🍁زخمیان عشق🍁
پرواز پرستویی دیگر ... پاسدار مدافع حرم #حاج_ابوالفضل_سرابیان اعزامی از کرمانشاه در شهر العماره
#اطلاع_رسانی
پیکر مطهر شهید مدافع حـرم
#حاج_ابوالفصل_سرابیان
وارد معراج الشهدای تهران شد
#مراسم_وداع
شنبه (امروز) ساعت ۱۲:۰۰ ظهر
در معراجالشهداء برگزار میگردد
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 پشت پرده
🏠 خونه میخوای؟
❣️ همسر میخوای؟
🚗 ماشین میخوای؟
👌این کلیپ ویژه رو از دست ندید!
#تصویری
استاد پناهیان
نشر معارف شهدا در ایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
May 11
🍁زخمیان عشق🍁
📹 پشت پرده 🏠 خونه میخوای؟ ❣️ همسر میخوای؟ 🚗 ماشین میخوای؟ 👌این کلیپ ویژه رو از دست ندید! #تصویر
❣✨سختیها را جدی نگیر...!
اصلا بگذار از این همه خونسردیات تعجب کند. بگذار بداند تو بیدی نیستی که با این بادها بلرزی!
اصلا تا بوده این چنین بوده، سختیها همین را میخواهند؛ میخواهند جدی بگیریشان، آنوقت دست بگذارند بیخ گلویت و نگذارند آب خوش از گلویت پایین برود!
اما تو مثل همیشه آرام باش، مثل همیشه بخند، سخت باش، اما سخت نگیر.
بگذار سختی با تمام وجودش احساس کند، که هنوز هم کسی در این گوشه از دنیا، سخت تر از خودش پیدا می شود.
تو قوی باش... فقط همين!!
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
به فرموده مقام عظمای ولایت دوران بزن در رو تمام شد اینطور نیست که بگی میزنیم در میریم
خیر ما دنبال میکنیم
فرزندان غیور ایران هیچ تعرضی چه خاکی چه آبی را به کشورشان بی جواب نخواهند گذاشت
#نفتکش_انگلیسی
#ایران
#عصر_طلایی_سپاه
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#خاطرات_شهید
#محمد_حسین_بشیری
آخرین بار مراسم هفت حاج رضا جلوی درب
مسجد مهدیه داشتیم صحبت میکردیم
که یکی از دوستان به ایشان (شهید محمدحسین بشیری) گفت
محمد آقا ما رو هم ببر سوریه شهید بشیم
که ایشان گفتن اینکه فکر شهادتین خیلی خوبه خیلی عالیه ولی شما باید بدانید رفتن به سوریه باید هدفت شکست دادن دشمن باشه نه شهید شدن که اگر در این راه شهید شدی به آرزویت هم رسیدی..شما باید به هدف اصلی فکر کنید و در رکاب امام زمان باشید ما همه می جنگیم برای اون موقع
#نشر_بمناسبت_سالروز_ولادت
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🌸مادر شهید دهقان:
🌷جدای اینکه آیه قرآن میفرماید :
"شهدا زندهاند"
ولی من حضورش را با تمام وجودم احساس میکنم.
🌷آنقدر عشق و علاقهای بین من و محمدرضا بود که اگر محمدرضا به هر شکلی به غیر از شهادت از این دنیا میرفت به خانواده گفته بودم که من را هم باید همراه محمدرضا دفن کنید
و کسی بودم که شاید به مراسم هفتم محمدرضا هم نمیرسیدم
🌷اما حالا این مقام شهادت یک مقام عظیمی است که باعث شده ما آرامش داشته باشیم.
🌷هر موقع که دلتنگش میشویم پیش ما میآید و بوی عطر خاصی را که استفاده میکرد را استشمام میکنیم.
🌷بارها شده هیچ کس در خانه نبوده و وقتی وارد خانه شدیم متوجه شدیم که بوی عطر محمدرضا در خانه است,
حتی یکبار من از سرکار به خانه آمدم و اینقدر بوی عطرش زیاد بود که با تعجب رفتم و تلفن را برداشتم که به شوهرم زنگ بزنم وقتی تلفن را برداشتم دیدم خود تلفن بوی عطر میدهد و برایم خیلی عجیب بود.
🌷مجلس شهید رسول خلیلی که از ما دعوت کرده بودند و رفته بودیم, من اصلا طاقت نداشتم در این مجلس بنشینم و آنقدر از محمدرضا و رسول صحبت کردند که حالم خیلی بد شد. همین که نیت کردم بلند شوم یک لحظه بوی عطر محمدرضا آمد و کنار من صندلی خالی بود و احساس کردم محمدرضا کنار من نشسته که حتی برخورد شانههایش را احساس کردم.
🌷در خانه مدام احساسش میکنیم و با او حرف میزنیم صبح که دلم برایش تنگ میشود و گریه میکنم شب به خوابم میآید و من را دعوا میکند و میگوید «برای چه ناراحتی»؟
🌷از نحوه شهادتش هیچ کسی چیزی به من نمیگفت و دوستش که در سوریه با او بود از جواب دادن طفره میرفت. هنوز پیکر محمدرضا دفن نشده بود، در شب شهادت امام رضا علیهالسلام، حالم خیلی بد شد و خوابیدم همین که سرم را روی بالش گذاشتم محمدرضا به خوابم آمد و به صورت واضح میگفت: «فلانی را اینقدر سوالپیچ نکن وقتی سوال میکنی اون غصه میخوره, دوست داری نحوه شهادت منو بدونی من بهت میگم».
🌷و من را برد به آنجایی که شهید شده بود و لحظه شهادت و پیکرش را به من نشان داد که حتی بعد از این خواب نحوه شهادت را برای فرماندهانش توضیح دادم آنها تعجب کردند و گفتند شما آنجا بودید که از همه جزئیات با خبر هستید.
🌷دقیقا ساعت یک ربع به ۷ شب، در عملیات العیس در حومه حلب مورد اصابت گلوله مستقیم توپ ۲۳ قرار گرفته و از ناحیه سر و گردن زخمی و قسمت چپ بدن او از بین رفته بود که حتی فرماندهانش میگفتند از بین آن ۴ شهید یگان فاتحین، نحوه شهادت محمدرضا از همه دلخراشتر بود و آن ۳ شهید دیگر با ترکشهای این گلولهای که به محمدرضا خورده بود شهید شده بودند.
#شهید_محمد_رضا_دهقان_امیری_مدافع_حرم
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
کلیپ صوتی علمدار.mp3
7.08M
#حاج_حسین_یکتا
🎼 روایتگری تاریخ انقلاب و رهبری
#آیتاللهخامنهای❤️
✨پادکستشنیدنیویژهدانلود🌹🍂
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
از تماشای «تـو»،♥️ چون خلق نیارند ایمان ؛ کافرست آن که تو را بیند و بی دین نشود. 📎 چشم بست تا بب
#خاطرات_شـهدا
💞یک روز با #رفقای محل و بچههای مسجد 🕌رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از #بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای ☕️درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا #رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها🌳 به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را #پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم!😰 همان جا پشت بوتهها #مخفی شدم.
💞من میتوانستم به راحتی یک #گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن 🏊♀بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :« #خدایا کمکم کن الآن شیطان👹 من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به #خاطر تو از این از این گناه میگذرم.»😔
💞بعد #کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب💧 آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به #آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک😭 همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا #گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت❣.» من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای #خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی 😥که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز #دگرگون بودم.
💞 همین طور که داشتم اشک میریختم😭 و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این #عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه🙄 از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: ‼️«سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم #ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند.🚫
💞 من در آن #غروب با بدنی که از وحشت میلرزید 😓به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی #سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی🚪 از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد😇 و گفت این را برای تعریف از #خودم نگفتم.گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. 💯بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این #ماجرا را تعریف نکن.»
#شهید_احمدعلی_نیری🌷
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۴۵/۴/۲۹ روستای آئینه ورزان دماوند
شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۲۷ عملیات والفجر ۸
❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh