eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
352 دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
11.3هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
#امام_عصر_عج برگرد که حالمان شده نامطلوب از دست، زمان رفت و زمین شد آشوب با دستِ سکوت، بسته شد پنجره‌ها در حسرت دیدار تو هر جمعه غروب! #مرضیه_عاطفی #غروب_جمعه #اللهم_عجل_لولیک_الفرج نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
یادگار امام مجتبی(ع)؛ حضرتِ 🏴 رفت بی صبرانه و ناگاه، کنج قتلگاه شد رصد با چشم ِ صد گمراه، کنج قتلگاه تا که فهمیدند نور چشم های مجتبی ست(ع) تا شدند از کُنیه اش آگاه کنج قتلگاه- -زیر لب گفتند این لقمه خوراکِ حرمله ست(لع) آمده یک طُعمۂ دلخواه کنج قتلگاه بد عطش دارد! گمانم رفت سیرابش کند با سه شعبه! تا رسید از راه کنج قتلگاه کرد اصابت نیزه ها بر نوجوانیِ تنش می کشید از عمقِ جانش آه، کنج قتلگاه ضربۂ شمشیر را محض ِ عمو، با جان خرید دستش از آرنج شد کوتاه کنج قتلگاه جایِ بابایش حسن(ع) محکم در آغوشش گرفت گریه کرد و گفت «وا أمّاه» کنج قتلگاه تیرها از راهِ کتفش قصدِ قلبش داشتند دست و پا میزد عجب جانکاه کنج قتلگاه بوسه زد یکریز غرقِ خون عمو بر صورتش شد نفس هایش کم و کوتاه کنج قتلگاه در مدارِ کینۂ جنگ جمل بر خاک ریخت... خونِ ثارالله(ع) و عبدالله(ع) کنج قتلگاه! نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
ازخط به خطِ صحیفه ات فهمیدم؛ سجّاد شدن فقط برازندهٔ توست! شب بخیر التماس دعا دارم حاجت روا بشین ان شاءالله نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
خیمه ها را کرده ام بر پا، امان از کربلا داغدارم میکند اینجا، امان از کربلا بوسه میزد مادرم زهرا(س) مرا با گریه و مضطرب میگفت با بابا! امان از کربلا رأس من بر نیزه خواهد رفت پیش خواهرم میشود انگشترم پیدا، امان از کربلا زینبم(س) تا که عقیقم را ببیند! ساربان- دست خود را میبرد بالا، امان از کربلا میخورد تیر سه شعبه حنجرِ شش ماهه ام جایِ یک قطره از این دریا، امان از کربلا می برم تا خیمه ها شهزاده ام را در عبا لرزه می افتد بر این پاها، امان از کربلا میرسانم با سرِ زانو خودم را علقمه میرود از دستِ من سقّا، امان از کربلا در دلِ گودال، غرق خون می افتد پیکرم میشود بالاسرم دعوا، امان از کربلا می دوَد گریان رقیه(س)روی بوته های خار شعله میگیرد لباسش را، امان از کربلا🖤 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
یادگار امام مجتبی(ع)؛ حضرتِ 🏴 رفت بی صبرانه و ناگاه، کنج قتلگاه شد رصد با چشم ِ صد گمراه، کنج قتلگاه تا که فهمیدند نور چشم های مجتبی ست(ع) تا شدند از کُنیه اش آگاه کنج قتلگاه- -زیر لب گفتند این لقمه خوراکِ حرمله ست(لع) آمده یک طُعمۂ دلخواه کنج قتلگاه بد عطش دارد! گمانم رفت سیرابش کند با سه شعبه! تا رسید از راه کنج قتلگاه کرد اصابت نیزه ها بر نوجوانیِ تنش می کشید از عمقِ جانش آه، کنج قتلگاه ضربۂ شمشیر را محض ِ عمو، با جان خرید دستش از آرنج شد کوتاه کنج قتلگاه جایِ بابایش حسن(ع) محکم در آغوشش گرفت گریه کرد و گفت «وا أمّاه» کنج قتلگاه تیرها از راهِ کتفش قصدِ قلبش داشتند دست و پا میزد عجب جانکاه کنج قتلگاه بوسه زد یکریز غرقِ خون عمو بر صورتش شد نفس هایش کم و کوتاه کنج قتلگاه در مدارِ کینۂ جنگ جمل بر خاک ریخت... خونِ ثارالله(ع) و عبدالله(ع) کنج قتلگاه! نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
نذر رحلت شهادت گونۂ پیامبرِ رحمت 🏴 لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد... تا که عزراییل وارد شد برای قبض روح بر علی(ع) و فاطمه(س) با حال مضطر خیره شد خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد آن طرف سر را به زانو داشت غمگین؛ مجتبی(ع) بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد طاقتِ بیتابی و اشک حسینش(ع) را نداشت از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد رفت تا جایی که زینب(س) بغض کرد از کربلا- تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد! 🔸شاعر: نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
صاحب جود و کرم نیست کسی غیر حسن(ع) شده این راز؛ عیان... نیمهٔ ماه رمضان... 🎊 🖇💌
باز شد از حاجتش فوراً گره تا با وضو گفت «یا باب الحوائج» را، گدایت هفت بار... 🖇💌
هیچ از حال پسرهایم نپرسیدم، تو هم شک‌ندارم‌که نمیگیری سراغ‌ از دخترت! 🖇🏴
تنت میسوخت روی بام زیرِ آفتاب آقا دلم آتش گرفت و یاد شاهِ بی کفن افتاد 🏴