eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
351 دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
11.6هزار ویدیو
145 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
مراقب باشید استوری هاتون دل کسی رو نشکنه💔🖤
۶ اسفند ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶ اسفند ۱۳۹۹
4_417262760070480871.mp3
4.66M
پدرم پدرم نمی دونی که چقد دوسِت دارم اسمتو با افتخار پیش همه می برم آهنگ زیبای پدر 💕تقدیم به پدران عزیز💕 🎊روزتون مبارک🎊 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
۶ اسفند ۱۳۹۹
داداش مهدی بهترین داداش دنیا روزت مبارک بهترین ها با امضا و آمین امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف برات آرزو دارم 🌷💞🌷💞🌷💞🌷💞🌷💞🌷💞🌷💞
۶ اسفند ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶ اسفند ۱۳۹۹
🌺 اعمال  شب سيزدهم رجب 🌷🌷: ♦️آغاز شبهاى بيض🎄 [يعنى شبهاى روشن و تابناك كه عبارتند از شبهاى سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه] است و در آن سه عمل مستحب است: اوّل: غسل كردن 🍁 دوم: چهار ركعت نماز🍁 بخواند، در هر ركعت يك بار سوره «حمد» و بيست وپنج بار سوره توحيد سوم: نماز ی🍁، كه در اعمال شب های سيزدهم چهاردهم و پاتزدهم رجب و شعبان و رمضان است☂☂ در هر ركعت پس از سوره «حمد» سوره هاى «يس» و ملک و توحیدرا بخوانید. در شب سیزدهم دو رکعت ودر  شب چهاردهم: اين نماز خوانده میشود به صورت دو تا دو ركعت با سلام. و در شب پانزدهم سه تا دو رکعت با سلام☂☂☂ ♦️ و در شرح "دعای مجير" 🍁 بيان شده كه هر كه آن را در ايام البيض ماه رمضان بخواند، گناهانش آمرزيده میشود هرچند به تعداد قطرات باران، و برگ درختان، و ريگ بيابان باشد. 📚 مفاتیح‌الجنان
۶ اسفند ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶ اسفند ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶ اسفند ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶ اسفند ۱۳۹۹
🦋🌈🍄☔️ 🌈🦋 🍄 ☔️ 🦋🌈عاشقانه ای شور انگیز را بخوانید 🦋 باقلم شیوای بانو فاطمی🍄🌈 🦋⚡️ رمانی متفاوت با آنچه که تا به حال خوانده اید.❣ روایتی عاشقانه❣مذهبی ، از دختری بد حجاب که بعد از شناخت دلبسته استاد راهش می شود.🌟 💖عشقی پاک که او را از فرش به عرش برساند.🍄🌈 🌟💕بعد از ازدواج عاشقانه ی و کیان ادامه ماجرای زیبا و خواندنی را به زودی در دنبال میکنیم😍💕 😍 رمان زیبای را در کانال زیبای زخمیان عشق دنبال کنید نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
۶ اسفند ۱۳۹۹
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️ ☔️🍄🌈🦋☔️ 🍄🌈🦋 ☀️هوالحبیب 🌈 🦋 🍄 📝به قلم ☔️ 📂 🖇 باهم راهی عمارت شدیم . وارد عمارت که شدیم نگاهم به زهرا افتاد . که به سمت باغ پشتی می رفت او متوجه حظور ما نشده بود ..دلم میخواست من هم به انجا سرکی بکشم پس بدون انکه او را متوجه خودم کنم به سمت کیان چرخیدم و با عشوه صدایش زدم _کیانم _جانم _میشه تا شما میری تو خونه من بدم پیش زهرا _باشه عزیزم برو با ذوق گونه اش را بوسیدم و به سمت باغ دویدم . زهرا کنار درختی نشسته بود و درس میخواند. پاورچین پاورچین به سمتش رفتم بلند داد زدم _مچتو گرفتم چیکار میکنی در حالی که از ترس ایستاده بود و دستش را روی قلبش گذاشته بود ،به من نگاهی کرد _دیوونه .سکته کردم از ترس .نمیگی جوون مردم ناکام از دنیا بره خندیدم _از قدیم گفتن بادمجون بم آفت نداره عزیزم _یا بادمجونی نشونت بدم کیف کنی با عصبانیتی ساختگی به سمتم حمله کرد که به سمت انتهای باغ دویدم.در حال دویدن بودم که چشمم به ساختمان انتهای باغ افتاد. تابه حال به این قسمت باغ نیامده بودم.مقابل ساختمان ایستادم و به اطراف چشم دوختم. زهرا که به کنارم رسید ،متعجب پرسید _چی شده؟به چی زل زدی ؟ _چرا من تا حالا این ساختمون رو ندیده بودم؟ _چون تا قبل اینکه عروسمون بشی انقدر فضول نبودی عزیزم ویشگون ریزی از دستش گرفتم _آی دستم کبود شد . با هیجان گفتم _خیلی دلم میخواد داخلش رو ببینم .زهرا میشه برم داخل _آره عزیزم راحت باش. با ذوق وارد خانه شدم . یک سالن نقلی که در انتهای آن پله میخورد و به طبقه بالا می رفت.زیر پل ها یک سرویس بهداشتی ساخته شده بود. .آشپزخانه هم سمت چپ قرار داشت که پنجره هایش رو به حیاط باز میشد.خانه کوچک و جالبی بود .با زوق به طبقه بالا رفتم. دو اتاق خواب به همراه سرویس بهداشتی در ان طبقه ساخته شده بود. پنجره اتاق خواب ها رو به حیاط باز میشد. پنجره را به زور باز کردم و با لبخند به باغ چشم دوختم. زهرا نزدیکم ایستاد. _روژان بیا بریم بیرون اینجا خیلی درب و داغونه .سالهاست که اینجا بلا استفاده مونده . یک زمانی عمو حمیدم اینجا زندگی میکرد ولی بعد از رفتن او به اتریش دیگه کسی ساکن اینجا نشد. _زهرا به نظرت به کیان بگم موافقت میکنه بیایم اینجا زندگی کنیم؟ _بعیده اخه اینجا خیلی داغونه . _درست کردن اینجا با من ،غمت نباشه. _ببینیم و تعریف کنیم. همراه با زهرا از ساختمان خارج شدیم و به سمت اتاق کیان به راه افتادیم &ادامه دارد... ☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
۶ اسفند ۱۳۹۹
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️ ☔️🍄🌈🦋☔️ 🍄🌈🦋 ☀️هوالحبیب 🌈 🦋 🍄 📝به قلم ☔️ 📂 🖇 وارد سالن که شدیم خاله به پیشوازم آمد _سلام .عزیزدلم خوش اومدی .وقتی کیان گفت با تو اومده خیلی خوش حال شدم که عروس خوشگلم اومده بهمون سری بزنه _سلام خاله جون.ببخشید اول نیومدم پیشتون.واقعیتش زهرا رو که دیدم ،دنبالش رفتم ته باغ _خدا ببخشه عزیزم . بیا بشین واست صبحونه بیارم _ممنونم خاله جون .با کیان بیرون صبحونه خوردیم _نوش جونت عزیزم.پس برو پیش.. _من خودم اومدم با صدای کیان با لبخند به سمتش برگشتم.دلم میخواست ساعت ها بنشینم و به آن چهره مردانه و جذابش چشم بدوزم _کیان جان میخواین برین بیرون؟ _بله مادرجون میریم دنبال خونه بگردیم قبل از اینکه خاله حرفی بزند من با لبخند گفتم _دیگه نیاز نیست بگردیم چون من پیداش کردم کیان با تعجب گفت _چطوری؟ زهرا خندید _بنگاه زهرا شمس خانه مورد نظر رو به خانمتون نشون داد چشم خاله و کیان گرد شد.در تایید حرف زهرا سرتکان دادم و گفتم _بله دقیقا. خاله که از حرفهای ما سر در نمی آورد مستاصل پرسید _کجا خونه پیدا کردید تبسمی کردم _ته باغ. خاله که انگار از شنیدن حرف من بیشتر متعجب شده بود گفت: _خونه قبلی آقا حمید؟ زهرا در جواب خاله گفت _آره .الان رفتیم اونجا کیان با آرامش مرا مخاطب قرار داد _زهرا راست میگه با لبخند سر تکان دادم _عزیزم بیا بریم دوباره اون خونه رو ببین _من با دقت دیدم عزیزم _حالا اینبار با هم بریم ببینیم ایرادی داره _خب نه.بفرمایید بریم کیان رو به خاله کرد _مادرجون با اجازه اتون ما بعدش میریم بیرون _باشه عزیزم ولی حتما واسه نهار با عروس گلم بیا خونه میخوام واسش فسنجون درست کنم _چشم مهربونم خاله بر خلاف بعضی از مادرشوهرها ،بسیار فهمیده و خوش قلب بود. با زوق گونه اش را بوسیدم _فدای مهربونیتون.حتما با کله میام . همه به حرفم خندیدند . با کیان به سمت ساختمان ته باغ رفتیم.دلم میخواست بهترین لحظه های زندگیم را اینجا آغاز کنم.بچه هایم در این باغ بزرگ شوند و من و کیان با عشق آنها را بزرگ کنیم.چه میدانستم دنیا برایم خواب های عجیبی دیده است. &ادامه دارد... ☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
۶ اسفند ۱۳۹۹