❖﷽❖
#اصحاب_شهداء_کربلاء
#شهدای_اهل_البیت_علیه_السلام_بنی_هاشم
#شهادت_فرزندان_امام_حسن_علیه_السلام
#قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#مقتل_قاسم_بن_حسن_ع
(و خرج القاسم بن الحسن بن علي بن أبي طالب «ع» و أمه أم ولد)
📜قيل لما نظر الحسين عليه السلام إليه قد برز اعتنقه و جعلا يبكيان حتى غشي عليهما، ثم استأذن الحسين عليه السلام في المبارزة فأبى عليه السلام أن يأذن له، فلم يزل الغلام يقبل يديه و رجليه حتى أذن له، فخرج و دموعه تسيل على خديه و هو يقول:
ان تنكروني فأنا ابن الحسن سبط النبي المصطفى المؤتمن
هذا حسين كالأسير المرتهن بين أناس لا سقوا صوب المزن
فقاتل قتالا شديدا حتى قتل على صغره خمسة و ثلاثين رجلا .
🔰قاسم بن حسن بن على بن ابى طالب
مادرش امّ ولد است ، گفتهاند: چون حسين او را نگريست كه آماده شده به ميدان رود در آغوشش كشيد و گريستند تا بيهوش شدند و از حسين اجازه خواست و به او اجازه نمىداد و آن پسر پياپى دست و پاى او را بوسيد تا به او اجازه داد و به ميدان رفت و اشكش روان بود و مىسرود:
گر نشناسيدم منم زاد حسن سبط نبى مصطفاى مؤتمن عمو حسينم چون اسير مرتهن در مردمى باران مياشان در وطن جنگ سختى كرد و با كودكى، سى و پنج مرد را كشت.
📚نفس المهموم، در کربلا چه گذشت؟ ، صفحه 403
ضامن اشک در تلگرام
@zameneashk
کانال ضامن اشک ایتا
@zameneashk1
❖﷽❖
#اصحاب_شهداء_کربلاء
#شهدای_اهل_البیت_علیه_السلام_بنی_هاشم
#شهادت_فرزندان_امام_حسن_علیه_السلام
#قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#مقتل_قاسم_بن_حسن_ع
📜 سليمان بن أبي راشد عن حميد بن مسلم قال: خرج إلينا غلام كأن وجهه شقة قمر و في يده السيف و عليه قميص و إزار و نعلان قد انقطع شسع احداهما ما أنسى أنها اليسرى، فقال عمرو بن سعد بن نفيل الأزدي لعنه اللّه: و اللّه لأشدن عليه. فقلت له: سبحان اللّه و ما تريد إلى ذلك يكفيك قتله هؤلاء الذين تراهم قد احتوشوه من كل جانب. قال:
و اللّه لأشدن عليه. فشد عليه فما ولى وجهه حتى ضرب رأسه بالسيف فوقع الغلام لوجهه فقال: يا عماه. قال: فجلى الحسين عليه السلام كما يجلي الصقر، ثم شد شدة ليث أغضب و ضرب عمرا بالسيف فاتقاه بالساعد فأطنها من لدن المرفق ، فصاح صيحة سمعها أهل العسكر، ثم تنحى عنه الحسين عليه السلام و حملت خيل أهل الكوفة ليستنقذوا عمرا من الحسين عليه السلام ، فلما حملت الخيل استقبلته بصدورها و جالت فتوطأته فلم يرم حتى مات لعنه اللّه و أخزاه.
و انجلت الغبرة فإذا أنا بالحسين عليه السلام قائم على رأس الغلام و الغلام يفحص برجليه و الحسين عليه السلام يقول بعدا لقوم قتلوك و من خصمهم يوم القيامة فيك جدك، ثم قال: عز و اللّه على عمك أن تدعوه فلا يجيبك أو يجيبك فلا ينفعك صوته (اجابته خ ل) ٤،هذا يوم و اللّه كثر واتره و قل ناصره. ثم احتمله (حمله خ ل) على صدره فكأني أنظر إلى رجلي الغلام تخطان في الأرض ٥ و قد وضع الحسين عليه السلام صدره على صدره. قال: فقلت في نفسي ما يصنع به فجاء حتى ألقاه مع ابنه علي بن الحسين و قتلى قد قتلت حوله من أهل بيته فسألت عن الغلام فقيل: هو القاسم بن الحسن بن علي بن أبي طالب عليهم السلام .
💢شهادت قاسم بن حسن عليه السّلام
حميد بن مسلم مىگويد: نوجوانى كه صورتش مانند پاره ماه بود به سوى ما آمد، [وى] شمشيرى در دست، و پيراهن و لباس پائين تنه بر تن، نعلينى [در پا] داشت كه بند يكى از آن دو قطع شده بود، فراموش نمىكنم كه آن [بند، بند پاى] چپ بود.
عمرو بن سعد بن نفيل ازدى به من گفت: بخدا قسم بر او حملۀ سختى خواهم كرد! به وى گفتم: سبحان الله! از اين عمل چه قصد كردهاى! همانهايى كه مىبينى او را احاطه كردهاند بجاى تو از عهدهاش برمىآيند؛ ولى، وى گفت: بخدا قسم حتماً به او حمله خواهم كرد! لذا به قاسم حمله برد، و تا زمانى كه سرش را با شمشير كوبيد، دست برنداشت،[در اين هنگام] نوجوان با صورت [به زمين] افتاد و گفت: آى عمو! حسين [عليه السّلام] مثل باز شكارى ظاهر شد، و مانند شير خشمگين [به سويشان] يورش برد و عمرو را با شمشير زد،[عمرو] براى جلوگيرى از ضربه، ساعدش را جلو آورد، ولى شمشير دستش را از آرنج بريد، و [در همين جا] اسبها جولان داده او را لگدمال كردند به طورى كه مرد. گرد و غبار برطرف شد، حسين [عليه السّلام] بالاى سر نوجوان ايستاده بود، در حالى كه نوجوان با پاهايش خاك را بهم مىزد، حسين [عليه السّلام] مىگفت: دور باشند ملّتى كه تو را كشتند، ملّتى كه جدّ تو روز قيامت دشمنشان خواهد بود، بخدا براى عمويت سنگين است كه او را بخوانى ولى جوابت را ندهد، يا جواب بدهد ولى سودى به حالت نداشته باشد. بخدا اين صدايى است كه خون خواهان فراوانى داشته اما اكنون يارانش كم شدهاند. ٢آنگاه او را برداشت، گويا همين الآن مىبينيم كه پاهاى آن نوجوان بر زمين خط مىكشيد و حسين [عليه السّلام] سينه او را بر سينه خويش قرار داده بود، و او را آورد تا كنار فرزندش على بن حسين [على أكبر] نهاد و أهل بيت [حسين عليه السّلام] در اطرافش بودند.
پرسيدم آن نوجوان كيست؟ گفته شد: او قاسم بن حسن بن على بن أبى طالب است.
📚مقتل أبي مخنف، صفحه 181
ضامن اشک در تلگرام
@zameneashk
کانال ضامن اشک ایتا
@zameneashk1