🍁زخمیان عشق🍁
💕وداع #عاشقانــه 💕 اکنون تـو #نیستی ولی همه چیز بوی #تــو😌 را دارد بوی عاشقــ❤️ـانه زیستـن #شهید_ص
#خاطرات_شهدا🌷
🔰طولِ رفاقت و آشنایی ما در همون ایام اعزام تا ۲روز قبل از #شهادتش بود با اینکه من اهل جنوب(آبادان) بودم و اون اهلِ #تبریز 💥اما زود بامن گرم گرفت💞 و اخت شد...
🔰از خصوصیات بارز ایشون #شجاعت و دلیری بسیار و دقت عمل👌 در کارها چه اطلاعاتی چه #عملیاتی بود. همیشه با تجهیزات کامل نظامی⚔ بود به حدی که به ایشون میگفتن #رنجرخوشتیپ😍
🔰هرگاه دیدمش با #وضو بود. وقتی برایِ سرکشی یا کاری میرفتیم بچه ای و میدید بهشون محبت💖میکردو باهاشون گرم میگرفت از من چند اصطلاحِ #عربی یادگرفته بود برایِ ارتباط با کودکان👶 که بتونه لحظه ای دلشون و هرچندکوتاه شاد کنه و لبخند و هدیه بده🎁 به کودکان
🔰یه روز که باهم👥 خلوتی داشتیم بهم گفت : #میثم من با اینکه کُلی آموزش هایِ مختلف دیدم تو این سالها خیلی به این درو اون در زدم که بیام برا #دفاع_ازحرم بی بی اما نشد که نشد⛔️ تا وقتی ک انگاربه دلمـ❤️ افتاد که راه رو تاالان #اشتباه رفتم🚫 و باید سیمِ اتصالم با خودِ #خانم_زینب وصل بشه
🔰و فهمیدم این رو زدنهایِ من به این و اون فایده نداره و با خلوتی که بابا👤 خود #بی_بی پیداکردم سیمِ اتصال وصل شد💞 و این شد که الان اینجا هستم و زد رو شونه ام و گفت آره داداش باید #زودتر سیم اتصالم به خود خانم زینب کبری س وصل میشد..
🔰من چندتا کار فرهنگی انجام دادم اونجا مثلِ تابلو نویسی✍ و نوشتن شعرهایی تو برگه آچار📝 و نصب کردن برا روحیه دادن به بچه ها بهم گفت این #دوتا مطلب و بنویس:
⇜۱.اگر #شهید نشویم خواهیم مُرد
⇜۲.عاشقانـ❤️ را سر شوریده به #پیکر عجب است.
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
#شهید_مدافع_حرم
نشر معارف شهدا در ایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#ستارههای_زینبی
از وقتی ازدواج کرده بود، قناری و سُهرههایش را هی کم و کمتر میکرد. محدثه میگفت: «دلم میگیرد طفلیها را توی قفس میبینم.»
از آنهمه پرندهِ قفسی که روزی جانش به جانشان بسته بود، یک سُهره مانده بود برایش که آنرا هم همان روز بعدازظهر، قبل رفتنش برد با محدثهسادات رهایش کرد.
شب، وقتی میخواست برود، با همه که آمده بودند برای بدرقهاش، تک به تک خداحافظی و دیدهبوسی کرد و آخر از همه، خم شد و کف دستهایم را گذاشت روی صورتش و بوسیدشان.
دستهایم را حلقه کردم دور گردنش و یک دل سیر بویش کردم. درِ گوشم گفت: «ننه! دعا کن شهید برگردم...» و زل زد توی چشمهایم و گفت: «اگر شهید شدم، رخت سیاه نپوش و نگذار کسی رخت سیاه بپوشد. توی مجلسم جای خرما و حلوا، شیرینی و شکلات خیرات کنید...»
و تنگ در آغوشم کشید و لحظهای بعد، از حلقه دستهایم بیرون خزید و رفت که رفت...
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_صادق_عدالت_اکبری🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۶۷/۲/۲ تبریز ، آذربایجانشرقی
شهادت : ۱۳۹۴/۲/۴ دلامه ، سوریه
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
#ستارههای_زینبی از وقتی ازدواج کرده بود، قناری و سُهرههایش را هی کم و کمتر میکرد. محدثه میگفت:
#خاطرات_شهدا
🔰بسیار شوخطبع و مهربان بود، حتی برخی اوقات مادرش به او تذکر می داد که در بحثهای جدی شوخی نکند اما او همیشه با شوخطبعی پاسخ میداد با کودکان کودک بود و با بزرگان بزرگ!
🔰شاید اینگونه به نظر بیاید که ریاضت محض داشت و فقط نماز و قرآن میخواند، از دنیا بریده بود، اما صادق اینگونه نبود به هر کاری در جای خود میرسید از عبادت گرفته تا تفریحات!
🔰چون فردی اجتماعی بود به همین خاطر اکثراً دیر به خانه میآمد و جر و بحثهای مادر و فرزندی سر دیر آمدنش بینشان پیش میآمد. خیلی وقتها شده بود که از پدرش هم پنهان میکردم و برخی اوقات پدرش میخوابید و من همچنان منتظر او میشدم، با وجود اینکه از خودش مطمئن بودم اما نگران هم میشدم.
🔰صادق خشک مقدس نبود اما به واجباتش هم عمل میکرد مثلاً وقتی روزه مستحبی میگرفت به همه اعلام نمیکرد، چندین بار خانواده دیده بودند که با زبان روزه به استخر رفته حتی برای آنها هم سئوال شده بود که «چرا روزه به استخر میروی» گفته بود: «تا اذان کنار استخر بودم و بعد اذان سرم را زیر آب بردم.»
🔰همه چیز در زندگی صادق جای خودش را داشت! مانند تمام افراد عادی بود حتی میتوانم بگویم برخی زمانها شده بود که نماز صبحاش قضا شود یا به سختی بیدارش میکردند، اما در مقابل شبهایی هم با خواندن نماز شب با خدا مأنوس می شد. مردمداری را میتوانم مهمترین ویژگی صادق بود.
🔰هوش سرشاری داشت و کافی بود تصمیم بگیرد در یک حوزه ورود کند، در کمترین مدت زمان به تبحر کافی دست مییافت و در خیلی از موارد از بقیه اطرافیانش جلو میزد صادق عاشق خدا بود. ارادت خاصي به اهل بيت(ع) داشت. ذرهای به مادیات ارزش قائل نبود فقط در حدی به دنبال مادیات بود که معاش عادی زندگیاش را تأمین کند و تا لحظه شهادت مادیات نتوانست او را به سمت خود بکشاند.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_صادق_عدالت_اکبری🌷
#سالروز_شهادت
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
بپا کن شورشی باتیر چشم و طاق ابرویت
وبشکن این طلسم بیفروغی را بدست تار گیسویت
بزن بر آینه نقشی زتصویرت که ماه شب
بیفتد پای آیینه برای دیدن رویت
#فیروزه_صیادی✍
#شهید_صادق_عدالت_اکبری ❤️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
وی متولد سال 1367 و اهل استان آذربایجان شرقی بود که داوطلبانه برای دفاع از حرم های آل الله به سوریه رفت که پس از چند ماه حضور در این کشور سرانجام در جنوب غربی حلب به آرزوی خود یعنی شهادت دست یافت.
#شهید_صادق_عدالت_اکبری ♥️
#ليلة_الشهداء 💔
#کانال_زخمیان_عشق
🍁زخمیان عشق🍁
#عشق_شهدایی_صادق🍃
صادق کلاً عاشق شهدا بود با اینکه آنها را ندیده بود و ارتباطی نداشت، اما توفیق این را داشت که بعد از آمدن پیکرهای تفحص شده شهدا به شهرمان در قسمت ایثارگران سپاه فعالیت کند و استخوان های پاک و مطهر این شهدا را با همکاری دوستانش در پارچه ها بپیچند و به خانواده ها تحویل دهند؛ تا اینکه به زمانی رسیدیم که پیکر شهدای مدافع حرم به وطن آمدند که در این زمان هم جنازه ها را از فرودگاه ها تحویل می گرفت و کفن و دفن آنها را خودشان انجام می دادند. در بین شهدای دفاع مقدس به شهید تجلایی و هم چنین به طیف شهدای غواص علاقه عجیبی داشتند، وقتی ماجرای شهادت آنها را می شنید بسیار تحت تأثیر قرار می گرفت
#شهید_صادق_عدالت_اکبری ♥️
#کانال_زخمیان_عشق
در اولین روز ماه رجب عقد کردیم و صادق که روزه هم بود، در هنگام خواندن خطبه عقد چندین بار در گوش من زمزمه کرد که «آرزوی من را فراموش نکنید و دعا کنید»
خاطره شهید تجلایی را یاد آور می شدند که همسرشان برایش آرزوی شهادت کرده بود.
اولین مکانی که بعد از عقد رفتیم، گلزار شهدا بود.
وقتی که در گلزار شهدا با هم قدم می زدیم، فقط در ذهنم با خود کلنجار می رفتم که می شود انسان کسی را که دوست دارد برایش یک چنین دعایی بکند که با شهادت از کنارش برود؟
با خود گفتم اگر در بین این شهدا، شهیدی را هم نام آقا صادق ببینم این دعا را خواهم کرد.
دقیقا همان لحظه ای که به این مسئله فکر می کردم مزار شهید صادق جنگی را دیدم .
در آن لحظه حال عجیبی پیدا کردم اما بعداز آن به این دعا مصمم شدم.
به روایت همسر #شهید_صادق_عدالت_اکبری ♥️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
در وصیتنامهاش نوشته بود:
سلام مرا به رهبرم برسانید و بگویید
از ایشان شرمنده ام چون یک جان بیشتر نداشتم تا در دفاع از حریم اسلام و انقلاب تقدیم نمایم
دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🌸الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌸
به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
سالروز شهادت
#شهید_مدافع_حرم
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh