eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
7.5هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات مقتل و دریافت کتاب شیعتی و مذبوح فرات @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
❖﷽❖ 📜و برز من بعده [ابو] وهب بن وهب و كان نصرانيّا أسلم على يدى الحسين عليه السّلام هو و أمّه [زوجته] فاتّبعوه إلى كربلاء، فركب فرسا و تناول بيده عمود الفسطاط‍‌، فقاتل و قتل من القوم سبعة أو ثمانية، ثمّ‌ استؤسر، فأتى به عمر بن سعد فأمر بضرب عنقه، فضربت عنقه و رمى به إلى عسكر الحسين و أخذت أمّه [إمرأته] سيفه و برزت، فقال لها الحسين عليه السّلام يا أمّ‌ وهب، إجلسى فقد وضع اللّه الجهاد عن النّساء، إنّك و ابنك [زوجك] مع جدّى محمّد صلّى اللّه عليه و آله فى الجنّة.... 📝پس از يزيد بن زياد، ابو وهب بن وهب به ميدان رفت. او پيش‌تر نصرانى بود كه خود و مادرش [همسرش] به دست حسين عليه السّلام اسلام آوردند و تا كربلا با او آمدند. او بر اسبى سوار شد و ستون خيمه‌اى به دست گرفت و جنگيد. پس از آن كه از گروه مقابل، هفت يا هشت نفرى را كشت، اسير شد. او را به پيش عمر سعد بردند و او دستور داد گردنش را بزنند. گردنش را زدند و سرش را به سوى سپاه حسين عليه السّلام پرتاب كردند. مادرش [زنش] شمشير او را برداشت و به سوى ميدان رفت. امام حسين عليه السّلام به وى گفت: امّ‌ وهب، بنشين كه جهاد از زنان برداشته شده است، تو و پسرت [شوهرت] در بهشت، با جدّم محمّد صلّى اللّه عليه و آله خواهيد بود. 📚مقتل الحسين (ع) به روايت شيخ صدوق (قده)، صفحه 153 ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
❖﷽❖ 📜ثم برز وهب بن عبد اللّه بن حباب الكلبي، و قد كان معه أمه يومئذ، فقالت: قم يا بني فانصر ابن بنت رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله. فقال: أفعل يا أماه و لا أقصر، فبرز و هو يقول: إن تنكروني فأنا ابن الكلب سوف تروني و ترون ضربي و حملتي و صولتي في الحرب أدرك ثاري بعد ثار صحبي و أدفع الكرب أمام الكرب ليس جهادي في الوغى باللعب ثم حمل فلم يزل يقاتل حتى قتل منهم جماعة، فرجع إلى أمه و امرأته فوقف عليهما فقال: يا أماه أرضيت‌؟ فقالت: ما رضيت إلا و تقتل بين يدي الحسين عليه السلام. فقالت امرأته: باللّه لا تفجعني في نفسك. فقالت أمه: يا بني لا تقبل قولها و ارجع فقاتل بين يدي ابن بنت رسول اللّه فيكون غدا في القيامة شفيعا لك بين يدي اللّه. فرجع قائلا: اني ١ زعيم لك أم وهب بالطعن فيهم تارة و الضرب ضرب غلام مؤمن بالرب حتى يذيق القوم مر الحرب اني امرؤ ذو مرة و عضب و لست بالخوار عند النكب حسبي إلهي من عليم حسبي فلم يزل يقاتل حتى قتل تسعة عشر فارسا و اثني عشر راجلا، ثم قطعت يداه و أخذت أمه عمودا و أقبلت نحوه و هي تقول: فداك أبي و أمي قاتل دون الطيبين حرم رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله، فأقبل كي يردها إلى النساء فأخذت بجانب ثوبه فقالت: لن أعود أو أموت معك. فقال الحسين عليه السلام: جزيتم من أهل بيتي خيرا ارجعي إلى النساء رحمك اللّه. فانصرفت و جعل يقاتل حتى قتل رضوان اللّه عليه. قال: فذهبت امرأته تمسح الدم عن وجهه، فبصر بها شمر فأمر غلاما له فضربها بعمود كان معه فشدخها و قتلها و هي أول امرأة قتلت في عسكر الحسين عليه السلام . 📝سپس وهب بن عبد اللّه بن حباب كلبى به ميدان رفت، مادرش روز عاشورا با او بود، گفت: اى پسرم برخيز و زادۀ دختر رسول خدا (ص) را يارى كن، گفت: بچشم، كوتاهى نكنم، به ميدان رفت مى‌سرود: گر نشناسيد من ابن كلبم زود ببينيد من و هم ضربم حمله و هم صولت من در حربم خون رفيقان و خودم شد كسبم دفع كنم كرب ز پيش كربم اهل نبردم نه اسير لعبم سپس حمله كرد و پى‌درپى جمعى از لشكر كوفه را كشت و نزد مادر و همسر برگشت و برابر آنها ايستاد و گفت: مادر راضى شدى‌؟ گفت: من از تو راضى نشوم تا پيش حسين (ع) كشته شوى، زنش گفت: بخدا مرا داغدار خود مكن، مادرش گفت: پسر جانم، از او مپذير، برگرد و براى زادۀ رسول خدا (ص) نبرد كن تا در قيامت پيش خدا شفيع تو باشد؛ برگشت و مى‌سرود: زعيم تو ميباشم اى ام وهب گهيشان زنم نيزه گاهى به ضرب چه ضرب جوانى كه مؤمن به رب چشمانم بر اين قوم تلخى حرب توانائيم دست و شمشير چرب نه سستم چه پيش آيدم كار چپ الهى بود از عليمم نسب پى در هم جنگيد تا نوزده سوار و دوازده پياده از آنها كشت و هر دو دستش را بريدند، مادرش تيرك چادر را برداشت و به سوى او دويد و مى‌گفت: پدر و مادرم قربانت، به خاطر حرم رسول خدا (ص) نبرد كن، وهب پيش او آمد تا او را به خيمۀ زنها برگرداند، او دامنش را گرفت، گفت: هرگز برنگردم تا با تو بميرم؛حسين (ع) فرمود: از خاندانم جزاى خير يابيد، برگرد نزد زنان رحمك اللّه، او برگشت و وهب جنگيد تا كشته شد، زنش بالينش رفت و خون از رخش پاك مى‌كرد، شمر او را ديد و به غلامش گفت تا با عمودى كه در دست داشت به سرش كوبيد و او را كشت و او اول زنى بود كه از لشكرگاه حسين (ع) كشته شد. 📚 نفس المهموم، در کربلا چه گذشت؟ ، صفحه 361 ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
❖﷽❖ ❇️وهب کلبی از شهداي کربلاست، مادر و همسرش نيز در کربلا بودند و به شهادت رسيدند.وهب‏ که اهل کوفه بود، در کربلا در رکاب امام حسين‏ «ع‏» حضور داشت.روز عاشورا پس از حر و برير، به ميدان رفت.مادرش مشوق او در عزيمت به ميدان بود.وقتي پس از مقداري ‏جنگ، نزد مادرش برگشت که: آيا راضي شدي؟گفت: وقتي راضي مي‏شوم که در رکاب ‏حسين‏ «ع‏» به شهادت برسي.دوباره رفت و جنگيد، همسرش هم چوبي بر گرفت و به‏ ميدان رفت.وهب آن قدر جنگيد تا شهيد شد.همسرش به بالين او رفت و خون از چهره‏اش پاک کرد.شمر که شاهد صحنه بود، به غلامش دستور داد تا با چوبي زن را به ‏شهادت برساند.همسر وهب، اولين زني بود که از سپاه حسين‏ «ع‏» به شهادت رسيد.[1] دربرخي منابع ماجرايي مشابه اين ولي با تفاوتهايي درباره عبدالله بن عمير کلبي (پدر وهب) نقل شده و «ام وهب‏» را همسر او دانسته‏اند. 📚فرهنگ عاشورا / جواد محدثي [1] بحار الانوار، ج 45، ص 17. ‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ به محفل عاشقان امام حسین ع به کانال ضامن اشک بپیوندید.🔻 🔺کانالهای ضامن اشک زیر نظر و با حضور استاد تابع منش میباشد دوستان میتوانند سوالات مقتل امام حسین ع را در خصوصی استاد ارسال کرده پاسخ دریافت نمایند •┈┈••✾❀❀✾••┈┈• ضامن اشک واتساپ https://chat.whatsapp.com/HkZLpTUd0zlGJETZ7wYhAO ضامن اشک تلگرام https://telegram.me/zameneashk ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1 ضامن اشک در سروش sapp.ir/zameneashk
🔰 مقتل شهداء کربلا و اصحاب امام حسین (ع) را با زدن هشتگهای زیر ببینید: 🌷کانال ضامن اشک @zameneashk1 🌷 کانال باب الحسین (ع) در شرح زیارت عاشورا و مقتل https://t.me/Babolhusein
🌺🥀 داستان جاری شدن چشمه برای وهب در بین راه خانم‌ها از مادر وهب سوال کردند که چگونه با پدرم آشنا شده است؟ او گفت: من و عروسم در خیمه نشسته بودیم و وهب در طلب آب بیرون رفته بود. ما نا امید منتظر آب نشسته بودیم و دعا می‌خواندیم. ناگهان دیدیم فضای خیمه معطر شد، بویی استشمام کردیم که هرگز استشمام نکرده بودیم. مردی را دیدیم که سیمای انبیاء داشت. او به ما نزدیک شد با خودم گفتم: حتما خدا دعای ما را استجابت کرده است. او حتما مسیح ع است. او به دستور خدا آمده تا برایمان معجزه کند. معجزه هایش را در انجیل خوانده بودیم. به سمت ما آمد نگاهی به زمین خشک مقابل خیمه کرد. با زدن نیزه اش چون موسی ع، آب از زمین خشک فوران کرد. نه تنها آب، از صحرای سوزان جوشید بلکه نور و هدایت در درون ما شروع به جوشیدن نمود. از نامش پرسیدم گفت: فرزند پیامبر اسلام|، حسین بن علی هستم. خیلی دوست داشتیم با او بیشتر آشنا شویم. اصرار کردیم بماند تا از او پذیرایی کنیم. گفت: باید بروم منتظرم هستند. او رفت درحالیکه بوی عطرش هنوز فضا را پر کرده بود. وقتی وهب پسرم برگشت با تعجب دید ما آب فراوانی داریم و بوی عطر فضای خیمه را معطر ساخته است. از چشمه‌ی آب و بوی عطر سوال کرد من به او جریان را گفتم. و اینکه ای وهب! او پیامی برای تو داشت. وهب چشمانش درخشید و گفت: مادر! او چه پیامی برایم داشت؟ حسین× فرمود: نام وهب در لوح محفوظ ثبت و از جمله یاران من است و وعده‌ی ملاقات با تو را در کربلاء گذاشت. وهب گفت: مادر جان! جای ماندن نیست باید به دنبالش برویم او کسی است که سالیان سال به دنبالش بودم. مسیر عطر را دنبال کردیم تا به حسین ع و کاروان شما رسیدیم. آنها به پدرم گفتند: ما چیزی از اسلام نمی‌دانیم با شما می‌آییم تا اسلام را از شما یاد بگیریم. در راه هم از پدرم درباره‌ی قرآن و پیامبر| سوال می‌کردند. تا در روز عاشوراء وهب و همسرش در رکاب پدرم شهید شدند که بعدا داستان شهادتشان را برایتان تعریف خواهم کرد. ریاض القدس در این باره می‌نویسد: وهب بن حباب عبدالله بن کلبی جوانی بود نیکو روی و زیبا خوی، رخساری داشت چون ماه و جعدی همچون مشک سیاه. نقاش قدرت که قلم صنعت نقش صورت وی کشیده و بر لوح احسن التقویم چهره‌ی کشافی کرده و زمانی که امام حسین ع از خیمه‌ی وهب گذشت وهب به صحرا رفته بود. در منزل ثعلبیه، از برکت قدم امام حسین ع در کنار خیمه‌ی وهب چشمه‌ی آبی آشکار شد. چشمه ای در کمال لطافت و طهارت و پاکی. وهب چون از صحرا برگشت آن چشمه سار را دید. به غایت خرم گردید. چشم خود مالید و گفت: خدایا این بیداری است یا رب یا که شب بینم به خواب. از مادرش «قمر» پرسید این چشمه که طعنه بر چشمه‌ی حیات می‌زند از کجا بود؟! مادرش گفت: یک ساعت قبل شهریاری، شهسواری، عالی مقداری از کنار خیمه‌ی ما عبور کرد و احوال پرسی نمود و از صاحب خیمه پرسید. نام و نسب تو را به او گفتیم. او فرمود به تو بگویم که امام عالم امکان فرمود: «نام تو در لوح محفوظ از جمله یاران من ثبت است. چون پسرت بازگردد بگو نزد ما بیاید وعده‌ی من با او در کربلاء می‌باشد.» و نیزه ای که در دست داشت به زمین فرو برد فی الفور از بن نیزه چشمه‌ی آب آشکار شد. چنانچه می‌بینی. وهب را شور طلب و وجد و طرب بر سر افتاد، گفت: مادرجان او ما را طلب نموده، نوکریِ همچو شاهی، سلطنت کونینی دارد. برخیزید خود را به موکبش برسانیم و در ملازمتش کمر خدمت بندیم. پس خیمه‌ها را کند و اثاث خود را برداشته و به حضرت ملحق شدند. بر دست و پای حضرت افتادند از روی صدق و اخلاص مسلمان شدند. چنانچه ابی مخنف و شیخ صدوق نوشتند به دست حضرت، اسلام اختیار کردند. آنها در رکاب حضرت بودند تا به کربلاء رسیدند. از روز اسلام آوردنش تا آن روز که شهید شد دوازده روز (و به روایتی هفده روز) بیش طول نکشید. ❤️ کتاب مذبوح فرات صفحه ی 150 🥀🌴 السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh تبادل @m_h_tabemanesh
🔰 مقتل شهداء کربلا و اصحاب امام حسین (ع) را با زدن هشتگهای زیر ببینید: 🌷کانال ضامن اشک @zameneashk1 🌷 کانال باب الحسین (ع) در شرح زیارت عاشورا و مقتل https://t.me/Babolhusein