تا به حال کسی
تو را با چشم هاش نفس کشیده؟
آنقدر نگاهت می کنم
که نفس هام
به شماره بیفتد ...
#عباس_معروفی ✍
#شهید_مصطفی_رشیدپور ❤️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
تا به حال کسی تو را با چشم هاش نفس کشیده؟ آنقدر نگاهت می کنم که نفس هام به شماره بیفتد ... #عباس_
اگر نروم غیرتم من را خفه میکند
بارها به همسرم گفتم اگر بروی من با این بچهها چه کنم، چون خانواده خودم در دزفول بودند و این مسئله برای من مشکلات زیادی را به همراه میآورد. آخرین جملهای که به من گفت این بود که خودت میدانی عزیزترین کسی هستی که در زندگی دارم؛ اما اگر نروم مردانگیام من را میکشد، غیرتم من را خفه میکند، من باید بروم، قائل به من نباش، من در تو میبینم که بتوانی زندگی را خیلی بهتر از من اداره کنی، همینها را در آخرین پیامش هم نوشته بود
#راوی_همسرشهید ✍
#شهید_مصطفی_رشیدپور ❤️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
به یاد عارف دلسوخته
#شهید_حجتالله_سرتیپ_نیا
او که میگفت :
باور کنید اگر ارزشِ شهادت ؛
مرا به نعمتی در قیامت برساند
دوست دارم آن نعمت ،
زیارت "حسین (ع)" باشد ...
جانشین فرمانده گردان کمیل
تیپ۵۷ حضرت ابوالفضل"ع"
شهادت : کربلایپنج ۱۳٦٥
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
غم مخور ؛
منتقمِ آن شه بی سَر برسد
مرد احیاگر خون شهدا میآید ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#پیرمردان_دفاعمقدس
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
کوچهی سینهزنی
ارثِ شهیدان برماست ؛
روزی ما زعطای شهدا آمده است
#سلام_بر_انصارالحسین
#محرم_در_جبهه
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#بعدتو_حسین_غریب_شد
لشگرم ریخٺ بهم یاررشیدم برگرد
ناامیدم نڪن عباس،امیدم برگرد
نگران حرمم جان حسین زودبیا
حرف غارٺ شدن خیمہ شنیدم برگرد
#بیا_برگرد_خیمہ💔
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
در رکاب حسین_۹.mp3
7M
💫 #در_رکاب_حسین ۹
شب نهم؛ حضرت قَمَر بنی هاشم و من...
▪️با خوانش: مژده لواسانی
▪️به قلم: حاتمه سیدزاده
▪️تنظیم: پارسا کمالی
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#هم_اکنون
#دمشق_حرم_حضرت_زینب_(س)
#به_نیت_فرج_مهدی_فاطمه_(س)
میخوانیم
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ
السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاًوَحافِظاً
وَقائِداًوَناصِراًوَدَليلاًوَعَيْناًحَتّى تُسْكِنَهُ
أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
به امید روزی که همه خبرهای
جهان این باشد:
((مهدی فاطمه آمد))
🔴#توجه #توجه
🚩دوستان در روز تاسوعا و در روز عاشورا به نیت آرامش قلب مولامون صدقه دهید و صلوات بفرستید.
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد
#ما_ملت_امام_حسینیم
اَللّهُــمَّ عــجّـــلْ لِــــوَلِیــِّکــــَ الْـفَــــــرَج
اللهم عجل فی فرج مولانا المنتقم بحق زینب(س)
#پویش_چله_قرائت_زیارت_عاشورا
پسر دور از پدر میشد
مهیّای خطر میشد
پدر هی پیرتر میشد
پسر میبُرد دلها را ...
#اعزام_به_جبهه
#علیاکبرهای_خمینی
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
داغ غربت
دست مقطوع
روضهی انگشترت
اسم قاسم
جسم قاسم
اربا اربا پیکرت . . .
#سپهبد_حاجقاسم_سلیمانی🌷
شبتون شهدایی
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#رمان
#رمان_منو_بہ_یادت_بیار
نگاهت در نگاهم شد چه بی تاب است قلب تو
ومن مست همین چشمم
قیامت میشوم با تو
شاعر یاس خادم الشهدا رمضانی
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#رمان_منو_بہ_یادت_بیار
#قسمت_۵۸
نگاهی به محمدرضا انداختم. که ایستاده بودو به من نگاه میکرد...
سمتش رفتم لبخندی زدم و گفتم:
-سلام.
اوهم به لبخند من جواب داد و گفت:
-سلام عزیزم.
-خوبی؟؟؟دیشب خوب خوابیدی؟
-آره خوبم.توخوبی؟؟
-خداروشکر.
مادرمحمدرضا_خب عروس و دوماد میخوان مارو همین جا نگه دارن؟؟؟؟
محمدرضا_شرمنده بفرمایین.بفرمایین بالا...
همه وارد ساختمان شدن. بعد هم محمدرضا به من نگاه کردو گفت:
-بفرمایین خانوم.
لبخندی زدم و گفتم:
-ممنون.
وارد خانه شدیم همگی دور هم نشستیم.
با میوه و شیرنی هایی که محمدرضا خریده بود از خانواده ها پذیرایی کردیم. همه خوشحال بودیم.
نیم ساعتی گذشت محمدرضا داخل اتاق بود. یکمی بعد منو صدا کرد.
-فاطمه؟؟؟
-جان؟؟
-یه دقیقه بیا.
به دنبال نگاهش داخل اتاق رفتم.
چیزی دستش بود.
-این چیه؟؟؟
-منو ببخش بخاطر تموم رفتار هایی که این مدت داشتم.
-این چه حرفیه عزیزم.
جعبه ای کوچیک سمتم گرفت و گفت:
-این یه هدیه ی ناقابله.
-این چه کاریه آخه.برای چی زحمت کشیدی؟؟
-زحمت نیست عزیزم. دلم میخواست برات هدیه بخرم.بازش کن.
جعبه را باز کردم داخلش یه گردنبند خیلی قشنگ بود که با خط تحریری دوتا اسم روی هم نوشته شده بود... (فاطمه و محمد)
#پـــــایان❤️
#رمـانمـذهبـــی...
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
اینم اخرین قسمت رمان منو به یادت بیار امیدوارم مورد پسندتون قرارگرفته باشد 😊☺️🌹🌹🌹