eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
356 دنبال‌کننده
31.6هزار عکس
13.4هزار ویدیو
155 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁زخمیان عشق🍁
دوست دارم لحظه‌های از تو گفتن را #محمد_علی_بهمنی #شهید_رسول_خلیلی ♥️
‍ به نقل از دوستان شهید: شهید محمدحسن(رسول)خلیلی؛ خیلی بچه ی باهوش وشجاعی بود.... رسول ۱۵ساله بود باچند تا ازبچه های پایگاه شهید قرهی؛ رفته بودیم پل بیلقان کرج؛ ابتدای جاده چالوس برای تمرین کارگاه اعتمادبه‌نفس (راپل) ارتفاع پل حدود ۵۰ متر بود و واقعا نگاه کردن به پایین دلهره آور؛ ولی رسول همیشه برای عملیات فرود‌ نفر اول بود یک‌ساعتی از تمرین ما گذشته بود که متوجه شدیم چند تا ماشین مدل بالا چند متر‌ جلوتر از ما ایستادند... از هر ماشین چند نفر با تجهیزات کامل کوهستان و راپل برای فرود از پل پیاده شدند! چند تاشون نگاه به ما می‌کردند و نگاه تحقیرآمیزی به ما داشتند! لباس و تجهیزات و امکانات ما در مقابل اونا مثل موتورگازی در مقابل مرسدس بنز بود... رسول با اون خندهای بانمکش شروع کرد خندیدن! من رو بهش کردم با شوخی بهش گفتم: زهرمار رسول! چرا داری می‌خندی؟! رسول گفت: داداش جمع کنیم بریم اینا همه حرفه ای هستن... زیر چشمی تمرین اونارو می دیدم متوجه شدم خیلی هم مهارت ندارند؛ باحمایت طناب از پایین و بالای کارگاهشون باترس زیاد تمرین می‌کنند. ولی مارو با دست و اشاره نشون میدادن همون لحظه به رسول گفتم: صندلت رو بپوش آماده شو یه فرود عملیاتی داشته باشی... بخشی از مسیر‌ و بعد از حرکت فرود سر و ته برو...بعد وسط پل معلق یه ایستگاه بزن جفت دستهاتو رهاکن بعد چند ثانیه ایستگاه رو باز کن و فرود تعادلی با سرعت رو انجام بده.... اینم بگم دهها نفرم اومده بودن و تیم حرفه ای ها رو نگاه می‌کردند... رسول تا ابتدای کارگاه بالای پل۵۰ متری ایستاد چند نفر از‌ اونا با دیدن رسول با اون سن و سال و ارتفاع و وسایل هامون خنده‌شون گرفت... مردم هم داشتن نگاه می‌کردند. همون توصیه هایی که به رسول گفته بودم، تو فرود انجام داد. شجاعت رسول و اندام و جسم لاغرش همه رو متحیر کرده بود! همه ی مردم شروع کردن دست زدن و ماشاءالله گفتن..... بعد از چند دقیقه ۳،۴ نفر از اون تیم اومدن پیش ما و معذرت خواهی کردن که ما رو‌ مورد تمسخر قرار دادند کلی با رسول حرف زدند و به رسول گفتند: داداش ببخش وقتی تو رو با اون لباس خاکی و گشاد‌ و سن و سالت دیدیم گفتیم الان یه اتفاقی میفته پرت میشی، ولی با کارایی که کردی رومون کم شد.. رسول با اون سن و سال جواب داد: داداش خدا ببخشه"!!! ما کی باشیم و ..... رسول شجاع و فهمیده بود .. داداش عهدمون یادت نره برای عاقبت بخیری با شهادت داداشتم دعام کن دستمو بگیر... "اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیل الله ان شاالله" ♥️
با ستاره‌ها راه را پیدا کنیـم! ✭ 『 تك‌بعدی‌نبــاشیم! 』 🌿_ شهید یک بعدی نبود، می‌رفت، می‌رفت، دعای می‌رفت. به بهشت زهرا ـسلام‌الله‌علیها و از آنجا هم به شاه عبدالعظیم می‌رفت. در هیئت‌های مختلفی شرکت می‌کرد از جمله ریحانه‌النبی را خیلی دوست داشت. بصیرتی که در دفاع از حریم ولایت داشت این مجالس مذهبی بود که در استحکام ستون‌های زندگی‌ اش مؤثر بود.  به و کوه‌نوردی خیلی علاقه داشت و برای آموزش سلاح نیز می‌رفت. از دوران کودکی به دنبال نقاشی و درس عربی و قرآن بود. سوریه هم که رفته بود در آنجا با بچه‌ها عربی صحبت میکرد. به زبان عربی تسلط کامل داشت و در خانه هم اخبار را به زبان عربی گوش میداد. ﴿ شـ‌هید رسول خلیلی 🍂 ← 🍃 | | |