eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
357 دنبال‌کننده
31.9هزار عکس
13.6هزار ویدیو
155 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
امان نامه تا وقتی بود که زمین خورد اگر سپاه نبود باید الان پذیرای دشمنانی بودیم که به خون ایرانیان تشنه‌اند اگر سپاه نباشد، همین آمریکا به طمع نفت و گاز و... و داعش به طمع خون شیعه وارد ایران خواهند شد را به خاطر یک اشتباه هرچند بزرگ به خطر نیندازیم نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
. شـ‌هید مدافـع حـرم رضــا میرزایـي از شـ‌هدای فـاطمیـون🍃 .نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
[ مـجاهد بي ادعــا ] سال ۱۳۵۹ از خانواده‌ای افغانستانی تبار در ایران متولد شد. نوجوان بود که دلیرانه به صفوف مجاهدان افغانستانی پیوست تا داد شیعیان مظلوم هموطنش را از طالبان جهل و خون بگیرد. عادت نداشت از مجاهدت‌هایش حرفی بزند همین بود که از ۵ سال و اندی حضورش در افغانستان خاطره‌ای باقی نیست جز اینکه با همرزم بود. روز خواستگاری گفته‌بود " تا جنگ باقی است من ، هر جای دنیا که باشد" سال ۱۳۸۰ پای سفره عقد نِــشَـست و باز از جنگ دل نــَشُــست. زیبایی‌ها و خوشی‌های دنیا زنجیر نمی‌شد به و . همین بود که دو سال عقـدشـان را در افغانستان و جنگ با طالبان سپری کرد. بعد از عروسی دوشــادوش پدرش در آهنگری، پتک بر آهن داغ کوبید و رزق حلالش را از دل آتش بیرون کشید. باز اما به در دلش زبانه می‌کشید. مثل پرنده‌ای مهاجر مدام در رفت و آمد بود؛ از این وطن به آن وطن. از این سنگر به آن سنگر. پسر ده‌ماهه‌اش، مجــتبی را به خدا سپرد و دوباره عزم کرد. دو سال و اندی بعد که برگشت فهمیدند یک سال در هرات اسیر طالبان بوده. ماه مبارڪ رمضــان سال ۱۳۹۲ دخترش نرجس دو سال و نیمه بود که از منـاره‌های حرم بانوی فریاد هل من ناصر ینصرنی را شنید.💔 رضایت بانوی خانه‌اش را گرفت. به ندای بانوی ڪـربلا لبیک گفت و دوشادوش در نبرد با داعش سینه سپر کرد.✌️ نام جهادی‌اش در سوریه بود و در نیروی ادوات خدمت می‌کرد. از چندبار حضور این مجاهد بی‌ادعا در سوریه فقط همین‌ها را می‌دانیم. اینها را بانوي صبوری می‌گوید که بعد از چند روز بی‌خبری، خواب همسرش را می‌بیند؛ در رویا، هر دو به زیارت رفته‌اند. ... بانو از نگرانی‌ها و دلهره‌هایش می‌گوید و می‌پرسد "چرا نیستی؟" شـ‌هید می‌گوید "من کنار شما هستم." یڪ هفته بعد خبر آمد که تڪ تیرانداز تڪفیری، رضا را در حالیکه مشغول حمل پیکر همرزم شـ‌هیدش بوده به آرزویش رسانده‌است. 🥀 چند روز بعد، ماه مبارڪ رمضــان ۱۳۹۳ بود که پیکر روی دست‌های دوستدارانش تشییع شد.💔 در خانواده شهید میرزایی، هر ڪسی، دلتنگی را نوعی تاب می‌آورد. همسرش گاهی سجاده دلتنگی‌هایش را در حرم امام رضا ـعلیه السلامـ می‌گشاید و گاهی در قطعه شهدای مدافع حرم بهشت رضا ـعلیه السلامـ نگاه در نگاه شـ‌هید، اشڪ‌های دوری را از چشم پاک می‌کند. دردانه شـ‌هید، نرجس خانم، دلگویه‌هایش را در گوش قاب‌عکس بابا زمزمه می‌کند. گریه آقا مجتبی را کسی ندیده؛ ڪسی چه می‌داند! شاید دارد به سفارش پدرش در آخرین دیدارشان عمل می‌ڪند. "مجتبی‌جان! بعد از من، تو مرد خانه‌ای؛ مرد گریه نمی‌کند." 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
3.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 یـٰا ایَّــهـا الَّذیــنَ آمـَـنوا, آمـِـنـوا .. ⚠️ تزویـر با لبـاس دیانـت و تقــوا به میدان میآیـد, عـوام خدایش رو می بینند و اهل معـرفـت ابلیـسـش را.. 🇮🇷☝ ────