یه ذره از این سی سال رو برات بگم؟
نبودی فضه می دونه،خونه ی قبرم شد این خونه،چشام هنوز خیس بارونه
کاش می اومد بارون اون روزی،که می دیدم داری می سوزی،مغیره کرد فتنه افروزی
حرمت ها شکست،غرور من زیر پا شکست
ببخشند سادات
وقتی که در بی هوا شکست
دیدم صدات بلند شد:آه…بگو یا زهرا……
روایت میگه علی هر کی رو می دید صدا می زد. حسنم بیا بابا تو پسر بزرگمی، این جوری نگاه نکن،بقیه به تو نگاه می کنند. وصایا رو گفت، وصیت کرد. هی نگاه می کرد، حسینم تو بیا بابا، تو این جوری گریه نکن جگر بابا رو آتیش نزن، اما میگن بین همه ی نگاها تا نگاش می افتاد به زینب، خود مولا گریه می کرد.
زینب تو کوه پر غرور باش،بودی همش بازم صبور باش
از بعد من سخت ِ می دونم،حرفی نزن سختِ می دونم،داغ حسن سخت ِ می دونم
سختر از اون کربلا زینب،قتلگاه از قفا زینب،سری که میشه جدا زینب
بدترش کجاست،گم میکنی پیکرش کجاست
همچین که روضه ی کربلا برپا شد،یه وقت گفت: بگید عباسم بیاد. امشب شب عباس ِ،همه جی عالم رسم ِ پدر که می خواد بره، بچه ی کوچیک تر رو به بزرگتر میسپارند. اما عباس شانزده سالشه؛ همه نگاه کردند، دیدند علی داره کارو یه جور دیگه جلو می بره بر خلاف قاعده، دست حسین رو تو دست عباس گذاشت، گفت:عباس دست داداشت رو فشار بده، مبادا یه روز تنها بمونه، می خوام بگم امشب عباس دست حسین رو گرفت فشار داد. اما کربلا حسین دست عباس رو گرفت،دید یه دست بریده رو زمین افتاده. امشب شبشه
سقای دشت کربلا اباالفضل،اباالفضل
هرکی گرفتاره بگه:
سقای دشت کربلا اباالفضل،اباالفضل
*****************
متن روضه شب بیست ویکم رمضان ـ روضه شهادت حضرت علی علیه السلام ـ سیدمهدی میرداماد
صاحب عزا کجایی گویم سرت سلامت کی می شود بیایی گویم سرت سلامت(۲)
ای آفتاب زهرا، کی شام تار ما را چون صبح دم نمایی، گویم سرت سلامت
یابن الحسن کجایی، ما اومدیم گدایی
شب قدر شب شهادت امام علی (ع) اومدی صدا میزنی، خوب دل بده
کی می شود بیایی، در صبح آشنایی ای جلوه خدایی، گویم سرت سلامت
در ماتم عزای مولا علی نشستی ای یار کربلایی گویم سرت سلامت
یابن الحسن کجایی، داد از غم جدایی
بریم در خونه امام علی (علیه السلام)، امشب کوفه چه خبره، جلوی خانه مولا علی همه جمعند…
همه اومدند ببینند چی میشه ، حال آقا امیر المومنین بهتر شده یا نه…
روی دستای یتیما کاسه های پر شیره
از نگاهشون میشه فهمید باباشون داره می میره
یکی شون با گریه می گفت دیگه هم بازی نداریم
بی تو امشب روی خاک ها غریبونه سر می ذاریم
با بچه یتیمها بازی می کرد… مرکب میشد رو پشت آقا سوار میشدند… چه آقای مهربونی بود
هر کی اومده عیادت رو لبش امن یجیبه دیگه خوب نمیشه مولا، آخرین حرف طبیبه
کنار بستر مولا صدای گریه بلنده
انگار صدای یه ناله ای میاد… امام حسن جلوتر رفت وارد خرابه شد دید یه پیرمرد نابینا هی صدا می زنه… ای آقای مهربون چرا نیامدی … چرا به فریادم نمی رسی… امام مجتبی صدا زد آی پیرمرد چی شده چرا ناله می کنی… گقت هر شب یه آقای مهربونی برای من آب و غذا می آورد… دستم و می گرفت کمکم می کرد… الان دو شبه که نمی دونم چرا نیومد…
امام حسن(ع) گفت اون آقا بابای ما علیِ… ما الان داریم از تشییع جنازه همون آقا بر می گردیم… وقتی داستان ضربت خوردن و شهادت و خاکسپاری رو براش تعریف کرد، میگن اون پیرمرد نابینا آنقدر ناله زد و ضجه زد تا همون جا جان داد… گفت ای دنیا خاک بر سر تو … که این آقای به این خوبی رو نخواستی…
به مظلومیت مولا علی ناله بزن … الهی العفو