eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
354 دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
11.3هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 👆 ببینید ڪل ڪل شیرین دو مدافع حرم شهـید شهـید هـمیشہ باهـم شوخے میڪردن حتے لحظاتے قبل از شهـادت حسن نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#غریبـانه رفتی و من! ملتمسانه🙏 می گویم: #مدد کن تا طی کنــ👣ـم این راهِ ناهمـوار⛰ را ... #شهید_حسن_قاسمی_دانا #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
#غریبـانه رفتی و من! ملتمسانه🙏 می گویم: #مدد کن تا طی کنــ👣ـم این راهِ ناهمـوار⛰ را ... #شهید_حسن
🌷 💠نگاه به نامحرم 🔰تو شهر دو تاى سوار موتور🏍 میرفتیم. دیدم سرش پایین داره میره مدح امیرالمومنین(على علیه السلام) رو میخوند من👤 ترکش نشسته بودم. 🔰ترسیدم😨 فقط میتونست دو سه متر جلو رو ببینه👀 گفتم مواظب باش تصادف💥 میکنیم. ولى 🔰همینطور که . با ناراحتى گفتم، سر تو بیار بالا😒 خیلى . باز هم به حرفم توجه نکرد❌ داشتم میشدم. که با جدیت گفت: 🔰چه کارم دارى سرمو بیارم بالا. یک لحظه توجه⚡️ کردم به دور و برمون. دیدم اطوافمون پر از زنهاى ، میترسید چشمش بیوفته به نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
مرداد هم بی ٺو گذشت ڪاش ... شهریور نویدی باشد برای آمدنٺ ... #باران_قیصری ✍ #شهید_رضا_سنجرانی 💚 #شهید_حسن_قاسمی_دانا ❤️ #سالروز_ولادت 🌹 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🔹آهسته پشت دیوار موضع گرفتیم و از صدای پا احساس کردیم دشمن پشت دیوار اتاق است. 🔹فاصله ما تنها یک دیوار 30، 40 سانتی متری بود. تکفیری ها هم متوجه ما شده بودند و با صدایی وحشت زده و خشن گفتند: «مین؟ مین؟» به زبان عربی یعنی (تو کی هستی؟) می خواستند بفهمند که بالاخره خودی هستیم یا غریبه؟ 🔹حسن ضامن نارنجک را کشید و آن را داخل حفره دیوار پرت کرد و گفت: «شیعه علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین (ع)» نارنجک با صدایی بلند منفجر شد. ناله تکفیری ها به گوش می رسید. 🌷 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
🔹آهسته پشت دیوار موضع گرفتیم و از صدای پا احساس کردیم دشمن پشت دیوار اتاق است. 🔹فاصله ما تنها یک د
💠یک روز ظهر وارد خانه شد، سلام کرد، خیلی خسته و گرفته بود، یک ساک دستش بود، آن روز از صبح به مراسم تشییع شهدای گمنام رفته بود، آرام و بی‌صدا به اتاقش رفت. 💠صدا کرد:  مادر، برایم چای می‌آوری؟ برایش چای ریختم و بردم. وارد اتاقش شدم، روی تخت دراز کشیده بود، من که رفتم بلند شد و نشست. 💠پرسیدم: چه خبر؟ در جواب من از داخل ساکش یک پرچم سه‌ رنگ با آرم «الله» بیرون آورد.  پرچم خاکی و پاره بود. اول آن را به سر و صورتش کشید و بعد به من گفت: «این را یک جایی بگذار که فراموش نکنی. هروقت من مُردم آن را روی جنازه‌ام بکش». 💠خیلی ناراحت شدم، گفتم:«خدا نکند که تو قبل از من بری». اجازه نداد حرفم را تمام کنم، خندید و گفت: «این پرچم روی تابوت یک شهید گمنام تبرک شده است» 💠وقتی من مُردم آن را روی جنازه من بکشید و اگر شد با من دفنش کنید تا خداوند به‌ خاطر آبروی شهید به من رحم کند و از گناهانم بگذرد و شهدا مرا شفاعت کنند». 💠نمی‌دانست که پرچم روی تابوت خودش هم یک روزی تکه تکه برای شفاعت دست همه پخش می‌شود.... ✍به روایت مادربزرگوارشهید 🌷 ولادت : ۱۳۶۳/۶/۲ مشهد شهادت : ۱۳۹۳/۲/۱۹ حلب ، سوریه نشر معارف شهدا در ایتا نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 🌷 امروز ۱۹ اردیبهشت ماه سالروز شهادت شهیدان مدافع حرم ، و ، گرامی باد . 🌷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
💔 شاطری که شهید مدافع حرم شد! شهید حسن قاسمی دانا از بسیجیان فعال شهر مشهد مقدس و مربی رزم نیروهای بسیج بود. در اکثر رزمایش‌های بسیج داوطلبانه شرکت می‌کرد. با اینکه در دانشگاه قبول شده بود اما به دانشگاه نرفت و در مغازه نانوایی پدرش مشغول به کار گشت. در روز‌های گرم ماه مبارک رمضان که به پخت نان مشغول بود، به مادرش که نگران سلامتی‌اش بود، می‌گفت: کار در این شرایط سخت، هم یک امتحان است و هم باعث آمرزش گناهان می‌شود. درآمد بالایی داشت و می‌توانست مثل خیلی از جوانان دیگر مشغول امور دنیوی شود اما جسارت تکفیری‌ها به حریم اسلام در سوریه غیرت حیدری‌اش را خدشه‌دار کرده بود و برای رفتن به سوریه ثبت‌نام نمود و ۲۲روز پس از نخستین اعزامش، ۱۹اردیبهشت۱۳۹۳ در منطقه حلب سوریه به شهادت رسید. ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
💔 فهمیدم شهید میشود همیشه بهش می‌گفتم اگر بخواهم دامادت کنم خوب است موتورت را می‌فروشی، سلاح‌هایت هم هست. خیلی جدی می‌گفت اینها مال نوه‌هایم است، اینها را می‌خواهم نگه دارم، اینها را برای پسرها و نوه‌هایم می‌خواهم یادگاری نگه دارم، اصلا اسم موتور و سلاح‌ها را نیاور. وقتی دیدم فروخت فهمیدم دارد از این مادیات دل می‌کند. به موتورش خیلی علاقه داشت؛ موتورش را که فروخت سلاحش را هم که فروخت، با خودم گفتم این اصلا دارد از مادیاتی هم که دارد دل می‌کَند.... راوی: مادر سالروز شهادت ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh