eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
354 دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
11.3هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁زخمیان عشق🍁
پرواز پرستویی دیگر ... پاسدار مدافع حرم #حاج‌_ابوالفضل_سرابیان اعزامی‌ از کرمانشاه در شهر العماره
پیکر مطهر شهید مدافع حـرم وارد معراج الشهدای تهران شد شنبه (امروز) ساعت ۱۲:۰۰ ظهر در معراج‌الشهداء برگزار می‌گردد
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 پشت پرده 🏠 خونه می‌خوای؟ ❣️ همسر می‌خوای؟ 🚗 ماشین می‌خوای؟ 👌این کلیپ ویژه رو از دست ندید! #تصویری استاد پناهیان نشر معارف شهدا در ایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
📹 پشت پرده 🏠 خونه می‌خوای؟ ❣️ همسر می‌خوای؟ 🚗 ماشین می‌خوای؟ 👌این کلیپ ویژه رو از دست ندید! #تصویر
❣✨سختی‌ها را جدی نگیر...! اصلا بگذار از این همه خونسردی‌ات تعجب کند. بگذار بداند تو بیدی نیستی که با این بادها بلرزی! اصلا تا بوده این چنین بوده، سختی‌ها همین را می‌خواهند؛ می‌خواهند جدی بگیریشان، آن‌وقت دست بگذارند بیخ گلویت و نگذارند آب خوش از گلویت پایین برود! اما تو مثل همیشه آرام باش، مثل همیشه بخند، سخت باش، اما سخت نگیر. بگذار سختی با تمام وجودش احساس کند، که هنوز هم کسی در این گوشه از دنیا، سخت تر از خودش پیدا می شود. تو قوی باش... فقط همين!! نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
رفتن همیشہ تــلخ نــیست، گاه، رفتن‌ها از هــــمان آغــــاز، مؤیّد رسـیدن است. پرپر شـدن، همیشہ اشڪ آلود نیست؛ گاه، حماسه‌اے زبانزد است. 📎اصفهان خیابان عبدالرزاق سال 1364 اعزام نیرو به جبهه های جنگ. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
به فرموده مقام عظمای ولایت دوران بزن در رو تمام شد اینطور نیست که بگی میزنیم در میریم خیر ما دنبال میکنیم فرزندان غیور ایران هیچ تعرضی چه خاکی چه آبی را به کشورشان بی جواب نخواهند گذاشت نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
آخرین بار مراسم هفت حاج رضا جلوی درب مسجد مهدیه داشتیم صحبت میکردیم که یکی از دوستان به ایشان (شهید محمدحسین بشیری) گفت محمد آقا ما رو هم ببر سوریه شهید بشیم که ایشان گفتن اینکه فکر شهادتین خیلی خوبه خیلی عالیه ولی شما باید بدانید رفتن به سوریه باید هدفت شکست دادن دشمن باشه نه شهید شدن که اگر در این راه شهید شدی به آرزویت هم رسیدی..شما باید به هدف اصلی فکر کنید و در رکاب امام زمان باشید ما همه می جنگیم برای اون موقع نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#امام_خمینی(ره): تکلیف ماها را حضرت سیدالشهدا(ع) معلوم کرده است ، در میدان جنگ از قلّت عدد نترسید ، از شهادت نترسید ... #امام_میراث_فرهنگی_نیست نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🌸مادر شهید دهقان: 🌷جدای اینکه آیه قرآن می‌فرماید : "شهدا زنده‌اند" ولی من حضورش را با تمام وجودم احساس می‌کنم. 🌷آنقدر عشق و علاقه‌ای بین من و محمدرضا بود که اگر محمدرضا به هر شکلی به غیر از شهادت از این دنیا می‌رفت به خانواده گفته بودم که من را هم باید همراه محمدرضا دفن کنید و کسی بودم که شاید به مراسم هفتم محمدرضا هم نمی‌رسیدم 🌷اما حالا این مقام شهادت یک مقام عظیمی است که باعث شده ما آرامش داشته باشیم.  🌷هر موقع که دلتنگش می‌شویم پیش ما می‌آید و بوی عطر خاصی را که استفاده می‌کرد را استشمام می‌کنیم. 🌷بارها شده هیچ کس در خانه نبوده و وقتی وارد خانه شدیم متوجه شدیم که بوی عطر محمدرضا در خانه است, حتی یکبار من از سرکار به خانه آمدم و اینقدر بوی عطرش زیاد بود که با تعجب رفتم و تلفن را برداشتم که به شوهرم زنگ بزنم وقتی تلفن را برداشتم دیدم خود تلفن بوی عطر می‌دهد و برایم خیلی عجیب بود. 🌷مجلس شهید رسول خلیلی که از ما دعوت کرده بودند و رفته بودیم, من اصلا طاقت نداشتم در این مجلس بنشینم و آنقدر از محمدرضا و رسول صحبت کردند که حالم خیلی بد شد. همین که نیت کردم بلند شوم یک لحظه بوی عطر محمدرضا آمد و کنار من صندلی خالی بود و احساس کردم محمدرضا کنار من نشسته که حتی برخورد شانه‌هایش را احساس کردم.  🌷در خانه مدام احساسش می‌کنیم و با او حرف می‌زنیم صبح که دلم برایش تنگ می‌شود و گریه می‌کنم شب به خوابم می‌آید و من را دعوا می‌کند و می‌گوید «برای چه ناراحتی»؟ 🌷از نحوه شهادتش هیچ کسی چیزی به من نمی‌گفت و دوستش که در سوریه با او بود از جواب دادن طفره می‌رفت. هنوز پیکر محمدرضا دفن نشده بود، در شب شهادت امام رضا علیه‌السلام، حالم خیلی بد شد و خوابیدم همین که سرم را روی بالش گذاشتم محمدرضا به خوابم آمد و به صورت واضح می‌گفت: «فلانی را اینقدر سوال‌پیچ نکن وقتی سوال می‌کنی اون غصه می‌خوره, دوست داری نحوه شهادت منو بدونی من بهت می‌گم». 🌷و من را برد به آنجایی که شهید شده بود و لحظه شهادت و پیکرش را به من نشان داد که حتی بعد از این خواب نحوه شهادت را برای فرماندهانش توضیح دادم آنها تعجب کردند و گفتند شما آنجا بودید که از همه جزئیات با خبر هستید.  🌷دقیقا ساعت یک ربع به ۷ شب، در عملیات العیس در حومه حلب مورد اصابت گلوله مستقیم توپ ۲۳ قرار گرفته و از ناحیه سر و گردن زخمی و قسمت چپ بدن او از بین رفته بود که حتی فرماندهانش می‌گفتند از بین آن ۴ شهید یگان فاتحین، نحوه شهادت محمدرضا از همه دلخراش‌تر بود و آن ۳ شهید دیگر با ترکش‌های این گلوله‌ای که به محمدرضا خورده بود شهید شده بودند.    نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
کلیپ صوتی علمدار.mp3
7.08M
🎼 روایتگری تاریخ انقلاب و رهبری ❤️ ✨پادکست‌شنیدنی‌ویژه‌دانلود🌹🍂 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
از تماشای «تـو»،♥️ چون خلق نیارند ایمان ؛ کافرست آن که تو را بیند و بی دین نشود. 📎 چشم بست تا ببیند... #عارف‌شهید_احمدعلی_نیری🌷 #سالروز_ولادت ❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
از تماشای «تـو»،♥️ چون خلق نیارند ایمان ؛ کافرست آن که تو را بیند و بی دین نشود. 📎 چشم بست تا بب
💞یک روز با محل و بچه‌های مسجد 🕌رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای ☕️درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوته‌ها ودرخت‌ها🌳 به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمی‌دانستم چه کار کنم!😰 همان جا پشت بوته‌ها شدم. 💞من می‌توانستم به راحتی یک بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن 🏊‍♀بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :« کمکم کن الآن شیطان👹 من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به تو از این از این گناه می‌گذرم.»😔 💞بعد خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب💧 آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند. من هم شروع به درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک😭 همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت❣.» من همینطور که اشک می‌ریختم گفتم از این به بعد برای گریه می‌کنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی 😥که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز بودم. 💞 همین طور که داشتم اشک می‌ریختم😭 و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه🙄 از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: ‼️«سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند.🚫 💞 من در آن با بدنی که از وحشت می‌لرزید 😓به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم! احمد بعد از آن کمی کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی🚪 از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد😇 و گفت این را برای تعریف از نگفتم.گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. 💯بعد گفت: «تا زنده‌ام برای کسی این را تعریف نکن.» 🌷 ولادت : ۱۳۴۵/۴/۲۹ روستای آئینه ورزان دماوند شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۲۷ عملیات والفجر ۸ ❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh