eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
357 دنبال‌کننده
32.1هزار عکس
13.7هزار ویدیو
155 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️حق الناس !♦️ 🔵یک شب توفیق نصیب شد در جوار حاج قاسم از سمت روستای قنات ملک به کرمان می‌آمدیم. راننده بودم و حاجی جلو نشسته بود. سردار تلفنی در مورد عملیاتی در حلب صحبت می‌کردند و دستور می‌دادند. در حین صحبت کردن با تلفن گاهی با جدیت؛ حدت و شدت صحبت می‌فرمود تا اینکه تلفن‌شان تمام شد. چون جاده یک بانده بود و مرتب ماشین از روبرو می‌آمد، امکان سبقت گرفتن وجود نداشت برای همین پشت سر یک ماشین قرار گرفته بودم. سردار بعد از تمام شدن تلفن رو کرد به من و فرمود: راستی راننده ماشین جلویی را می‌شناسی؟ گفتم نه حاجی، چطور مگه؟ فرمود: ماشینت سو بالا بود و چشم راننده جلویی را اذیت کردی، دینی بر گردن تو افتاد، فردا باید بروی او را پیدا کنی و از او حلالیت بگیری؛ حالا این حق الناس را چطور می‌خواهی جبران کنی؟ یکه‌ای خوردم؛ از این بی توجهی خودم به حق‌الناس و دقت سردار به جزییات حقوق مردم تعجب کردم. آن هم درست زمانی که در مورد مسئله مهمی چون آزادی حلب در سوریه صحبت می‌کرد حواسش به تضییع نشدن حق راننده خودرو جلویی هم بود. 🔹راوی دادخداسالاری، دادستان عمومی و انقلاب
7.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠مادران شهدا،زینب های زمانه ی ما هستند... صبور و مقاوم ... وتاریخ هرگز این شیرزنان را از یاد نخواهدبرد... 🔷بشنوید خاطرات ناب مادرشهید علی شفیعی را. نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵خاطراتی شنیدنی از سالیان همراهی با شهید سلیمانی 🔹به روایت : رضا ایرانمنش بازیگر سینما نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🔶یک دعوتنامه‌ی خاص🔶 🔵دخترمان تازه به دنیا آمده بود. یک روز گفت: همه کارها برای اشتغال و زندگی در یک کشور اروپایی هماهنگ شده و با درخواستش برای رفتن به سوریه هم موافقت شده است. مردد بود کجا برود؟! پس از چند روز گفت: خیلی فکر کردم دیدم اگر روزی برسد که من یک هفته مراسم حاج منصور نتوانم بروم، نمی‌توانم زنده بمانم، من متعلّق به این جبهه هستم، نمی‌خواهم در جبهه‌ی دیگری حتّی برای یک زندگی معمولی بروم. تصمیم خیلی سختی بود ولی او تصمیم خودش را گرفته بود. تصمیمی که محمّدجعفر را در زمره‌ی ابرار کرد. گفت: نمی‌شود، حضرت زینب برایم، دعوتنامه بفرستد و بعد من به اروپا بروم! 🔹راوی:همسر شهید نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh