eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
352 دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
11.3هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰محمد در آخرین #پیامک برایم نوشته بود: «هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم...» 🔰می‌گفت همسر #سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌دهد و از طرفی قدم‌هایش #برکت زندگی است.» 🔰در انجام وظیفه و کارهایش #خلوص عجیبی داشت. یادم هست که می‌گفت «من سر کارم #ساعتی را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتن‌هایم را حساب می‌کنم و از اضافه کاری‌هایم کم می‌کنم که حقی از #بیت‌المال به گردنم نماند.» 🔰محمد خیلی #خوش_اخلاق بود. واقعاً اگر بگویم #اخم او را ندیدم، گزافه نیست. حتی وقتی درمعراج شهدا برای آخرین‌بار او را دیدم همان #لبخند زیبا و همیشگی را روی لب داشت. 🔰خدا را شکر می‌کنم که محمد من هم #شهید شد.چون او شهادت را دوست داشت.خیلی شهادت را دوست داشت. ✍به روایت همسر شهید #شهید_محمد_کامران🌷 #سالـــــروز_ولادتـــــ #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند دردِ بی‌ درمان‌شان را شــ‌هادت درمـــان می‌کند.. #شهید_علی_صیا
🌺علی همیشه یک حقوقش 💰را به من می داد و من با همان یک سوم، امور را اداره می کردم. خرج و مخارج منزل دست ✋خودم بود. 🍃می گفتم: شما مسئولین از وضع بازار که خبر ندارید.❌ رفتم را که تازه خریده بودم، برایش آوردم.😇 گفتم: به نظرت قیمت این بلوز چنده؟ پنج هزار تومانی را می گفت پانصد تومان. دادم در می آمد. معلوم بود که از قیمت ها خبر ندارد. می گفتم: ‼️شما نمی دانید که قیمت ها چقدر بالاست و چه بیدادی می کند.😔 🌺پولی که علی می داد با اینکه یک سوم بود؛ اما داشت. وقت که بهم پول می داد می گفتم: حاج آقا! یه وقت پول کم نیارید و برید قرض کنید😥. از همین بردارید. خندید و می گفت: شما نگران نباش قرض نمی کنم.💯 🍃دو سوم باقی مانده حقوق هر را برای کمک به این و آن خرج می کرد. خیلی ها می آمدند دم در خانه🏡 نامه می دادند و گریه می کردند. درد دل💔 می کردند. نامه را که می دادم علی، مدام پیگیری می کردم تا به نتیجه برسد. علی می خندید و می گفت: 😍« خانم ! شما بیش تر از من برای درد این مردم جوش می زنید.»☺️ ✍راوی: همسر شهید کتاب خدا می خواست زنده بمانی؛📚 🌷 📎سالروز ولادت نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh