eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
6.2هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
866 فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
«محمد را در شرق و غرب عالم بگردانيد و بر بلندمرتبگانِ اجانين و انسانها و پرندگان و درندگان نشان دهيد. آن گاه به محمد اين صفات انبيا را عطا کنيد: صفاي آدم، رقت قلب نوح، خليل بودن ابراهيم، گفتار اسماعيل، سيماي يوسف، خشنودي يعقوب، صوت داود، زهد يحيي، کرم و بخشش عيسي». آن‏گاه ابر کنار رفت و ديدم پسرم پارچه حرير سفيدي در دست دارد که مچاله شده است و آن را در مشت خود مي‏فشرد. در همان حين کسي گفت: «محمد تمام دنيا در قبضه خود گرفته و هيچ چيزي نمانده مگر آنکه در دست اوست». طشتي از طلا با رفتن ابر، سه نفر پديدار شدند که در دست يکي ظرف آبي از نقره و نافه مشک بود و در دست ديگري طشتي چهارگوش از زمرد سبز که در هر گوشه آن مرواريد سفيدي بود. شخصي گفت: «اي حبيب خدا، اين طشت، دنياست! آن را بردار». محمد دست به وسط آن برد و صدا گفت: او کعبه را برداشت. مهر نبوت سومين نفر که رضوان کليددار بهشت بود در دستان خود حرير سفيد پيچيده شده‏اي داشت که باز کرد و از آن مهري خارج کرد که چشم بيننده را خيره مي‏کرد. آنگاه با ظرف آب نقره هفت بار پيامبر را شست و آن را بين دو کتف مولود زد و در دهانش آب دهان ريخت. سپس با وي صحبت کرد که کلامي متوجه نشدم مگر اين جمله را که گفت: «در امان و حفاظت و ضمانت خدا باشي! اينک قلب تو مملو از ايمان، علم، يقين، عقل و شجاعت شده است. تو بهترين مردم هستي! خوشا به حال کسي که از تو پيروي کند و واي بر آنکه مخالفت تو را انجام دهد». سپس مهر را در حرير پيچيد و بين بالهايش گذارد. آن گاه بازگشتند و در آن حال بار ديگر رضوان نگاهي به کودکم کرد و گفت: «اي عزت دنيا و آخرت»! غسل پيامبرصلي الله عليه وآله پس از رفتن رضوان، عده‏اي از حوريه‏هاي بهشتي پيامبر را گرفتند و در پارچه نرمي پيچيدند و در دامان آمنه گذاردند. آن گاه به بهشت بازگشتند و به ملائکه هفت آسمان بشارت ميلاد حضرت را دادند. جبرئيل و ميکائيل به زمين نازل شدند و به صورت دو مرد جوان وارد خانه شدند. همراه جبرئيل طشتي از طلا بود و ميکائيل ظرف آبي از عقيق سرخ در دست داشت. جبرئيل مولود نوراني را گرفت و در حالي که ميکائيل بر او آب مي‏ريخت وي را غسل داد و به آمنه که در گوشه اتاق نشسته بود گفت: «اي آمنه، هرگز او را از نجاست شسشتو مده؛ چرا که نجاست در او نيست و به او نخواهد رسيد». پس از غسل، چشمان پيامبر را سرکه کشيدند و بر پيشاني حضرت نقطه‏اي همانند خال گذاشتند. همراه آنان مشک و عنبر و کافور ساييده شده بود که آن را بالاي سر مولود گذاردند. سلام ملائکه در همين حين سر و صدايي پشت در اتاق شنيده شد. جبرئيل به سوي در رفت و نگاهي کرد و بازگشت و گفت: ملائکه هفت آسمان آمده‏اند و مي‏خواهند بر آخرين فرستاده سلام کنند. ناگهان خانه تا جايي که چشم مي‏ديد وسيع شد و ملائکه دسته دسته وارد مي‏شدند و سلام مي‏کردند و مي‏گفتند: «السلام عليک يا محمد، السلام عليک يا محمود، السلام عليک يا احمد، السلام عليک يا حامد». نور صورت پس از رفتن ملائکه و در ظلمت شب، ناگهان از بالاي سر پيامبر و دو گونه حضرت نوري ساطع شد که به سقف خانه خورد و آن را شکافت و به عرش الهي رسيد و افقها را نوراني کرد به حدي که در ايران و روم ديده شد. آن نور بر منازلي که پروردگار، اسلام او را در سالهاي بعد مي‏دانست تابيد و بر کفاري که هرگز مسلمان نمي‏شدند هيچ ذره‏اي از نور افکنده نشد. پدر و مادر با تمام شدن اين صحنه‏هاي عجيب، آمنه از جا برخاست و در اتاق را باز کرد و صيحه‏اي زد و غش کرد. پدر و مادرش به سرعت نزد وي آمدند و او گفت: «کجا بوديد که ببينيد بر من چه گذشت و فرزندم چگونه به دنيا آمد»؟ و ماجرا را شرح داد. وهب، غلامي را صدا زد و نزد عبدالمطلب فرستاد تا ولادت نوه‏اش را به او بشارت دهد. غلام در خانه را به صدا درآورد و به عبدالمطلب بشارت داد که عروسش پسري به دنيا آورده است. عبدالمطلب گفت: به خدا قسم، اين علامات و حوادث عجيب امشب براي ولادت همين فرزندم است. شعر پدربزرگ سپس برخاست و با ديگر فرزندانش به منزل آمنه آمدند و پيامبر را در آغوش گرفت. آن‏گاه نگاهي به سيماي او کرد که همچون ماه شب چهارده مي‏درخشيد و از تسبيح و تکبير گفتن کودک تعجب کرد. سپس هر چه آمنه ديده بود را به او گفتند و عبدالمطلب، محمد بن عبداللَّه را در دامان خود گذاشت و اين شعر را گفت: شکر خدايي را که عطا نمود، اين پسر پاکيزه و زيبارو را، که حتي در گهواره بر تمام مردان و پسران رهبر است، او را به خداوند سپردم، تا زماني که به جواني برسد، خدايا او را از شر هر مقام بلندپايه‏اي دور بدار، و حسودان چشم تنگ را از او دور کن. هنگامي که عبدالمطلب دانست پيامبر مختون و ناف‏بريده از مادر متولد شده است با خوشحالي گفت: اين پسرم، مرتبه‏اي عظيم و والا خواهد يافت.
سپس او را داخل کعبه برد و در آنجا شکر پروردگار نمود که چنين فرزندي به او عطا کرده است، و فرمود: «بسم اللَّه و باللَّه»، و کعبه در جواب گفت: «سلام و رحمت و برکت خداوند بر تو باد». آن‏گاه نزد آمنه بازگشت و کودک را به او داد. [1] بحارالانوار: ج 10 ص 45، ج 15 ص 294، 290، 289، 288، 287، 274، 272، 271، 269، 260، 258، 256، ج 17 ص 293. الفضائل: ص 20، 19، 18، 17. مناقب آل ابي‏طالب: ج 1 ص 31، 29، 27. 🟢با بیان استاد مقتل شناسی 👇👇👇👇 کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1 "باب الحسین(ع)" https://t.me/Babolhusein "ضامن اشک تلگرام" https://telegram.me/zameneashk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پس از ولادت تا يک‏ هفته وصي پيامبرصلي الله عليه وآله [1] . پس از تولد پيامبر، فاطمه بنت اسد نزدآمنه آمد. آمنه پرسيد: آيا آنچه من مي‏بينم تو هم مي‏بيني؟ پرسيد: چه مي‏بيني؟ پاسخ داد: نوري را که بين مغرب و مشرق ساطع شده و سرزمين فارس و قصرهاي شام ديده مي‏شود. فاطمه بنت اسد نزد ابوطالب رفت و او پرسيد: چه شده است؟ از چه چيزي تعجب کرده‏اي؟ او آنچه را که آمنه گفته بود به ابوطالب خبر داد. ابوطالب گفت: اين مطلب را پنهان و کسي مگو. آيا بشارتي به تو بدهم؟ پاسخ داد: آري. فرمود: سي سال صبر کن تا فرزندي به دنيا آوري که همانند اين مولود است اما پيامبر نيست. او وزير و وصي همين محمد است. بوي مشک [2] . عباس عموي پيامبر مي‏گويد: پس از ولادت، نزد آمنه رفتم و نوزاد را در آغوش گرفتم. در بين دو چشمش نوري درخشان ديدم و از او بوي مشک شنيدم. عقيقه [3] . يک روز پس از ولادت حضرت، عبدالمطلب گوسفندي براي پيامبر عقيقه کرد و نام نوه‏اش را «محمد» اعلام کرد. عده‏اي پرسيدند: اي عبدالمطلب! چه چيز تو را واداشت که نام او را محمد بگذاري و چرا از نام اجداد خود اسمي را انتخاب نکردي؟ گفت: «دوست داشتم که خداوند در آسمان و مردم در روي زمين او را حمد گويند». او پيامبر است [4] . شخصي يهودي در مکه زندگي مي‏کرد که يوسف نام داشت. در شب ولادت پيامبر ديدکه ستارگان پرتاب مي‏شوند و حرکت مي‏کنند. لذا با خود گفت: «امشب پيامبري متولد خواشد شد. او همان است که در کتب پيشينيان خوانده‏ام که آخرين انبياست و هنگام ولادتش، شياطين را شهاب باران مي‏کنند و آنها از ورود به آسمان منع مي‏گردند». يوسف هنگام صبح به محل تجمع قريش آمد و گفت: اي قريشيان، آيا ديشب فرزندي در بين شما ولادت يافته است؟ گفتند: «به خدا قسم ما خبر نداريم». يوسف با قاطعيت گفت: به تورات قسم يا فرزندي در بين شما متولد شده يا در فلسطين که او آخرين انبيا و افضل آنان است. نامش احمد است و هلاکت اهل کتاب به دست وي خواهد بود. آنچه را مي‏گويم به خاطر بسپاريد؛ ديشب پيامبر اين امت متولد شد. بر کتف او مهر نبوت زده شده است که بر آن موهاي ريز روييده است. قريشيان متفرق شدند و به منازل خود رفتند و سخنان يوسف را براي همسرانشان بازگو کردند. آنها گفتند: ديشب آمنه همسر بيوه عبداللَّه بن عبدالمطلب فرزندي به دنيا آورده است. خبر را به يوسف رساندند و گفتند: فرزند پسري در بين ما متولد شده است. او پرسيد: آيا اين کودک پس از سؤال من متولد شد يا قبلاً به دنيا آمده بود؟ پاسخ دادند: پيش از سؤال تو! يوسف با عجله گفت: مرا به سوي او راهنمايي کنيد. عده‏اي همراه يوسف در خانه آمنه آمدند و گفتند: پسرت را بياور تا اين يهودي او را ببيند. آمنه فرزندش را در قنداقي پيچيده آورد و يهودي نخست در چشمان کودک نگريست. سپس لباس او را از کتفش کنار زد و در بين دو کتف فرزند مهر سياهي ديد که موهاي ريزي بر آن روييده بود. همين که يوسف مهر را ديد فرياد زد: «بخدا قسم اين مولود همان پيامبر است» و غش کرد و بر زمين افتاد! کودک را به آمنه دادند و گفتند: خداوند او را مبارک گرداند. سپس يوسف را به هوش آوردند و به او گفتند: واي بر تو! چه حادثه‏اي برايت اتفاق افتاد؟! يوسف با حالتي مأيوسانه گفت: «تا قيامت نبوت از بني‏اسرائيل رفت». مردم تعجب کردند و خنديدند. اما او گفت: آيا مي‏خنديد اي قريشيان! بخدا قسم، همين کودک چنان حمله‏اي بر شما بکند که مغرب و مشرق زمين درباره‏تان سخن خواهند گفت. ابر بالاي کعبه [5] . روز دوم مردم مکه کنار کعبه آمدند و ديدند که هنوز قنديل روشن است و گل زعفران و عنبر از ابر فرود مي‏آيد. آنها متحير مانده بودند که ناگهان هاتفي ندا داد: حق آمد و باطل نابود شدکه باطل از بين رفتني است. گهواره [6] . در روز سوم ميلاد، عبدالمطلب گهواره‏اي براي پيامبر خريد. اين گهواره از خيزران سياه ساخته شده بود که شبکه‏هايي از عاج طلاکاري شده با طلاي قرمز داشت. گهواره پيامبر دو حلقه از نقره سفيد داشت که رنگ آن مانند لعلِ زرد بود و گهواره را با حرير سفيدي که ستارهايي از طلا داشت پوشانده بودند. سپس براي سرگرمي تازه مولود، چند قطعه بزرگ از دُرّ و لؤلؤ با رنگ سبز خريد و بالاي گهواره گذاشت؛ هرگاه پيامبر بيدار مي‏شد با آنها تسبيح پروردگار مي‏گفت، و تکان دهنده گهواره حضرت ملائکه پروردگار بودند. جرهمانيه [7] . قريش کاهنه‏اي به نام «جرهمانيه» داشتند، و او پسري داشت که بسيار عبادت بتها مي‏کرد. در شب ولادت پيامبر، جرهمانيه به سوي بت خويش رفت و گفت: مانعي بين من و تو به وجود آمده است. زيرا نور آسماني آمده که هر کس داخل آن گردد نجات مي‏يابد و هر کس دور بجويد هلاک مي‏شود؛ احمد صاحب پرچم عظيم و عزت ابدي است. حب پيشاني سفيد و نور ساطع شونده است.
پسر جرهمانيه سخنان مادر را سه شب متوالي شنيد و در شب سوم بي‏تاب شد و گفت: واي بر تو، احمد کيست؟ پاسخ داد: فرزند عبداللَّه بن عبدالمطلب که اينک يتيم است؛ او صا هنگامي که در حال صحبت بودند ديدند که بت ناآرام است و صدايي از آن برخاسته که مي‏گويد: «واي بر من از اين مولود که بتها هلاک شدند»! نور عجيب [8] . روز چهارم ميلاد، سواد بن قارب که شخص مهمي بود و مردم سخن وي را قبول مي‏کردند نزد عبدالمطلب آمد. عبدالمطلب نزديک کعبه نشسته بود در حالي که قريش و بني‏هاشم گرد او حلقه زده بودند. سواد جلو آمد و گفت: اي عبدالمطلب، شنيده‏ام که براي پسرت عبداللَّه فرزند پسري زاده شده و مردم راجع به ولادت او مطالب عجيبي مي‏گويند. اينک از تو خواهش مي‏کنم که لحظه‏اي سيماي وي را ببينم. عبدالمطلب همراه سواد برخاست و به منزل آمنه رفتند. هنگام ورود چون پيامبر خواب بود عبدالمطلب گفت: اي سواد، سخني مگو و آرام آرام قدم بردار که بيدار نشود. آن گاه به اتاق حضرت رفتند و ديدند که در گهواره خوابيده و هيبت پيامبران از وجود او نمايان است. هنگامي که روپوش را از صورت پيامبر کنار زدند نوري ساطع شد که سقف را شکافت و به آسمان رسيد؛ به حدي که سواد و عبدالمطلب از شدت نور آستينهايشان را مقابل چشمانشان گرفتند. سواد با ديدن اين منظره روي گهواره خم شد و سر و پاي کودک را بوسيد و به عبدالمطلب گفت: «تو را بر خود شاهد مي‏گيرم که من به اين پسر ايمان آوردم و به آنچه که از نزد پروردگار مي‏آورد». آن گاه گونه‏هاي پيامبر را بوسيد و خارج شدند. عقيقه ابوطالب [9] . بعد از يک هفته، حضرت ابوطالب عقيقه‏اي کرد و آل ابي‏طالب را دعوت نمود. گفتند: عقيقه چيست؟ گفت: عقيقه احمد! پرسيدند: چرا او را احمد نام نهاده‏ايد؟ گفت: او را احمد نام گذاشتيم زيرا اهل آسمان و زمين وي را حمد مي‏کنند. [1] حلية الابرار: ج 1 ص 28. مناقب آل ابي‏طالب: ج 1 ص 31. بحارالانوار: ج 15 ص 297، 295، 373، 263. [2] بحارالانوار: ج 15 ص 256. روضة الواعظين: ص 65. [3] کنز العمال: ج 12 ص 444. [4] امالي صدوق: ص 145. تاريخ يعقوبي: ج 2 ص 9. مناقب آل ابي‏طالب: ج 1 ص 30. کمال الدين: ص 197. اعلام الوري: ج 1 ص 58. بحارالانوار: ج 15 ص 294، 271، 269، 260. سيره حلبيه: ص 101. سبل الهدي و الرشاد: ص 339. الوفاء بأحوال مصطفي‏صلي الله عليه وآله: ص 92. دلائل النبوة: ص 108. [5] بحارالانوار: ج 15 ص 290. الفضائل: ص 21. [6] بحارالانوار: ج 15 ص 292. الفضائل: ص 23. سيره حلبيه: ص 115. [7] بحارالانوار: ج 15 ص 297. [8] بحارالانوار: ج 15 ص 293. الفضائل: ص 23. ناسخ التواريخ: ج حضرت عيسي‏عليه السلام جزء 3 ص 89. [9] بحارالانوار: ج 15 ص 249. 🟢با بیان استاد مقتل شناسی 👇👇👇👇 کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1 "باب الحسین(ع)" https://t.me/Babolhusein "ضامن اشک تلگرام" https://telegram.me/zameneashk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علامات و مزاياي شب با برکت و پر ميمنت ولادت پيامبر 1. سير ابليس لعين و تمام شياطين، از عروج به فلک منقطع گرديد. 2. کاهنان از همراه او جدا و دور افتادند و اخبار غيب موقوف شد و کردار سحره علم قيافه محو شد. 3. چهارده کنگره از ايوان کسري افتاد و طاق ايوان شکافته شد. 4. آتشکده فارس که دو هزار سال قبل از آن روشن بود، خاموش شد. 5. درياچه ساوه خشک شد. 6. در آن شب، آثار عجيب و غريب در آسمان پديدار بود. برده بوصيري چنين سروده است: ولادتش پاکي عنصر و نژاد او آشکار است، چه نيکوست آغاز و چه نيکوست پايان و انجام او[1] . روز ولادت او روزي است که ايرانيان (با آن شکستي که طاق کسري برداشت) به فراست دريافتند که بدبختي و عقوبت کارهايشان بر آنان نازل شده است[2] . طاق ايوان کسري (شب ولادت حضرت رسالت) شکافته شد، هم چون اجتماع لشکر کسري و اهل دولت او که هرگز جمع نشدند و انضمام و التيام نيافتند. (به عبارت ديگر چون حضرت‏صلي الله عليه وآله تولد يافت اصحاب کسري که کافر و بت‏پرست بودند، همه متفرّق گشتند و ايوان کسري متلاشي و ويران شد)[3] .شعله آتش آتشکده فارس که از قديم الايام برافروخته بود، از اندوهي که بر افتادن ايوان کسري داشت به يک باره فرو مرد، و درياچه ساوه نيز از آن جهت به زمين فرو رفت و خشک شد[4] . وقتي که آب ساوه فرو رفت آن را اندوهگين کرد و شخصي که به هنگام تشنگي با خشم و غضب وارد اين درياچه مي‏شد، بازگردانده شد[5] . گويي که تري آن آب در آتش نفوذ کرده است و از سوي ديگر، گويي که آب ناشي از آن آتش، شعله‏ور شده است[6] . جنيان فرياد برمي‏آوردند ولي انوار وجود او (پيامبرصلي الله عليه وآله) ساطع است و حق هم چنان، هم از جهت (باطن) معنا و هم از نظر (ظاهر) سخن، واضح و آشکار مي‏شود[7] . کور و کر شدند و لذا حاضر به شنيدن بشارت هايي که داده شده بود نبودند و آن ابر برق‏دار هشدار دهنده را دنبال نکردند که کجا برق مي‏زند و کجا مي‏بارد[8] . بعد از اين که کاهنان اقوام به آن‏ها خبر دادند که دين کج آن‏ها راست نمي‏شود و برپا نخواهد ماند[9] . و بعد از اين که با چشم خود، اين ستارگان را ديدند که در افق فرود مي‏آمدند، مانند آن‏چه از بت‏ها در بتکده‏ها ديدند که فرو افتادند[10] . تا بدان جا که از راه وحي، شکست خورده‏اي از شيطان‏ها دنبال شکست خورده‏اي ديگر مي‏کرد[11] . آن‏ها (جنيان) هم چون شجاعان ابرهه فرار کردند يا مانند آن سپاهياني[12] هستند که از دو دست مبارک پيامبرصلي الله عليه وآله سنگ ريزه به سوي آن‏ها افکنده شد و فرار کردند[13] . 4: «کَمَا نَصَبَ لأَمْرِکَ نَفْسَهُ» چرا که براي انجام دادن فرمان تو، جان خويش را به سختي انداخت. 🟢با بیان استاد مقتل شناسی 👇👇👇👇 کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1 "باب الحسین(ع)" https://t.me/Babolhusein "ضامن اشک تلگرام" https://telegram.me/zameneashk
[1] انّ مولده أظهر طيب عنصره و اصالته و ما أطيب ابتداء حياته‏صلي الله عليه وآله و اختتامها: اَبانَ مَولِدُهُ عَنْ طَيبِ عُنْصُرِه يَا طِيبَ مُبْتَداءٍ مِنْهُ وَ مُخْتَتَم. [2] يوم ولادته‏صلي الله عليه وآله يوم تعرّف فيه الفرس بظن الصائب أنّهم قد هُدِّدوا بحلول (بإتيان) شدّة الفقر والنقم: يومٌ تَفَرَّسَ فيهِ الفُرْسُ أَنَّهُم قَد اُنْذِرُوا بِحُلول البُؤسِ والنِّقَمِ. [3] و بات ايوان کسري و هو منصدع غير ملتئم کشمل أصحاب کسري: وَ بَاتَ إيوانُ کِسرَي وَ هُوَ مُنْصَدعٌ کَشَمْلِ أصْحابِ کِسرَي غَيْرُ مُلتَئِمِ. [4] انّ نار المجوس خمدت و سکنت لهبها بسبب الأسف الشديد و کذلک بحيرة الساوة قد تغيّرت و جفّ ماءها: والنّارُ خامِدةُ الانفاسِ مِن أسَفٍ عَليهِ والنَّهْرُ ساهِي العَيْنِ مِنْ سَدَمِ. [5] عند ما جفّ ماء ساوة أحزنه والذي يرد البحيرة بالغيظ عطشاناً، رُدّ : سَاءَ ساوَةً أن غاضَتْ بُحَيْرَتُها و رُدَّ واردُها بالغَيظِ حينَ ظَمِي. [6] يشير إلي خمود نار المجوس من جانب‏و الي غيض بحيرة ساوة من جانب آخر بسبب الحزن الشديد و يقول: کانّ بلل الماء يسري الي النار و من جانب آخر کانَّ الماء ابتلي واصيبَ بالاشتعال والالتهاب: کانّ‏بالنَّارِ ما بِالماء مِن بَلَل‏حُزناً و بالماء ما بِالنَّار مِنْ ضَرَمِ. [7] انّ‏الجنّ‏والشياطين‏يصرخون‏ولکن‏انوار رسول الله‏صلي الله عليه وآله ساطعة و متلالئة والحق يظهر و يبدو من جهة (باطن) معناه و (ظاهر) کلامه: والجِنُّ تَهْتِفُ والانوارُ ساطِعَةٌ الحَقُّ يَظْهَرُ مِنْ مَعْنَيً و مِن کَلِمِ. [8] يقول الشاعر: ان الجن والشياطين عموا و صمّوا و علي هذا لم يقبلوا ان تسمعوا البشائر و أخبار ظهور الرسول‏صلي الله عليه وآله و لم‏يقبلوا أن ينظروا اليه ين يتّجه هذه السحابة (اي الرسول الاکرم‏صلي الله عليه وآله) و أين يمطر (هذه کناية عن عدم الاستماع الي قول النبي‏صلي الله عليه وآله و عدم الالتفات الي کلامه‏صلي الله عليه وآله: عَمُوا و صَمّوا فاعلانُ البَشائر لَمْ تُسْمَع و بارِقَةٌ الإنذارِ لَمْ تُشَمِ. [9] بعد ما انَّ کهَان الاقوام و منجّميهم أخبروا بأن دينهم المعوج لم يستقم: مِنْ بَعْدِ ما أَخْبَرَ الاقوامَ کاهِنُهُم بأنَّ دينَهُمُ المُعْوَجَّ لَمْ يَقُمِ. [10] و بعد معاينتهم الشهب المنورةومشاهدتهم الانجم الظاهرة التي انقضت من الاعلي الي الاسفل کما سقطت الاصنام في المعابد: و بعدَ ما عَايَنوا في الاُفقِ مِن شُهُبٍ مُنقَضَّةٍ وَفْقَ ما في الارض مِن صَنَمِ. [11] حتّي اصبح منهزم من الشياطين يتبع منهزماً آخر منهم بسبب الوحي الالهي: حتَّي غَدا عن طريق الْوَحي مُنْهَزِمٌ مِنَ الشياطينِ يَقْفُو اِثرَ مُنْهَزِمِ. [12] اشاره به جنگ بدر. [13] الشاعر يشبه الشياطين المنهزمون بابطال ابرهة) هؤلاء الشيطاطين المنهزمون فرّوا و هربوا مثل أبطال أبرهة و هؤلاء مثل عسکر أو لشکرٍ رمي بالحصي والحجر الصغير من کفّي رسول الله‏صلي الله عليه وآله: کانَّهم هَرَباً أبطالُ أبرَهَةٍ أو عَسکرٌ بالحَصَي مِن راحَتَيْهِ رُمِي. 🟢با بیان استاد مقتل شناسی 👇👇👇👇 کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1 "باب الحسین(ع)" https://t.me/Babolhusein "ضامن اشک تلگرام" https://telegram.me/zameneashk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6030679299617457423.mp3
3.26M
🌸 💐حال من از همه بهتره 💐جوونم فدای پیغمبره 👌فوق زیبا 💐💐💐💐💐💐 مطالب کانال بدون لینک منتقل نشود کانال مقتل شناسی ضامن اشک @zameneashk1 ای دی استاد برای طرح سوال از مقتل @m_h_tabemanesh 🕊🌷مبلغ امام حسین (ع) باشیم کانال را به دوستانتان معرفی کنید
2_5276180998864765167.mp3
1.46M
🌸 ) 💐ياعلى 💐‌خلق همه مست تواند حاج 💐💐💐💐💐 مطالب کانال بدون لینک منتقل نشود کانال مقتل شناسی ضامن اشک @zameneashk1 ای دی استاد برای طرح سوال از مقتل @m_h_tabemanesh 🕊🌷مبلغ امام حسین (ع) باشیم کانال را به دوستانتان معرفی کنید
2_5276180998864765179.mp3
5.8M
🌸 ) 💐خوی محمد شعارساز که خویی 💐نیست پسندیده تر زخوی محمد 👌بسیار زیبا 💐💐💐💐💐💐 نوای مقتل: @navayemaqtal مطالب کانال بدون لینک منتقل نشود کانال مقتل شناسی ضامن اشک @zameneashk1 ای دی استاد برای طرح سوال از مقتل @m_h_tabemanesh 🕊🌷مبلغ امام حسین (ع) باشیم کانال را به دوستانتان معرفی کنید
4_6030679299617457481.mp3
3.04M
🌸 ) 💐باران که میبارد دلم سر مست غوغا میشود 💐هر قطره ای روی لبم یک ذکر مولا میشود 💐💐💐💐💐💐 نوای مقتل: @navayemaqtal مطالب کانال بدون لینک منتقل نشود کانال مقتل شناسی ضامن اشک @zameneashk1 ای دی استاد برای طرح سوال از مقتل @m_h_tabemanesh 🕊🌷مبلغ امام حسین (ع) باشیم کانال را به دوستانتان معرفی کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مطالب کانال بدون لینک منتقل نشود کانال مقتل شناسی ضامن اشک @zameneashk1 ای دی استاد برای طرح سوال از مقتل @m_h_tabemanesh 🕊🌷مبلغ امام حسین (ع) باشیم کانال را به دوستانتان معرفی کنید
❤️مبلغ امام حسین ع باشیم مطالب کانال بدون لینک منتقل نشود کانال مقتل شناسی ضامن اشک @zameneashk1 ای دی استاد برای طرح سوال از مقتل @m_h_tabemanesh 🕊🌷مبلغ امام حسین (ع) باشیم کانال را به دوستانتان معرفی کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6010346297372971777.mp3
7.27M
درباره مهدویت ❤️توضیح مختصر درباره جلسات از شب عرفه تا شهادت امام رضا ع ☘شرح و تفسیر زیارت عاشورا در فراز آن يرزقني طلب ثارک مع امام منصور ❤️منابع کتب مهدویت در کتابخانه ضامن اشک از کتب مرجع ☘معرفی باب الحسین ع و ضامن اشک ❤️ضرورت جهانی شدن مهدویت با تبلیغ مستمر عاشقان حضرت مهدی عج ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل @m_h_tabemanesh "باب الحسین ع" https://t.me/Babolhusein کانال ضامن اشک https://telegram.me/zameneashk کانال الدولة الزهراییة https://telegram.me/Aldolatahalzahraeyah کتابخانه ضامن اشک https://t.me/zameneashkbook
4_6010346297372971857.mp3
12.98M
💚ریشه انحرافات در مذاهب چیست؟ 🌺چرا هر دین و مذهبی خدایش با خدایان ادیان دیگر فرق دارد؟ 💚ریشه انحرافات در توحید چیست؟ 🌺به علت اختلاف در توحید یا اعتقاد به وحدانیت ،کتب،قوانین دین و منجی ها با هم فرق دارند 💚برای اعتقاد به یک منجی واحد باید به یک خدای واحد اعتقاد داشت 🌺مبحث تثلیث در مسیحیت ،اعتقاد به سه گانه پرستی 💚 آیا خدا می شود هم واحد باشد و هم بر سه دلالت کند 🌺شرح و تفسیر شبهه که قرآن منع در تفکر در ذات خدا می کند در تفاوت با تفکر نکردن در تثلیث در مسیحیت 💚مهم : دوستان چندین مرتبه گوش کنند 🌺خدای واحد در قرآن ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل @m_h_tabemanesh "باب الحسین ع" https://t.me/Babolhusein گروه و کلاس مقتل شناسی متضمن البکاء https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6010346297372971878.mp3
6.85M
❤️عرفان و توحید در مکتب امام حسین ع ☘در سلوک عاشورایی ، عاشق برای رسیدن به خدا راه حسین ع را می پیماید ❤️سفینه حسین ع وسیله ای است برای رسیدن به خدا ☘روح زیارت عاشورا در اني اتقرب الی الله رسیدن به خدا بواسطه أمام حسین ع است ❤️اگر از روضه و مقتل و عاشورا ،خدا حذف شود ، عاقبتی جز تثلیث نخواهد داشت ☘حسین زیباترین واژه هستی در عرفان و عشق و رسیدن به محبوب یعنی خداوند است ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل @m_h_tabemanesh "باب الحسین ع" https://t.me/Babolhusein گروه و کلاس مقتل شناسی متضمن البکاء https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
❤️او خواهد آمد و زمین سرسبزترین روزش را خواهد دید. گلها در نفس او می رقصند و زمین به قدومش تطهیر خواهد شد. صدای شیطان خاموش خواهد شد. ظلمت لباس نور خواهد پوشید . سیاهی محو سپیدی خواهد شد.💚 کلاس‌ آنلاین مهدویت هرشب ساعت ۲۱ 👇👇👇👇 https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0در ضامن اشک ایتا با ما همراه باشید🕊 👇👇 https://eitaa.com/zameneashk1
☘️ أ تَدْرِي لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ 3- ن، [عيون أخبار الرضا عليه السلام‏] بِالْإِسْنَادِ إِلَى دَارِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع قَالَا سَمِعْنَا الْمَأْمُونَ يُحَدِّثُ عَنِ الرَّشِيدِ عَنِ الْمَهْدِيِّ عَنِ الْمَنْصُورِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ لِمُعَاوِيَةَ أَ تَدْرِي لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ قَالَ لَا قَالَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِيَ وَ شِيعَتُهَا مِنَ النَّارِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُهُ باب 2- أسمائها و بعض فضائلها ع بحارالأنوار ج : 43 ص : 12 ☘️ (2) 3- صدوق در كتاب: عيون اخبار رضا عليه السّلام نقل ميكند كه ابن عباس به معاويه گفت: آيا ميدانى كه فاطمه براى چه فاطمه ناميده شد؟ گفت: نه، گفت: براى اينكه او و شيعيانش از آتش جهنم آزادند، من اين موضوع را از پيامبر خدا شنيدم. نکات و گریز : 1- چرا به حضرت زهراء س فاطمه می گویند؟ 2- تفسیر القاب حضرت فاطمة س 3- مقام شیعة حضرت فاطمة س در قیامت 4- برکات محبت به حضرت فاطمة س 5- امام رضا ع و حضرت فاطمة س 6- امام باقر و حضرت فاطمة س ❤️ مبلغ امام حسین ع باشیم ❤️ آیدی استاد برای طرح سوالات مقتل تلگرام @m_h_tabemanesh2 ایتا @m_h_tabemanesh ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ "کلاس آنلاین مقتل شناسی" https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 "باب الحسین(ع)" https://t.me/Babolhusein "ضامن اشک در واتساپ" https://chat.whatsapp.com/KzAL9rEs5uu0kiDdyQFgRp ضامن اشک تلگرام https://telegram.me/zameneashk کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراعهدی‌ست‌باجانان‌که‌تاجان‌دربدن‌دارم‌هواداران‌کویش‌را‌چون‌جان‌خویشتن‌دانم: 🎥اشک‌های پدر لیزر فیزیک ایران در واکنش به توهین به پرچم کشورمان در اغتشاشات دکتر مجدآبادی: این پرچم ماحصل خون حداقل ۳۰۰ هزار شهید است! خیلی به من سخت گذشت وقتی دیدم به این پرچم توهین شد. ذاکر بصیر https://eitaa.com/joinchat/3437428762Caa41a35aac
❤️ داستان نورانیت چادر فاطمة س ❤️ 36- قب، [المناقب لابن شهرآشوب‏] يج، [الخرائج و الجرائح‏] رُوِيَ أَنَّ عَلِيّاً اسْتَقْرَضَ مِنْ يَهُودِيٍّ شَعِيراً فَاسْتَرْهَنَهُ شَيْئاً فَدَفَعَ إِلَيْهِ مُلَاءَةَ فَاطِمَةَ رَهْناً وَ كَانَتْ مِنَ الصُّوفِ فَأَدْخَلَهَا الْيَهُودِيُّ إِلَى دَارٍ وَ وَضَعَهَا فِي بَيْتٍ فَلَمَّا كَانَتِ اللَّيْلَةُ دَخَلَتْ زَوْجَتُهُ الْبَيْتَ الَّذِي فِيهِ الْمُلَاءَةُ بِشُغُلٍ فَرَأَتْ نُوراً سَاطِعاً فِي الْبَيْتِ أَضَاءَ بِهِ كُلُّهُ فَانْصَرَفَتْ إِلَى زَوْجِهَا فَأَخْبَرَتْهُ بِأَنَّهَا رَأَتْ فِي ذَلِكَ الْبَيْتِ ضَوْءاً عَظِيماً فَتَعَجَّبَ الْيَهُودِيُّ زَوْجُهَا وَ قَدْ نَسِيَ أَنَّ فِي بَيْتِهِ مُلَاءَةَ فَاطِمَةَ فَنَهَضَ مُسْرِعاً وَ دَخَلَ الْبَيْتَ فَإِذَا ضِيَاءُ الْمُلَاءَةِ يَنْشُرُ شُعَاعُهَا كَأَنَّهُ يَشْتَعِلُ مِنْ بَدْرٍ مُنِيرٍ يَلْمَعُ مِنْ قَرِيبٍ فَتَعَجَّبَ مِنْ ذَلِكَ فَأَنْعَمَ النَّظَرَ فِي مَوْضِعِ الْمُلَاءَةِ فَعَلِمَ أَنَّ ذَلِكَ النُّورَ مِنْ مُلَاءَةِ فَاطِمَةَ فَخَرَجَ الْيَهُودِيُّ يَعْدُو إِلَى أَقْرِبَائِهِ وَ زَوْجَتُهُ تَعْدُو إِلَى أَقْرِبَائِهَا فَاجْتَمَعَ ثَمَانُونَ مِنَ الْيَهُودِ فَرَأَوْا ذَلِكَ فَأَسْلَمُوا كُلُّهُمْ بيان الملاءة بالضم و المد الإزار و الريطة باب 3- مناقبها و فضائلها و بعض أحوالها و معجزاتها صلوات الله عليها بحارالأنوار ج : ☘️ (3) 36- ابن شهر آشوب در كتاب: مناقب مينگارد: روايت شده كه امير- المؤمنين علىه السلام مقدارى جواز شخص يهودى قرض كرد، يهودى گفت: ب ايد چيزى را نزد من بعنوان رهن بگذارى. على عليه السّلام چادر فاطمه اطهر را كه از پشم بافته شده بود نزد او نهاد، يهودى آن چادر را بخانه برد و در ميان اطاق نهاد. وقتى كه شب شد و زن يهودى بمنظور كارى داخل آن اطاق شد نورى را ديد كه همه‏ اطاق بوسيله آن روشن شده!! (1) فورا نزد شوهر خويشتن آمد و او را از آن نورى كه ديده بود آگاه نمود. آن مرد يهودى كه چادر حضرت زهراء را فراموش نموده بود فوق العاده تعجب كرد! وقتى وى بسرعت برخاست و داخل اطاق شد ناگاه با اين منظره مواجه گرديد كه نور آن چادر باعث روشنائى اطاق شده است، و گويا: آن چادر ماه شب چهارده‏اى باشد كه از نزديك ميدرخشد. يهودى كه دچار شگفت عجيبى شده بود وقتى كاملا در موضع نور توجه نمود ديد: نورها همه از آن چادر است، يهودى از اطاق خارج و بسرعت متوجه قوم و خويشان گرديد، زن وى نيز بسوى فاميلهاى خود شتافت، وقتى تعداد هشتاد نفر از يهود آمدند و با اين منظره مواجه شدند عموما اسلام اختيار كردند. زندگاني حضرت زهراء و امام حسن ع، ص: 34 43 ص : نکات و گریزها 1- واژگان / نورانیت چادر فاطمة س 2- داستان نورانیت چادر فاطمة س 3- علی ع و فاطمة س / خانه داری و مصایب آن 4- برکات فاطمة س اسلام آوردن یهودیان بواسطة فاطمة س 5- حجاب و حیاء در سیره فاطمة س 6- عرفان و فاطمة س / برکات حجاب فاطمة س 7- واژگان عاشوراء کـــد 23 / پرچم و سیاهی و چادر فاطمة س باعث هدایت و از نور به .. 8- سخنرانی فاطمة س و عاشوراء / برکات چادر و پرچم وسیاهی امام حسین ع و فاطمة س، سوره یوسف آیه بوی پیراهن یوسف،شرح نورانیت و هدایت از چادر فاطمة س،برکات و نورانیت و هدایت در چادرهای امام حسین ع وفاطمة س ، 9- فاطمة س و دیگران / یهود و فضائل فاطمة س 10- جنس چادر فاطمة س ازپشم ❤️ مبلغ امام حسین ع باشیم ❤️ آیدی استاد برای طرح سوالات مقتل تلگرام @m_h_tabemanesh2 ایتا @m_h_tabemanesh ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ "کلاس آنلاین مقتل شناسی" https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 "باب الحسین(ع)" https://t.me/Babolhusein ضامن اشک تلگرام https://telegram.me/zameneashk کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️❤️❤️مطالب با لینک کانال برای اتصال با دوستان از کانال خارج شود. بدون لینک منع شرعی دارد ❤️❤️
سلام علیکم استاد چندین نظر در مورد چگونگی مرگ یزید لعنت الله هست کدام درست میباشد؟؟ مرگ يزيد أاحب من شتم الوصي علانية فعلي يزيد لعنة و علي ابيه ثمانية (صاحب بن عباد) پس از شهادت حسين عليه‏السلام عبدالله بن زبير که قبلا از ترس تعقيب وليد بن عتبه از مدينه فرار کرده و بمکه آمده بود حکام اموي را از آن شهر بيرون کرد و چون خود داعيه‏ي خلافت داشت براي حکومت بشبه جزيره‏ي عربستان مشغول اقداماتي گرديد. يزيد که رقيب اصلي خود (حضرت حسين عليه‏السلام) را از ميان برداشته بود از اين ماجرا باخبر شد و خواست نيروئي براي سرکوبي او بمکه بفرستد ولي در اين اثنا حوادثي در مدينه رخ داد که يزيد ناچار شد ابتدا نيروي خود را بمدينه و سپس بمکه اعزام دارد. قتل‏عام مدينه بدستور يزيد! اهالي مدينه پس از ورود اهلبيت عصمت بآن شهر که از شهادت جانگداز حسين عليه‏السلام باخبر شده بودند بسيار متأثر و اندوهگين و نسبت به يزيد بينهايت خشمگين شدند از اينرو جمعي از صحابه‏ي پيغمبر برياست عبدالله بن حنظلة از مدينه بشام رفتند تا نسبت باين عمل فجيع يزيد اعتراض کنند و علت آن را خواستار شوند. يزيد که از يکطرف از باده‏ي پيروزي و از طرف ديگر از شر مسکرات مست و لاقيد بود چندان توجهي بآن گروه نکرد و بگفته‏هاي آنها ترتيب اثر نداد فقط با دادن جوائزي خواست شر آنها را از خود دور کند زيرا در شام اخلاقيات بکلي بي‏ارزش شده و رذائل جاي فضائل را گرفته بود و مردم حقوق آل رسول را با مسخره و خنده تلقي ميکردنند! اين هيأت پس از چند روز توقف در شام با حالت ياس و تأثر به مدينه بازگشتند و به يزيد دشنام دادند و بمردم گفتند ما از نزد کسي آمده‏ايم که دين ندارد و شراب ميخورد و سگ‏بازي ميکند. مردم مدينه در مسجد پيغمبر (ص) جمع شدند و پس از تشريح فجايع و کفريات يزيد سر از بيعت او پيچيدند و گفتند ما يزيد را از خلافت خلع نموديم. والي مدينه که عثمان بن محمد بن ابي‏سفيان بود نتوانست از تصميم آنها جلوگيري کند و باتفاق ساير امويان بخانه‏ي مروان بن حکم رفته و پس از بحث و شور جريان امر را طي نامه‏اي به يزيد نوشتند. چون يزيد از اين قضيه آگاه شد سپاه انبوهي (دوازده هزار نفر) بفرماندهي مسلم بن عقبه که در بيديني و خونخواري تالي ابن‏زياد بود بمدينه فرستاد و حصين بن نمير را هم که در روز عاشورا فرمانده تيراندازان لشگر عمر بن سعد بود معاون او قرار داد و دستور داد که سه روز آنها را مهلت بدهد اگر قبول نکردند با آنان مقاتله کنيد و در صورت پيروزي بمدت سه روز اموال و دواب اهل مدينه را بلشگريان خود مباح کنيد! [1] . مسلم بن عقبه با سپاهيان خود بطرف مدينه حرکت کرد و مردم مدينه موقعي که شنيدند يزيد مسلم را بسرکوبي آنها فرستاده است دور هم جمع شده و تحت فرماندهي عبدالله بن حنظلة با رشادت بي‏نظيري بمقابله پرداختند. پس از جنگ و کشتار شديد که منجر به شهادت عبدالله بن حنظلة و عده‏ي زيادي از بزرگان مهاجرين و انصار گرديد گر چه ابتداء لشگريان مسلم شکست خورده و در صدد فرار بودند ولي در نتيجه تحريکات و وعده و وعيد مسلم مجددا بر اهل مدينه حمله آورده و آنها را شکست داده و وارد شهر شدند. اين شهر مقدس که خاطره‏هائي از پيغمبر اکرم (ص) داشته و روزگاري مهبط وحي بود بميدان کارزار و صحنه‏ي ستم و بيدادگري تبديل گرديد مسجد پيغمبر را اسطبل اسبان قرار داده و پس از آنکه اجناس و اشياء مساجد را به يغما بردند بعضي از آنها را هم ويران ساختند! مسلم بن عقبه اموال و نواميس مردم را بدستور يزيد به لشگريان خود بمدت سه روز مباح نمود و شاميان از خدا بي‏خبر هم که با تعليمات معاويه نشو و نما يافته بودند بخانه‏هاي مهاجرين و انصار ريخته و از هيچگونه قتل و غارت و بي‏ناموسي اباء و خودداري نکردند. اين گروه بيدين و خونخوار با اين عمل وحشيانه بمردم نشان دادند که نه تنها بوئي از تعاليم اسلامي نبرده‏اند بلکه اثري از انسانيت هم در وجود آنان ديده نميشود. پس از سه روز مسلم بن عقبه از مردم مدينه به يزيد بيعت گرفت و سپس به طرف مکه (براي سرکوبي عبدالله بن زبير) رهسپار گرديد. [2] . دکتر طه حسين مينويسد يزيد سپاهي مرکب از ده هزار نفر مرد جنگي به فرماندهي مسلم بن عقبه براي جنگ با مردم مدينه فرستاد و بمسلم دستور داد که سه روز بمردم مهلت دهد تا چنانچه در خلال آنمدت اطاعت کردند و دست از مخالفت برداشتند که چه بهتر وگرنه با آنها جنگيده و نابودشان کند و وقتي پيروز شد به سربازان شامي اجازه دهد که هر قدر ميخواهند غارت کنند و عرض و ناموس مردمرا بر باد دهند و او نبايد از هر عملي که از آنها سر ميزند جلوگيري کند!
مسلم بمدينه آمد و پس از پيروزي بر مردم سه روز شهر را بدست سپاه خود سپرد تا هر قدر ميخواهند از مردم بيچاره بکشند و غارت کنند و عرض و ناموس آنها را بر باد دهند و پس از آنهمه جنايت و قتل و خونريزي از بقيه‏ي افرادي که در مدينه باقي مانده بودند براي يزيد فاسق و جنايتکار بيعت گرفت، ولي نه آنطوري که مسلمانان عادت کرده بودند که طبق احکام قرآن و سنت بيعت کنند بلکه از آنها بيعت گرفت که غلام و برده‏ي يزيد باشند و هر کس از اين بيعت زشت و ننگين اباء و امتناع ميکرد سرش را از تن جدا ميساخت! با اين ترتيب علنا در شهر پيغمبر مخالف احکام خدا و دستور رسول اکرم رفتار شد و يزيد و ياران جنايتکارش با اين رفتار ننگين و خونين خويش گمان کردند که انتقام خون عثمان را گرفته‏اند! [3] . تخريب مکه بدستور يزيد: مسلم بن عقبه با معاون و لشگريانش براي دستگيري عبدالله بن زبير که داعيه‏ي خلافت داشت عازم مکه شده و پس از رسيدن بآن شهر او را محاصره نمودند. مسلم بن عقبه بدستور يزيد احترام مکه را نيز مانند مدينه رعايت نکرد و با وسائلي شبيه به منجنيق از کوههاي مشرف بمکه (مانند کوه ابوقبيس) آن شهر را سنگباران نمودند و حتي سنگ‏ها را با مواد نفتي و محترقه آلوده ساخته و کعبه را که مأمن و پناهگاه عمومي است آتش زدند. بنا بنوشته‏ي محمد رضا مصري مؤلف کتاب الحسن و السحين مسلم از مدينه بسوي مکه کوچ کرد و در بين راه جانش بدر رفت حصين بن نمير را که معاونش بود بجاي خود گمارد و او با لشگريان يزيد مکه را محاصره نمود و بکمک عده‏اي از اهالي شام منجنيق‏هائي بر بالاي مکه نصب نمودند و کعبه را ويران ساختند و کار بر اهل مکه و ابن‏زبير بسيار سخت شد و پس از آن با سنگ پاره و آتش و شمشير ايشان را آزار رسانيدند. [4] . در اينموقع خبر مرگ يزيد بمکه رسيد و لشگريان بني‏اميه از ادامه‏ي محاصره‏ي ابن‏زبير دست برداشته و بسوي شام براه افتادند. عده‏اي معتقدند که مرگ يزيد در اثر بيماري ريوي و يا بيماري کبدي بوده که بعلت افراط در شرب خمر حاصل شده بود و بعقيده‏ي بعضي نيز در حال مستي مسابقه‏ي اسب‏دواني با ميمون خود گذاشته بود و هنگام دويدن اسب بزمين خورد و درگذشت. دکتر طه حسين مينويسد يزيد هنوز جوان بود و بيش از چهار سال حکومت نکرده بود که بوضع ننگيني هلاک شد و بطوريکه بعضي از مورخين نوشته‏اند در مسابقه‏ي دو که با ميموني داد چنان از اسب بزمين خورد که براي ابد از جاي برنخاست. [5] . عبدالله بن زبير پس از مراجعت لشگريان يزيد و شنيدن خبر مرگ وي چنين احساس نمود که اساس حکومت بني‏اميه سست و لرزان شده و رقيبي در مقابل خود ندارد بدينجهت فورا براي محکم کردن پايه‏ي قدرت خود در تمام خاک حجاز خلافت خويش را اعلام نمود. [1] منتخب التواريخ ص 353. [2] در اين قتل و غارت و اخذ بيعت، حضرت سجاد و اهلبيت عليهم‏السلام در امان بودند زيرا يزيد مصلحة دستور داده بود که با آنها کاري نداشته باشند بدينجهت عده‏اي از مردم مدينه هم بخانه‏ي آن حضرت پناه برده بودند. [3] علي و فرزندانش ص 266. [4] حسن و حسين ص 282. [5] علي و فرزندانش ص 268. ❤️ مبلغ امام حسین ع باشیم ❤️ آیدی استاد برای طرح سوالات مقتل تلگرام @m_h_tabemanesh2 ایتا @m_h_tabemanesh ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ "کلاس آنلاین مقتل شناسی" https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 "باب الحسین(ع)" https://t.me/Babolhusein ضامن اشک تلگرام https://telegram.me/zameneashk کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1