-تمامِ انحرافاتِ مآ
از این است که
خدا را ناظر و شاهد
نمیبینیم..!
#آیتاللهبهجت
@zamanetafakor
🌿 در روز بزرگداشت #معلم ، یادی کنیم از استاد علی صفایی حائری، که تعلیمش محدود به زندگی این عالم نشد و همانطور که "مرگ پایانش نبود" و "در نهایت آغاز شد" ، همچنان خستگان را بر سر خوان بی منتش پذیراست و تشنگان را سقا.
استاد! شرمنده ام که در تقویممان چیزی بالاتر از روز معلم پیدا نکردم وگرنه میدانم معلمی وجه تمایز تو نیست، که معلم ها زیادند اما همه جریان ساز و حرکت آفرین نیستند...
آری در تقویم ما روزی به نام شما ثبت نشده. شما "مربی" هستی نه تنها "معلم" و براستی که میان این دو واژه تفاوت ها بسیار است.
از همه آنان که علوم را در سرها ریختند باید تشکر کرد اما آن کس که معلوماتم را زیر و رو کرد و تفکر را در من زنده کرد و کمک کرد تا بایستم و راه بیفتم ، بایستی دست و پایش را بوسه باران کرد.
تلاش آن کس را که پس از "تفقه در دین" به جای تعلیم به "انذار" پرداخت تا در ما "حذر" بیاید را تنها ولی نعمتش، علی بن موسی الرضا علیه السلام می تواند جبران کند. خداوند همنشین با اولیا گرداندش.🙏
🌿دقایقی برای تفکر
@zamanetafakor
هر ساله روز عید فطر بزرگترین معجزه جهانی اتفاق میافته
و جمعی از بیماران زخم معدهای در این روز شفا پیدا میکنن
و معدهشون تا رمضان سال بعد مثل تراکتور کار میکنه😊
🔻آیتالله #بهاءالدینی:
انسان از یک طرف به جایی میرسد که جبرئیل هم نمیتواند همراه او برود و از یک طرف، مسیری را طی میکند که گرگها هم از پشت سرش بر میگردند؛ میگویند: ما تا این اندازه حاضر نیستیم. این هر دو، اختیارش دست خود بشر است.
بنیصدر اشتباه کرد فرار کرد!
باید میموند و یه مدت مظلوم نمایی و کار رسانهای میکرد، چند دوره بعد هم با تکیه بر حافظه تاریخی ضعیف مردم مزدور استخدام میکرد براش تیتر بزنن (دورانِ طلایی بنیصدر)
بعدم دوباره رئیسجمهور میشد
در حالی که به نیمی از مردم این شهر یک لبخند بدهکار بودم، به تو میخندیدم…
هیچوقت دنبال این نباش که همه رو از خودت راضی کنی؛ اینکار از تو یه منافق میسازه!
عجیبترین معلم دنیا بود، امتحاناتش عجیبتر...
امتحاناتی که هر هفته میگرفت و هرکسی باید برگهی خودش را تصحیح می کرد، آن هم نه در کلاس، در خانه، دور از چشم همه.
اولین باری که برگهی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم. نمیدانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم.
فردای آن روز در کلاس وقتی همهی بچهها برگههایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شدهاند به جز من، به جز من که از خودم غلط گرفته بودم.
من نمیخواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم. بعد از هر امتحان آنقدر تمرین میکردم تا در امتحان بعدی نمرهی بهتری بگیرم.
مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید، امتحان که تمام شد، معلم برگهها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت.
چهرهی همکلاسیهایم دیدنی بود. آنها فکر میکردند این امتحان را هم مثل همهی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می کنند. اما این بار فرق داشت، این بار قرار بود حقیقت مشخص شود.
فردای آن روز وقتی معلم نمرهها را خواند فقط من بیست شدم، چون برخلاف دیگران از خودم غلط میگرفتم؛ از اشتباهاتم چشمپوشی نمیکردم و خودم را فریب نمیدادم.
زندگی پر از امتحان است، خیلی از ما انسانها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده میگیریم تا خودمان را فریب بدهیم، تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم، اما یک روز برگهی امتحانمان دست معلم میافتد، آن روز چهرهمان دیدنی است.
آن روز حقیقت مشخص میشود و نمره واقعی را میگیریم.
راستی در امتحان زندگی از بیست چند شدیم؟
غرور از اونجایی میاد که با خودمون فکر میکنیم اگه نباشیم اتفاق خاصی میافته.
اینقدر آدمای زیباتر، باهوشتر، باحالتر، پولدارتر و غیرهتر توی دنیا هست که ماها بینشون گم میشیم، الکی فکر نکنیم کسی هستیم.
@zamanetafakor
ازما استخوان هایی خواهد ماند که
حسین علیه السلام را دوست خواهد
داشت و روحی که آواره ی اوست :)