eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
357 دنبال‌کننده
32هزار عکس
13.6هزار ویدیو
155 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت همرزم و یار دیرین حاج قاسم سلیمانی در مستند «شبیه قاسم» امشب شبکه ۱ سیما بعد از بخش خبری ساعت ۱۹
●سردار حسین پورجعفری امین، امانتدار و رازدار حاج قاسم بود و در تمامی عملیات‌های خطرناک در خارج از مرزها در کنار و همراه سردار سلیمانی بود و به نوع در سردار ذوب شده بود. ●شهید پورجعفری در خاطراتش می‌گفت: روزی با حاج قاسم به منطقه رفتیم، سردار لب بالکن دوربین گذاشته و در حال شناسایی منطقه بود. ●وی ادامه داد: یک بلوک سیمانی دیدم که پایین افتاده بود؛ رفتم و بلوک را آوردم آن را جلوی حاج قاسم گذاشتم و با خودم فکر کردم اگر تک تیرانداز تیری زد به حاجی نخورد. ●شهید ادامه داد: تا بلوک را گذاشتم تیری به بلوک خورده و تیکه تیکه شد؛ خوشبختانه برای حاجی اتفاقی نیافتاد. ‌‌✍راوی: شهیدحسین پورجعفری 🌷 ●ولادت: ۱۳۴۵/۱/۸ ، کرمان ●شهادت: ۱۳۹۸/۱۰/۱۳ ، عملیات تروریستی فرودگاه بغداد ، محافظ و همرزم حاج قاسم نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
یار وفادار حاج قاسم مخزن اسرار لشکر ۴۱ ثارالله نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
وقتی که تو نیستی من حُزن هزار آسمانِ بی اردیبهشت را گریه می کنم...! #سیدعلی_صالحی ✍ #شهید_سپهبد_
آرامش در مواجهه با جنگنده‌های آمریکایی خاطره : بین زمین و آسمان بودیم، توی هواپیما داشتیم می‌رفتیم سوریه. نگاهم به حاجی بود، سرش را تکیه داده بود به صندلی و چشم‌هایش را بسته بود، انگار که خوابیده باشد. از شیشه هواپیما دو جنگنده آمریکایی را دیدم که مثل لاشخور دورمان می‌پلکیدند. دلم هری ریخت، ترس برم داشت، فکرم پیش حاجی بود، یک دقیقه گذشت، دو دقیقه، همانطوری که سرش را به صندلی تکیه داده بود چشم‌هایش را باز کرد. خون‌سرد گفت: "نگران نباش چند دقیقه دیگه میرن" دوباره چشم هایش را بست. چند دقیقه گذشت و رفتند. هواپیما می‌خواست توی فرودگاه سوریه بنشیند که از چپ و راست تیر سمت ما حواله شد. حاجی رو کرد به خلبان و گفت: "ما سریع پیاده می‌شیم، تو دوباره تیک‌آف کن." تا چرخهای هواپیما به زمین خورد و سرعت کم شد پریدم پایین، خلبان دوباره سرعت گرفت و هواپیما از زمین توی چشم به هم زدن از آسمان فرودگاه دور شد و ما تغییر موضع دادیم و آمدیم یک کنج امن. تا خودمان را پیدا کنیم چند خمپاره درست خورد همان جایی که پیاده شده بودیم، خدا بخیر گذراند. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
به ابومهدی گفتم خسته نشدی این همه مبارزه کردی؟ چرا استراحت نمی‌کنید و تفریح نمی‌روید؟ ابومهدی در پاسخ سؤال ما روایتی از حضرت رسول(ص) خواند: «سیاحت امت من جهاد است» این جمله شاه‌کلید فعالیت تمامی مجاهدین اعم از ابومهدی، حاج قاسم سلیمانی و هادی العامری است. فکر کنم تنها شبی که حاج قاسم و ابومهدی توانستند راحت بخوابند همان شب جمعه‌ای بود که به شهادت رسیدند. نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
هیچ دانی ... سیمای بهشتیان چگونه است؟! نُورٌ عَلیٰ نُور ♥️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
آه ، مرگ خونین من ! عزیز من ! زیبای من ! کجایی ؟ مشتاق دیدارت هستم وقتی بوسهٔ انفجارِ تو ، تمام وجود مرا در خود محو می‌کند ، دود می‌کند و می‌سوزاند چقدر این لحظه را دوست دارم آه... چقدر این منظره زیباست صبحتون شهدایی
🚩 حاج قاسم همیشه او را با نامِ کوچک «حسین» صدا میزد و میگفت: «اگر دو نفر در این دنیا من را حلال کنند من میتوانم شهید و وارد بهشت شوم؛ یکی خانمم و دیگری، حسین است.» کسیکه خیلے وقت‌ها به خاطر مشغله کاری اش، قبل از اذان صبح دم در خانه حاج قاسم منتظر مے‌ایستاد.. 🔻 یک کارتن در ماشین داشت که نماز صبحش را روی آن میخواند و منتظر حاجی میماند!! موقع بازگشت هم وقتے مطمئن میشد حاج‌ قاسم داخل خانه شده است به منزل خودش برمیگشت. نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فرازی از نامه حاج قاسم سلیمانی به همراه‌ همیشگی‌اش حسین پورجعفری: حسین! بارها که با هم به خطوط مقدم می‌رفتیم، من سعی می‌کردم تو با من نیایی و تو را عقب نگهدارم. اگر چه هرگز بر زبان جاری نکردم و می‌نویسم برای آینده پس از خودم، که خدا می‌داند با هریک از آن‌ها که از دست داده‌ام چه بر من گذشت و حتی بادپا، جمالی، علی‌دادی را از دست دادم و نگران بودم که تو را هم از دست بدهم. همیشه جلو که می‌رفتم، نگران پشت سرم بودم که نکند گلوله‌ای بخورد و تو شهید شوی... نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
. چهل سال، یک عمر، یک تاریخ، پا به پای او دویدی تا به او برسی؛ چه خوب رسیدنی بود. چهل سال، یک گام عقب‌تر از او برداشتی، تا هیچ اثری از تو نباشد و همه، او باشد. چهل سال کنارش بودی و حالا، آرام گرفتی همان جایی که می‌خواستی؛ یک گام عقب‌تر از او. چهل سال خودت را از معرکه‌ای به معرکه‌ی دیگر انداختی، چهل سال انتظار کشیدی چهل سال به رسم مردانی که صادقانه بر عهد خود ایستادند ، بر عهدت با او ایستادی و.... چهل سال به چشم دیدی که چه نَفس‌های مطهری قربانی راه او شدند و چه نفَس‌های خسته‌ای که در یاری او آرام گرفتند... چهل سال چشم‌انتظارِ سفر، در راهی ماندی که هزار و چهارصد سال معبری بوده به آسمان... چهل‌سال انتظار، تو را از تو رها کرد و همه او شدی. چهل سال پیش چشم به انتظار گشودی و حالا، دل‌انتظاری‌ات تمام شد و به او رسیدی. تو، همه او شدی؛ چهل سال بود که همه او بودی ... ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
نوجوانی؛ جوانی ؛ و میانسالی‌ و همه‌ٔ عمرش را همراهِ حاج‌قاسم بود تا « شهادت » ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh