🍃🌺🍃🌺🍃🌺 شعر زیبای حمید رضا برقعی  به مناسبت میلاد حضرت زینب (س ) گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد من در اعماق خیالم ... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند روایتگر تو است تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می شد لب آیات به تفسیر شما وا می شد آمدی تا که فقط زینت مولا باشی تا پس از فاطمه صدیقه صغری باشی آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سوره ی " اعطینا " شد عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت: بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود 🍃🌺🍃🌺🍃🌺 @zamaneh

آفتاب شب یلدای همه گریه پشت تمنای همه مهدی جان هیچکس یادغریبی تو نیست گریه کن جای خودت جای همه @zamaneh

♥️آغاز زمستانی پر برکت با ♥️عطر خوش صلوات 🌹الّلهُمَّ ❤️❄️ 🌹صلّ❤️🌨 🌹علْی ❤️❄️ 🌹محَمَّدٍ ❤️🌨 🌹وآلَ❤️❄️ 🌹محَمَّدٍ❤️🌨 🌹وعَجِّل❤️❄️ 🌹 فرَجَهُم❤️🌨 @zamaneh

تازه فهميدم که بازی های کودکی حکمت داشت: زو: تمرين روزهاي نفس گير زندگی الاکلنگ: ديدن بالا و پايين دنيا سرسره: تمرين سخت بالا رفتن و راحت پايين آمدن هفت سنگ: تمرين نشانه گرفتن به هدف وسطی : تمرين هميشه در وسط ميدان بودن گل يا پوچ: دقت در انتخاب خاله بازی: آيين مهمانداری آسيا بچرخ: حمايت از همديگر و متحد شدن يه قول دو قل: مشکلات اگر مانند سنگ سخت باشد يکی يکی از پس آن برمی آييم... يادش بخير، اون روزا ياد گرفتن زندگی چه ساده بود...! @zamaneh

شبمون یلداست چشامون دریاست قاب عکس تو هنوزم اینجاست #حاج_قاسم #میثم_مطیعی @zamaneh

💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 🔵#ضمانت_بهشت ✨ امیرالمؤمنین على عليه السلام فرمود: براى #شش_گروه، #بهشت را #ضمانت مى كنم: 1⃣ شخصى كه براى صدقه دادن از خانه خارج مى شود و در اين هنگام مرگش فرا مى رسد. 2⃣ كسى كه براى عيادت بيمار از خانه بيرون مى آيد و فوت مى كند. 3⃣ شخصى كه براى جهاد در راه خدا از خانه خارج مى شود و به شهادت مى رسد. 4⃣ كسى كه براى انجام حج خانه خدا بيرون مى آيد و ملك الموت جانش را مى ستاند. 5⃣ آن كس كه براى بجا آوردن نماز جمعه از منزل خارج مى شود و مى ميرد. 6⃣ كسى كه براى تشييع جنازه مسلمانى از خانه خارج شده و فوت مى كند. 📚 من لایحضره الفقیه ؛ حديث ۳۸۴، ج ۱، ص ۱۴۰. 📚گلچين صدوق (گزيده من لا يحضره الفقيه)، ج ۱، ص: ۱۳۰ 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @zamaneh

ا📝 *﷽* ⁉️ *آرزوی شهدا در آینده چگونه است؟!* ⤵️ *‏یکی از مدافعان حرم به حاج قاسم گفته بود:* ⁉️ *جنگ سوریه تموم شد و ما شهید نشدیم؟!* ✍️ *جواب حاج قاسم این بود:* ✅ *در آینده ای نزدیک فتنه هایی پیش رو دارید که کل شهدا آرزوی حضور به جای شما رو داشته باشن.* ✅ *اون روز من نیستم اما شما پشت آقا رو خالی نکنید ...* @zamaneh

✍به قلم دکترسعیدعبدالهی ◽️يكي از اشكالات ما در جبهه انقلاب نوع مواجهه ي مان با ريزش هاست؛ در جلسه اي در حال تهيه بيانيه أي در محكوميت سخنان آيت الله امجد بوديم؛ ◽️يكي مي گفت بنويسيم آيت الله خود خوانده ! ◽️بنويسيم منش اين روحاني نماي ساده لوح ◽️بنويسيم ايشان به دامان غرب پناه برده ◽️بنويسيم أثرات لقمه ي ناپاك و دهها برچسب ديگر 🔻اينها برازنده ما نيست. كدام استدلال زيباتر و باور پذيرتر از حديث امير بيان در معرفي زبير ؛ وقال (عليه السلام) فيه: (ما زال الزبير رجلا منا أهل البيت حتى نشأ ابنه المشؤوم عبد الله ). وهذا يدل على أن عبد الله بن الزبير كان مثيرا للفتنة* كه زبير از ما اهل بيت بود تا وقتي پسرشومش عبدالله بزرگ نشده بود... كدام استدلال زيباتر از بيان ريزش هاي صدر إسلام و ياران ائمه عليهم السلام ؟ ❌نمايش انقلابي ها به عنوان افرادي بي منطق و منهدم كننده شخصيت و اصل و اساس سابقه و گذشته ي يك برگ ريزشي از درخت تناور انقلاب نوع نگرش قشر خاكستري به ما را به انسان هاي غيرعادل، بي انصاف ، تهمت زننده و ... **تغيير مي دهد. #فرزند_ناخلف #عبدالله_زبیر @zamaneh

الهـی !🙏 ادای شکر تو را هیچ زبان نیست و دریای فضل تو را هیچ کران نیست و سرِّ حقیقت تو بر هیچکس عیان نیست هدایت کن بر ما رهی که بهتـر از آن نیست🙏 خدایا در اولین چهارشنبه دی غم را از دل دوستانم دور کن وبا رحمتت برکت را در زندگی همه جاری بفرما 🙏 آمیـــن ای فرمانروای حق و آشكار 🙏 چهار شنبه ‌تون_بخیر @zamaneh

#پیشداوری پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد، او پس از اینکه جواب تلفن را داد. بلافاصله لباس هایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد. او پدر پسر را دید که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود. به محض دیدن دکتر، پدر داد زد: چرا اینقدر طول کشید تا بیایی؟  مگر نمی دانی زندگی پسر من در خطر است، مگر تو احساس مسئولیت نداری؟  پزشک لبخندی زد و گفت: متأسفم، من در بیمارستان نبودم و پس از دریافت تماس تلفنی هرچه سریعتر خودم را رساندم و اکنون امیدوارم شما آرام باشید تا من بتوانم کارم را انجام دهم.  پدر با عصبانیت گفت: آرام باشم؟  اگر پسر خودت همین حالا توی همین اتاق بود آیا تو می توانستی آرام بگیری؟ اگر پسر خودت همین حالا می مرد چکار می کردی؟  پزشک دوباره لبخندی زد و پاسخ داد: من جوابی را که در کتاب مقدس انجیل گفته شده می گویم« از خاک آمده ایم و به خاک باز می گردیم».  شفادهنده یکی از اسمهای خداوند است، پزشک نمی تواند عمر را افزایش دهد، برو و برای پسرت از خدا شفا بخواه، ما بهترین کارمان را انجام می دهیم به لطف و منت خدا.  پدر زمزمه کرد: نصیحت کردن دیگران وقتی خودمان در شرایط آنان نیستیم آسان است. عمل جراحی چند ساعت طول کشید و بعد پزشک از اتاق عمل با خوشحالی بیرون آمد: خدا را شکر! پسر شما نجات پیدا کرد. بدون اینکه منتظر جواب پدر شود، با عجله و در حالی که بیمارستان را ترک می کرد، گفت: اگر شما سؤالی دارید، از پرستار بپرسید. پدر با دیدن پرستاری که چند لحظه پس از ترک پزشک دید گفت: چرا او این قدر متکبر است؟ نمی توانست چند دقیقه صبر کند تا من در مورد وضعیت پسرم ازش سؤال کنم؟  پرستار در حالی که اشک از چشمانش جاری بود پاسخ داد: پسرش دیروز در یک حادثه ی رانندگی مرد. وقتی ما با او برای عمل جراحی پسر تو تماس گرفتیم، او در مراسم تدفین بود و اکنون که او جان پسر تو را نجات داد. با عجله اینجا را ترک کرد تا مراسم خاکسپاری پسرش را به اتمام برساند. @zamaneh