eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
352 دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
11.3هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
بانو بمانی رحمانی ، مادر شهید می گوید : این عڪس روزی گرفتہ شد ڪه پسرم ، برای اولین بار عازم جبهہ بود و من در حال خداحافظی با او بودم . جواد از تہ دل می خندید . از دلم گذشت ڪه پدرصلواتی ، با این خنده هایش انگار دارد بہ حجلہ دامادی می رود ! بد جوری بد حال و قلباً ناراحت و گرفته بودم ؛ اما دلم نمی آمد شادی و خنده های او را با گریہ هام خراب ڪنم . وقتی اتوبوس حرڪت ڪرد و پسرم لحظہ بہ لحظہ از من دور می شد ، دیگر توانم را از دست دادم و بغضم ترڪید ؛ گریہ امانم را برید . جوادم دور می شد و اشڪ جاری از چشمانم بدرقہ اش می ڪرد ...! شهید جواد_رحمانی نیکونژاد بہ تاریخ ۲۰ شهریور ۱۳۴۳ در تهران متولد شد . او در «سردشت» آذربایجان غربی در حالی ڪه ۱۹ سال بیشتر نداشت ، در نبرد با ضدانقلاب بال در بال فرشتگان گشود ... نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
واقعا عاشق امام بود سال ۵۷ با دوستانش آمده بود بهشت زهرا(س) برای گوش دادن به سخنرانی امام، همیشه خاطره‌اش را تعریف میکرد زمان رحلت امام در ارومیه بودیم، چون ماموریت داشت نتونستیم بیایم تهران...واقعا بهم ریخته بود بعد از امام هم از مریدان حضرت اقا شد خمیشه خدا را شکر میکرد که اقا رهبر ماست در یکی از سفر هایی که حضرت آقا به ارومیه داشتند ، ایشان مسوول هماهنگی برنامه بودند . زمان بازگشت آقا ، ایشون جلو می رود و دست آقا را می بوسد و از آقا می خواهد که دعا کنند شهید بشود. حضرت آقا هم گفته بودند : ان شاالله در صد سالگی ! شما باید باشید و خدمت کنید 🌹شهید حسن شاطری نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
سید شهید رابطه ی بسیار قوی با شهدا داشت و همیشه از شهید همت و شهید زین الدین یاد میکرد. تمام خوبی های که یک انسان میتوانست دارا باشد این جوان متواضع و با اخلاق ما دارا بود سید عزیز به فریضه نماز اول وقت اهمیت زیادی قائل بود و همیشه نوجوانان و جوانان را در مسیر معنودیت و عبادت سوق میداد. پس از شهادت سید میلاد همه ی ما نگران پدر شهید بودیم که چه پاسخی میتوانیم به پدر سید میلاد بدهیم و برای من خیلی عذاب آور بود که نتوانستم پیکر سید را بیاوریم و برایم مواجهه شدن با پدر شهید بسیار سخت بود. من از سید پرسیدم حرف خاصی برای بیان نداری ایشان در جواب گفته بود (تنها وصیت و خواسته ی من این است که در کنار مادرم مرا خاک بسپارید). ✍ راوی، همرزم شهید 🌸شهید سید میلاد مصطفوی نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎉🎊 سراسر نور 💓حضرت زهرا سلام الله علیها و روز مادر تبریک و تهنیت باد 🎊🎉💐 💖👇 🍃🌸 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادرانی هستن که رو، رو دستاشون میچرخونن! انها یك خانم هستند انها ها در خـانه تربیـت ڪرده اند! ❤️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر زن‌ها این را نمی‌پذیرفتند و به آن باور نداشتند؛ مطمئناََ انقلاب اسلامی واقع نمی‌شد! جانان من ... نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
~🕊 ^'💜'^ 🌿شـھیدۍ ڪھ (؏ـج) بࢪایش سـࢪبند بسـت! معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
~🕊 #روایت_عشق^'💜'^ 🌿شـھیدۍ ڪھ #امام_زمان(؏ـج) بࢪایش سـࢪبند بسـت! #نشر معارف شهدا درایتا #کانال_ز
⚘چند ساعتی مانده به عمليات «والفجر۴»، هوا به شدت سرد، ابرهای سياه، نم نم بارون، هواي دل بچه ها را و کرده و هر کسی در فکر کاری بود. ⚘يکی اسلحه اش را روغن کاری می کرد، يکی نماز می خوند. ذکر بود و زمزمه و يک جور ميقات. همه گرد هم مي چرخیدند تا از همديگر بطلبند. هر کسي به توانش و به قدر . ⚘از هر کسی می پرسیدم و رد می شدم. داشتم با یکی از رزمنده ها بر سر این که چگونه آدم ها اراده خودشون را وقت مقتضی از دست می‌دهند بحث می کردم که توجه ام را جلب کرد ⚘ بود بچه گنبد کاووس، از لشکر ۲۵ کربلا داشت در به در دنبال سربند يا زهرا(س) ميیگشت، اومد پيش ما دو نفر و من بهش گوشزد کردم که همه براي ما هستند. ⚘ميرحسين گفت: درست مي گويی، آفرين، اما بدان که هر کسي به فراخور حال و دلش. ما سادات، مادرمان الزهرا(س) هستيم. ⚘من ديشب عجيبي ديدم، آقا (عج) باشال سبز رنگی به گردن، سربند يا زهرا(س) را بسته به پيشانی ام و بهم گفت: من را به برسان، بگو قدر خودشان را بدانند. ⚘من حالی غريب پيدا کردم و اشک نم نم می‌چکید. بعد از هم جدا شدیم طولی نکشید که وقت رفتن رسید. ⚘توی کانال نشسته بودیم، زمزمه بچه ها بلند بود و باران نم نم می بارید. سيد ميرحسين، يا فاطمه زهرا(س) به بسته بود و جلوی ستون به سمت منطقه موعود عملياتی پيش می رفتیم. ساعاتی بعد، رمز عمليات خوانده شد و ديگر همه از هم جدا شدیم. ⚘جنگ سنگين میشود... سید میرحسین شبستانی «متولد ۱۳۴۸» بعدها در عملیات ۴ در منطقه عملیاتی جنوب جزیره ام الرصاص، بر اثر خمپاره به ، به فیض می رسد. ♥️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh