✍رسول مهربانی حضرت محمد مصطفی «صلی الله علیه وآله» فرمودند:
اِتَّقُوا دَعوةَ المَظلومِ؛ فإنّها تَصعَدُ إلى السَّماءِ كأنَّها شَرارَةٌ.
از دعاى ستمديده بترسيد؛ زيرا اين دعا همچون شرارهاى به آسمان بالا مىرود.
📘كنز العمّال، حدیث ۷۶۰۱
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
.
💠 #صلی_الله_علیک_یا_رسول_الله
🍃 باقی صدای توست
"امروز قلب عالم و آدم حرای توست"
تنها نه جان ما که جهان مبتلای توست
ای احمد محمّد و محبوب انس و جان
اول کسی که عاشق تو شد خدای توست
هفت آسمان و نه فلک و عرش، بندهات
عالم طفیل خاک تو، گردون گدای توست
دوزخ شرارهای بود از خشم و قهر تو
بوی بهشت از نفس دلگشای توست
ای که امام رحمت و دریای رأفتی
تنها وفا و مهر و مودّت سزای توست
بیچاره هرکه با غم و مهرت غریبه است
خوشبخت هرکه در دو جهان آشنای توست
ای ننگ بر هرآنکه به روی تو سنگ زد
نفرین بر آنکه دشمن دین رسای توست
شکر خدا بهکوری چشمان دشمنت
عالم پر از محبت و مهر و وَلای توست
قرآن تو تمام زمین را گرفته است
فانی است هر صدایی و باقی صدای توست
✍️ #محمدتقی_عارفیان
📌مصرع نخست از استاد محمود ژولیده است.
#امام_الرحمة
#پیامبر_اعظم
#رسول_خاتم
#عیدمبعث_مبارک
💐
Mehdi Yaghmaei - Vala Mohamad (320).mp3
7.48M
والا محمد
محمدیغمایی #مبعث
🍃
🌺🍃
ماهرزین مولایاصلِ - yasfatemii .mp3
5.59M
البدر کطلعته وجه جمیل...🕊♥️
#ماهرزین🎙
🥡 ــ رهبرمعظم انقلاب !
یادآورۍ بعثت به معنای یادآوری یك
حادثہی تاریخۍ نیست، این نکتہ ای
است کھ ما باید در مواجهہ ۍ با این
حادثهی بزرگ و این خاطرهی ارجمند
بشری همیشه بہیاد داشتهباشیم بلکه
تکیهۍ براین خاطرهی پرشکوھ تکرار
یك درس فراموشنشدنـے است، برای
امت اسلام، چہ برجستگان و نخبگان
دانشمندان امت ، و برای همہۍ آحاد
بشریت؛ این، تکرار یک درس و الگو ؛
یك حادثهی درسآموز است.
#رنج_مقدس
#قسمت_صد_سی_هفتم
صدای شکستن قلبم بلند تر است . من که گفته بودم نمی خواهم ازدواج کنم. پدر که گفت تحقیق کرده است. علی...
- على... علی...
مادر متحیر مقابلم ایستاده است. پدر و علی هراسان می آیند. همه ی وجودم می لرزد. دستم، قلبم، پلکم. به همین راحتی بیچاره شدم:
- ساعت چنده؟ باید با مصطفی حرف بزنم.
پدر دستم را می گیرد. می خواهم با تمام لرزشم شماره بگیرم. لیوان آب را مادر مقابل دهانم
می گیرد و با اصرار مجبور می شوم کمی شیرینی اش را مزمزه کنم.
- چی شده ليلا؟ کی بود؟ ليلا؟
بهت زده ام.
- این شماره کیه مامان؟ آشناست یا نه؟
شماره را می خواند. مادر شماره را تکرار
می کند. سری به نفی تکان می دهد. جان می کنم تا بگویم:
- نامزد مصطفی بود. مادر ضربه ای به صورتش می زند و علی متعجبانه می گوید:
- چی ؟ نامزد مصطفی ؟
و دوباره شماره را نگاه می کند. می خواهد تماس بگیرد؛ اما پدر می گوید:
- صبر کن بابا. صبرکن. یه آب قند به مادرت بده. بذار ببینم به لیلا چی گفته؟
- مصطفی زن داشته؟
- على قضاوت نکن. صبر کن.
من را از خودش دور می کند. چانه ام را
می گیرد و صورتم را بالا می آورم .
-کی بود بابا؟ چی گفت؟
نمی دونم. نمی دونم . نامزد مصطفی. گفت زندگیتو خراب نکن. بابا، خواهش می کنم بگید دروغه.
ابروهایش در هم رفته است. نگاهش را چنان محکم به چشمانم می دوزد که کمی جان به تنم
می آید :
- همین؟ یه دختر زنگ زده، بی هیچ دلیلی یه حرفی زده، شما هم قبول کردی؟
- زنگ بزنم مصطفی؟
- إ علی آقا از شما بعیده. این ساعت شب زنگ بزنی بگی چی؟ شاید الآن خواب باشند.
باید حرف بزنم والا خفه می شوم :
- بابا !خدا !
پدر دستانش را می گذارد دو طرف صورتم. پیشانیم را می بوسد.
- فعلا هیچی معلوم نیست. شما هم به خاطر هیچی داری این طوری بی تابی می کنی.
و دستمالی بر می دارد و اشکم را پاک می کند.
- اگردفعه ی دیگه، فقط یه دفعه ی دیگه ببینم! این قدر ضعیف برخورد می کنی، نه من نه تو . برو استراحت کن. حق نداری نه گریه کنی، نه فکر
بی خود.
این روی پدرم را ندیده بودم. لیوان آب میوه ای را که مادر آورده می خورم. علی چنان ساکت است که انگار دیوار . می روم سمت اتاقم.
مبینا پیام داده است؛ جواب نمی دهم. مسعود جوک شبانه اش را فرستاده؛ نمی خوانم. علی در می زند؛ باز نمی کنم. فقط دلم می خواهد که مصطفی پیام بدهد تا بفهمم بیدار است.
ترس تمام وجودم را فرا گرفته. ترس از دست دادن است یا ترس فریب خوردن.شب خوابم را روشن می کنم.
#نرجس_شكوريان_فرد
#رنج_مقدس
٭٭٭٭٭--💌 #ادامه_دارد 💌 --٭٭٭٭٭
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh