eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
356 دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
11.2هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁زخمیان عشق🍁
سرمن درد که نه، میل شکستن دارد تا که بیرون بکشم از وسطش فکر تو را... 📎فرمانده گردان سلمان فارسی لش
🌷ارتفاع جاده قدیم به خرمشهر، هفتاد هشتاد سانت است. و گردان سلمان به قجه‌ای در محاصره مانده است. 😰روز اول برادر احمد متوسلیان، شهید محسن وزوایی را فرستاد دنبالش. تا آن موقع سابقه نداشت❌ کسی روی حرف حاج احمد بزند. 🌷 وقتی در افتادند حاج احمد با بیسیم 📞به شهید حسین قجه‌ای می‌گوید: «برادر حسین! بیا عقب.» او می‌گوید: «برادر احمد نمی‌آیم!»⚠️ شهید محسن وزوایی که سه ماه بود با شهید قجه‌ای در بود را می‌فرستد جلو تا او را برگرداند.😥 🌷 وزوایی می‌رود آنجا و قجه‌ای پیغام می‌فرستد که به برادر احمد بگوییدمن نمی‌آیم‼️."اگر مقاومت سه روزه قجه‌ای💪 و گردان نبود معلوم نبود چند سال دیگر آزاد شود... 🌷 📎سالروز شهادت نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#روایٺــ_عِـشق ✒️ این #فرمانده در سررسید شخصی و به خط خودش نوشته✏️ است:«خصوصیات یک فرمانده به این #شرح است: سلامتی جسم و فزونی علم، مشورت🗣 با نیروها، سعه صدر و نداشتن حس انتقام، برخورد با افراد تحت #فرماندهی از راه ارشاد و موعظه، در کنار همه تاکتیک‌ها، از همه مهم‌تر، فاصله نگرفتن از خداست🚫. فرمانده‌ای که ابتکار #عمل نداشته باشد، تسلیم است. ابتکار عمل، #سلاح برنده مومن است.»😇 در برابر مشکلات، خونسردی خود را حفظ می‌کرد و در انجام هر کاری #توکلش به خدا بود. با آرامش خاطر و امیدواری کامل 💯به نتیجه اقداماتش، وارد عمل می‌شد. صبر و #استقامت با او عجین بود و وجودش در بین سربازان امام زمان (عج) مایه دلگرمی 💞و حرکت بود. با بسیجی‌ها مأنوس و صمیمی بود و به آنها #عشق می‌ورزید. در کنار آنها بر روی خاک می‌نشست، با آنها غذا♨️ می‌خورد، به درد دل آنها گوش می‌داد، آنها را راهنمایی می‌کرد و تا آنجا که از دستش برمی‌آمد مشکل آنان را حل و فصل می‌کرد😇 و ارتباط و سرکشی از خانواده #شهدا توسط او زبانزد همگان بود. 📎 فرماندهٔ دلاور لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) #سردارشهید_عباس_کریمی🌷 #خورشید_دجله نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
🍃🌺🍃 دست از #خدا خداےخودت برنداشتی من دل نـداشتم💗 وتو #دلبر نداشتی گفتی قرار شد که #فداےخدا شویم من
🌷 💌نامه های عاشقانه با پست خیلے پیشتاز 🔰رابطہ عاشقانه و منحصر به فرد با هـمسرش💞 داشت خانم اش را صدا می زد هـم اینکه حالت جهـادی و حالت داشت و هـم این که هـنگام صحبت تلفن☎️ اگر کسی به مکالمه گوش میداد نمی فهمید با چه کسی صحبت می کند. 🔰فکر می‌کردند حامد با کدام فرماندہ در حال صحبت است حامد در نامه نوشتن📝 برای هـمسرش هـم بسیار بود👌 خصوصا ایامی که در ماموریت شمال غرب🗺 بودیم یکی از کارهـای ثابت حامد برای هـمسرش بود 🔰شیوہ فرستادن نامه📩 برای هـمسرش هـم بود مثلا اگر می دید شما دارید به مرخصی می روید نامه را می داد✉️ و می گفت این را سریع برسان به آقای فلانی خیلی مهمه هـا💥!!! خودش میدونه چه کار کنه 🔰شما فکر میکردی این نامه حتما مرگ و زندگی است نامه را سریع به آن آقا می رساندی📨 به او هـم که معمولا از نزدیک اش بود زنگ می زد📞 و می گفت این نامه را برسان به دست همسرم💞 🔰آن بندہ خدا هـم که خیال میکرد حالا چه اتفاقی افتادہ در که نامه را می گرفت به سرعت🏃 خودش را به می‌رساند و نامه را می داد حامد با این شکل از پست هـم سریعتر نامه را به هـمسرش میرساند💌 🌷 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
🌺🍃 گفتم کجا⁉️ گفتا #دمشق ↫گفتم چرا؟ گفتا که عشــ❤️ـق گفتم وَ کِی، گفتا که #حال ↫گفتم بمان😢 گفتا م
🌷 💠دوست دارم گمنام وغریب جان دهم  🔰شهید تاجبخش در روزهای پیش از مقدار قابل توجهی پول💰 به عنوان قرض الحسنه به یكی از دوستان👥 داده بود و وقتی آن شخص پول را به وی برگرداند، دقیقا با اعزامش🚌 به سوریه همزمان شده بود. او هم بلافاصله آن را پرداخت كرد✅ 🔰شهید تاجبخش همیشه به دنبال بود، و وقتی فهمید كه مقبره چهار شهید گمنام🌷 گتوند در حال تعمیر و بازسازی⛏ است، به بنده گفت: كه تمام هزینه های این را تقبل می كنم به شرطی كه تا زنده ام این مساله فاش نشود❌ 🔰زمانی كه كار مرمت مقبره به پایان رسید، مقدار قابل توجهی پول باقی مانده بود، هنگاهی كه پول💷 را به او پس دادم، اظهاركرد: ' من این را كرده ام و پس نمی گیرم❌ 🔰زمانی كه می فهمید كسی از بچه های هیات یا كاری یا مشكلی دارند، اجازه استراحت به خودش نمی داد🚷 و به دوستان می شتافت. عشق به و اطاعت بی چون و چرای شهید از امر ولی فقیه✊ در قول و فعلش قابل مشاهده بود.  🔰این سرباز مخلص عرصه و شهادت🌷 در حیطه ی كارش نیز زبانزد بود و در زمان تصدی پایگاه بسیج در مسجد🕌 هرگز از موقعیت و امتیازی كه در دست داشت، بهره برداری نكرد🚫 با وجود عشق و علاقه ای💖 كه به حضور در عرصه دفاع از حریم اهل بیت(ع) داشت، اعزام خود را به خاطر برادرش به تعویق انداخت.  🔰پس از كسب اطلاع از اعزام شهید تاجبخش به در آخرین مكالمه ای كه با شهید داشتم👥 به او گفتم: قرار بود ، چی شد⁉️ گفت: ان شاءا... به كوری چشم دشمنان اسلام و مسلمین، بیشتر باقی نمانده است.  راوی: حیدرزاده نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#لالہ_های_آسمونے انسانی #خودساخته وبسیار مؤدب 😇ودوست داشتنی بود. اهل عمل بود تاحرف ، #مخلص بودو متقّی👌 .نجیب بودوچهره ای معصومانه داشت.#خاکی بودوبی ریا، بازرق وبرق دنیا 🌏بسیار فاصله داشت..قبل از شهادت اکثراقوام ودوستانش نمی دانستند که #فرماندهی تیپ پیروز الغدیر یزد را به عهده دارد؛ مگرآنهاکه درجبهه مطلع شده بودند..شهید عاصی زاده #سعادت خودرا دررنج خویش وراحتی دیگران👥 وگمشدۀ خویش رادر #جبهه هاونبرد با کفّار👹 می جست..بارها درجبهه #مجروح شد؛ امّا پس از اندکی بهبودی بازبه جبهه برمی گشت. این شــ🌷ــهید والامقام پس از دلاورمردیها ورشادت های فراوان توانست با #جلب نظر مسئولین،”تیپ مستقل و پیروز الغدیریزد” را تشکیل دهد ‼️و #افتخار اوّلین فرماندهی تیپ رابه نام خود ثبت نماید😍. نام این سردار رشید اسلام #لرزه بر اندام لشکر عراق انداخته بود به طوری که زمانی📆 که به #شهادت رسید رادیو 📻عراق خبر شهادتش رابا ابراز #خوشحالی اعلام کرد. 📎فرماندهٔ تیپ الغدیر یزد #سردارشهید_ذبیح‌الله_عاصی‌زاده🌷 #سالروز_ولادت نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
مهدي در روز دوازدهم محرم ، در والفجر ۴ مريوان ، سال ١٣۶٢ به رسيد. 😭 مسئوليتشون طرح عمليات لشكر ثارالله بود. به همراه دوستانش براي شناسايي به منطقه ی مريوان مي‌ روند. 🍃⚘🍃 قبل از ورودش به منطقه ، به يكي از دوستانش مي‌گويد : حيفه كه آدم با يك گلوله بشه و دشمن يك گلوله خرجش كنه . بايد يك خمپاره خرج كنند. در حين شناسايي منطقه ، اي به اصابت مي‌كند. 😭 🍃⚘🍃 با اينكه از كمر نصف شده بود با دوستانش حرف مي‌ زد. يكي از دوستانش به سمت حاجي رفته و از او مي‌خواهد تا اشهدش را بگويد. حاجي مي‌گويد : اشهدم را گفته‌ ام. 😭 🍃⚘🍃 مي‌گويد : تو بچه‌ها را ببر من خودم مي‌آيم. احساس نمي‌ كرد كه نصف شده باشه. 😭 دوستانش وقتي مي‌ بينند حاجي به خوبي صحبت مي‌ كند و آه و ناله‌ اي نمي‌كند ، پتو مي‌آورند تا را از آنجا ببرند. 🍃⚘🍃 زماني كه بلندش مي‌كنند دل و روده‌ اش بيرون مي‌ريزد. 😭 براي همين مي‌گذارند در آمبولانس ، در آمبولانس هم ذكر مي‌گفت و مي‌گفت كه : من تا كي بايد منتظر بمانم ؟! بعد خنده‌ اي مي‌كند و تمام مي‌ شود. 😭 🍃⚘🍃 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh