#نوحه_امام_کاظم_علیه_السلام
#کربلایی_جواد_مقدم
#واحد
امام دلشکسته ام
زندون شده خونه ی من
از دست تازیونه ها
درد میکنه شونه ی من
غم لونه کرده گوشه ی
این دل ویرونه ی من
به زیر سیلی کتک
زخمی شده گونه ی من
درسته زخمیم خدا
درسته می کشم بلا
درسته جون میکنم تو غم ها
بدتر از این نیست
ناسزا بشنوم از یه بی حیا
به مادرم حضرت زهرا
دلم گرفته از این زمونه
به روی صورت اشکام رونه
موسی بن جعرفم من
هم درد حیدرم من ...
ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
ا 🌺❀✿🌺❀✿
ا ❀✿🌺❀✿
ا 🌺❀✿
ا ❀✿
ا 🌺
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🔶کلاس مداحی حضرت اُمُ البَنِین🔶
⚘ مقدم شما گلباران ⚘
در پیام رسان ایتا 👇👇
@zakerinehomolbanins
در وبلاگ 👇👇
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
🌺
❀✿
🌺❀✿
❀✿🌺❀✿
🌺❀✿🌺❀✿
❀✿🌺❀✿🌺❀✿
🏴#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :کربلایی حنیف طاهری
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
موسای قصه های من
آقای طورها
ای برق چشم های تو
خورشید نورها
نور تو در نگاه خلایق
نشسته است
تنها ندیده اند تورا
دیده کورها
ما با وجودِ نام شما
قد کشیده ایم
بابَ الحوائج از ازل و
تا به دورها
آقا اصالتاً که سلیمان ما تویی
حالا شدی اسیر خیالات مورها
بمیرم برات ... چهارده سال از این زندان به اون زندان ... از این حبس خانگی به اون حبس خانگی ، آخرالامر هم تو سیاه چالِ نمور و تاریک ... روز و شب از هم تشخیص داده نمیشد ...
شب ها دائم الصلاه بودی و روزها روزهدار ... صدا میزد خدا من از تو جای خلوتی میخواستم با تو مناجات کنم و حرف بزنم ... ولی این زندان آخر و زندانبانِ آخر نمیدونم چی بود! اون آقایی که هی میگفت خدا ، یه جای خلوت به من بده باهات حرف یزنم ، توو این زندان آخر هی میگفت کی منو راحت میکنی؟ خدا دیگه مرگِ منو برسان .. مثل مادرش که هی صدا میزد خدا کی مرگِ فاطمه رو میرسانی .. تو سجده ناله میزد خدا مرگِ موسی بن جعفر رو برسان ...
خورشید هم
اجازه ی داخل شدن نداشت
در مَحبسِ تو
محبس مهتاب و هورها
داوودها به صوت شما
گریه میکنند
خیس است آیههای خدا
در زبورها
هارون زندگیِ تو
قارون قصه هاست
موسی ، اسیر مانده
میان شرورها
با تازیانه بر تن تو
خط نوشته اند
قربانیِ وِقاحتِ
جمع جسورها ...
این روزها
به مادر خود گریه میکنی
اشکی عجیب
گریه ی چشمِ غیورها
( دیگه بریم کربلا با موسی ابن جعفر .. روزهای پایانی ماهِ رجب و آخرِ سال .. )
سرد است قتلگاه تو
برعکسِ کربلا
پس گریه میکنی تو
به یاد تنورها ...
( با موسی ابن جعفر برا جدش ابی عبدالله گریه کنیم ... )
هرجا که سر گذاشت
برآن ریگهای داغ
از تاب رفت و
باز به جای دگر گذاشت
شب جمعهست ... امشب اگر کسی هم نباشه کربلا ! مادرش زائرِ حرمِ .. انبیاء و اولیاء میان کربلا .. فاطمه جان، مادر جان روزهای آخرِ ساله .. دست ما رو پر کن .. ما کلی به روضههای حسینت اشک بدهکاریم .. اگه امسال کم گذاشتیم ما رو حلال کن ...
خاک های گرم گودال رو زیرِ صورتش جمع کرد ... هی صدا میزنه یا غیاثَ المستغیثین .. ( کی صدا زد خدا به فریادم برس؟!) دید نانجیبا صدا میزنه سمتِ خیمهها حمله کنید ... دیگه طاقت نیاورد هی میگه یا غیاثَ المستغیثین .. اما خواهر مگه طاقت میاره برادر رو تو این حال ببینه؟ صدا زد: اَما فیکُم مُسلِم ؟! یه نفر مسلمان بین شما نیست ؟ دستِ آخر رو کرد : يَا عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ أَ يُقْتَلُ أَبُو عَبْدِ اللهِ، وَأَنْتَ تَنْظُرُ إِلَيْه (1) حسین ...
ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
ا 🌺❀✿🌺❀✿
ا ❀✿🌺❀✿
ا 🌺❀✿
ا ❀✿
ا 🌺
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🔶کلاس مداحی حضرت اُمُ البَنِین🔶
⚘ مقدم شما گلباران ⚘
در پیام رسان ایتا 👇👇
@zakerinehomolbanins
در وبلاگ 👇👇
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
🌺
❀✿
🌺❀✿
❀✿🌺❀✿
🌺❀✿🌺❀✿
❀✿🌺❀✿🌺❀✿
1. موسای غصه ها.mp3
8.47M
🏴#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :کربلایی حنیف طاهری
ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
ا 🌺❀✿🌺❀✿
ا ❀✿🌺❀✿
ا 🌺❀✿
ا ❀✿
ا 🌺
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🔶کلاس مداحی حضرت اُمُ البَنِین🔶
⚘ مقدم شما گلباران ⚘
در پیام رسان ایتا 👇👇
@zakerinehomolbanins
در وبلاگ 👇👇
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
🌺
❀✿
🌺❀✿
❀✿🌺❀✿
🌺❀✿🌺❀✿
❀✿🌺❀✿🌺❀✿
1. چه زندان و.mp3
6.72M
#نوحه_امام_کاظم
( علیه السلام )
#حاج_امیر_کرمانشاهی
#آواز_دشتی
چه زندان و چه زندانبانی
توو این شبای طولانی
که تازیونه ست افطارم
شبیه بارون میبارم
گوشه سیاه چال
افتادم به یاد گودال
مثل جدم حسین
دست و پا میزنم
تشنه لب
مادرم رو صدا میزنم
( مادرم ، مادرم ... ) تکرار
چه شبهای تاریک و سردی
چه مردمان نامردی
نه دلخوشی نه لبخندی
نه آشنا نه فرزندی
مُردم از جدایی
میوه دلم کجایی ؟
جای تو ، خالیه
این دمِ آخری ...
من حسینو تو مثل
« علی اکبری »
مثل جدم حسین
دست و پا میزنم
تشنه لب
مادرم رو صدا میزنم
غم و درد من
بی اندازه ست
تنم پر از خونِ تازه ست
دیگه از این دنیا سیرم
خدا رو شکر زود میمیرم
ای به خون نشسته
دشمن ساقه مو شکسته
دستمو بسته و بی اِبا میزنه
مثل مادر منو بی هوا میزنه
#شعر_پایانی
نخلی که شکسته
ثمرش را نزنید
مرغی که زمین خورده
پرش را نزنید
دیدید اگر که
دست مردی بسته
دیگر درِ خانه همسرش را نزنید
ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
ا 🌺❀✿🌺❀✿
ا ❀✿🌺❀✿
ا 🌺❀✿
ا ❀✿
ا 🌺
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🔶کلاس مداحی حضرت اُمُ البَنِین🔶
⚘ مقدم شما گلباران ⚘
در پیام رسان ایتا 👇👇
@zakerinehomolbanins
در وبلاگ 👇👇
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
🌺
❀✿
🌺❀✿
❀✿🌺❀✿
🌺❀✿🌺❀✿
❀✿🌺❀✿🌺❀✿
یا موسی بن جعفر(ع)
مردی میان زندان، از درد ناله دارد
برخاک سرنهاده،مردانه جان سپارد
بگذشته سالیانی از حبس ظالمانه
جز میله ها و دیوار، او همدمی ندارد
دور است ازمدینه، باشد غریب بغداد
در غربتش سرش بر، زانوی غم گذارد
دلتنگ گشته بهر معصومه ورضایش
اندر فراق آنها، از دیده خون ببارد
لبهای او بسوزد از سوز زهر هارون
جد غریب وعطشان در یاد خود بیارد
بر دست وپای زنجیر، برگردنش بود غل
ازبهر روز مرگش، روزوشبش شمارد
حالا رسیده وقت، پرواز روح مولا
جسم نحیف خود را ، برخاک جا گذارد
امشب دل مریدش، روسوی کاظمین است
بذر عزای او را، در قلب خود بکارد
ای شیعه تسلیت گو، بر صاحب زمانت
او در عزای جدش، از دیده اشک بارد
شعر:اسماعیل تقوایی
یا امام کاظم(ع)
طاقتش نیست زدرد جگرش خم شده است
دل اودر یم خون زورقی از غم شده است
سالیانی است که محبوس به محبس باشد
در ودیوار به او مونس وهمدم شده است
روزگاریست که دلتنگ همه خویشان است
کار او بهر رضا(ع)اشک دمادم شده است
هفتمین ماه امامت شده مسموم زکین
همچو آبای خودش قاتل او سم شده است
سم اثر کرده واز بعد سه روزی که گذشت
بهر او مرگ غریبانه مسلم شده است
دوست دارد پسرش را دم آخر بیند
پیش چشمش رخ زیباش مجسم شده است
همچو زهرا(س) زخدا کرده طلب مرگش را
شادمان است که اسباب فراهم شده است
روح او شد زبدن سوی خدا راهسپار
غرق اندوه همه آدم وعالم شده است
تا سه روزی بدن اطهر او دفن نشد
گوییا موسم عاشور محرم شده است
کاظمین است مزارش، خدا قسمت کن
دل من تنگ حرمهای معظم شده است
شعر :اسماعیل تقوایی
یا امام کاظم(ع)
دیریست که محبوسم ومحصور وگرفتار
آزرده شده روح من وتن شده بیمار
دور از همه خویشانم ودر اوج غریبی
دشمن ز ره کین زندم لطمه وآزار
روز وشب من شد سپری بین سیه چال
باشد غل وزنجیر مرا محرم اسرار
دیریست ندیدم مه وخورشید وستاره
جرمم بود هستم پسر حیدر کرار
دلتنگ شدم بهر همه اهل وعیالم
ای کاش میسر شودم لحظه ی دیدار
بر جان ودلم زهر جفا ریخته آتش
یا رب علی ام را برسان بر سر بیمار
می پیچم ومی نالم وفریاد رسی نیست
شادم که مرا راه شهادت شده هموار
ازبعد شهادت مرا باز جفا هست
نعشم بگذارند همی بر سر بازار
باشد دم آخر سرمن دامن زهراست
گرید زبرایم به جنان احمد مختار
اسماعیل تقوایی
#حضرت_موسی ابن جعفرعلیه السلام
#غزل
🔹
به زندان پیرمردی دستِ بسته
سرش راسندی شاهک شكسته
اگرچه سر به زیر... لیکن سرافراز
به زندان بلا از پا نشسته
به ظاهر،گراسیر ظالمان است
شده اوزین اسارتها خجسته
نداردباک ازاین مردک پست
خطرها درکمین اونشسته
به روی صورتش شلاق میخورد
که ساق پای اوازهم گسسته
📝 # شاعر
#آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
یاباب الحوائج یاموسی بن جعفر
بس کن یهود زاده ،حرم را بهم نریز
هربار، خلوتِ سحرم را بهم نریز
من پا به سِن شدم سرِ زنجیر را نکش
با هر تکان ِ ضربه پرم را بهم نریز
هراستخوانِ لِه شده بد جوش میخورد
ارثیه هایِ پشتِ درم را بهم نریز
من هم شبیهِ مادرِ خود گیر کرده ام
ترکیبِ جسمِ مختصرم را بهم نریز
نامرد نامِ فاطمه را بی وضو مبر
با حرف هایِ بد جگرم را بهم نریز
مویِ سپیدِ من شده بازیِ دستِ تو
با ضربه ، هالة قمرم را بهم نریز
بردار پایِ نحسِ خودت را ز صورتم
تصویرهایِ چشمِ ترم را بهم نریز
گودال هم، نهیب زد عمه،برو سنان
این کشتة بدون سرم را بهم نریز
با نیزه ات عزیز ِ مرا زیرو رو نکن
بس کن حرام زاده حرم را بهم نریز
بر اسبهایِ تازه نفس گفت دختری
بانعلِ تازه ات پدرم را بهم نریز
فریاد زد رباب برو حرمله برو
با نیزه تربت پسرم را بهم نریز
#قاسم_نعمتی
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی ابن جعفر #عزای_امام_هفتم
قلم بنویس تقدیر ی دراین عالم این چنین افتاد
کسی که صاحب عرش است، ای وای بر زمین افتاد
خدا یا ساق پاهایش چراینگونه بشکسته
که حتی اشک ازآن دیدۀ روحالامین افتاد
به زندان خواست از رخسارۀ خود پرده بردارد
که ناگه تازیانه برسر وبر آستین افتاد
زمین افتاده دلداری که او معشوق عالم بود
به زندان یوسفی دردست نامرد اینچنین افتاد
نمیدانم چه رخ داده ، که دستی میرودبالا
به ضرب تازیان دیدم که آن حقالیقین افتاد
به جز عشق تو در اینپهنۀ تاریخ عشقی نیست
که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین افتاد
به جز تو نیست دستاویز محکم در دل طوفان
دراین زندان دردآور ببین حبلالمتین افتاد
مرا تا آن سیه چال غمت راهی کن و بگذار
که بعد از ناله های تو غمی بر ما چنین افتاد
بیا در بیتبیت شعرهایم دستگیری کن
ازآن ضرب لگدآقاتن تو برزمین افتاد
مزن سندی ملعون بر، سر وروی حبیب ما
به زندان ناگهان پور امیرالمؤمنین افتاد
شاعر-
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_کاظم_س_روضه
#حضرت_امام موسی ابن جعفر _س_شهادت
بین گودالی به زندان ،مقتلم تحریر شد
غربت موسی ابن جعفر یک به یک تفسیر شد
من غریبم درمیان این همه دیواره ها
ماجرای غربت من بود عالم گیر شد
درمیان این سیه چاله ، شدم مدفون خاک
تازه خواب اذیت وآزاره من تعبیر شد
پینه هایِ لایِ انگشتانِ من را دیده ای ؟
ای دل آرامم کجایی چونکه بابت پیر شد
در میان این لباس کهنه در زندان غم
ماجرای رفتن من مثل یک تصویر شد
من غریبم که به زیر دست و پا افتاده ام
مثل آیینه تنم پاشیده و تکثیر شد
بین گودال سیه من رابه شلاقی زدند
کف زد ندو این صدای ناله بی تاثیر شد
پیکر من زیر ضرب تازیان وا شد زهم
پیکر من زخمی از جای غل و زنجیر شد
بُرده او عمامه وسجاده از زیرم کشید
وای گیسویم اسیرِ پنجه ی تقدیر شد
آنقدر زدتاکه افتادم به زیر دست وپا
خواستم دستم بگیرم زیرِ این سر دیر شد
میروم بارفتنم راحت ازاین زندان شوم
دختر تازه جوانم درعزایم پیر شد
شاعر
#آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉