11.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صادق هدایت تو یه نامه به حسین شهید نورائی یه جمله داره میگه:
چه جاهایی در دنیا هست و من در چه منجلابی دست و پا میزنم!
کاری با نیت و افسردگی هدایت ندارم اما این جمله انگار برازنده ی همه ما شهرنشینهاست. همه ما تبعید شده های از آغوش مادر طبیعت به زندانهایی از سیمان و سنگ و آسفالت.
شهر همه جوره خود منجلابه...هرچقدر هم بزرگتر، متعفن تر و کثیف تر!
شهر اصلا جای خوبی نیست...
@zamiirr
ضمـــــــیر
اشراف زاده دوست داشتنی... @zamiirr
عمیقا اعتقاد دارم که خودروسازی از اواخر دهه هفتاد و اوایل هشتاد( میلادی) به اینور مسیر اشتباهی رفته.
مولفه هایی مثل احترام به استفاده کننده، خلوص، سادگی، کارآمدی و وقار جاشون رو دادن به زرق و برق های نوعا الکی،طراحی های بی جهت خشن و یه سری عدد و...
@zamiirr
ضمـــــــیر
به خلاف رویه معمول کانال این بار بدون توضیح و نقد و بررسی یه آهنگ معرفی کنم! (کرونا یا آنفولانزا یا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این آهنگ رو اتفاقی و تو این کلیپ پیدا کردم.
مومن نمی تواند در محیطی باشد و آنجا را عوض نکند!
او یا رشد می دهد یا رشد می گیرد و یا هجرت می کند...
مرحوم عین.صاد
الله الله از عظمت این کلام!
@zamiirr
بخشی از تاریخ بیهقی در توصیف صحنه اعدام حسنک وزیر:
و حسنک را سوی دار بردند و بجایگاه رسانیدند. بر مرکبی که هرگزننشسته بود نشانیدند و جلادش استوار ببست و رسنها فرود آورد و آواز دادند که سنگ زنید. هیچکس دست بسنگ نمیکرد و همه زار میگریستند، خاصه نشاپوریان. پس مشتی رند را زر دادند که سنگ زنند و مرد خود مرده بود، که جلادش رسن بگلو افکنده بود و خبه کرده. اینست حسنک و روزگارش و گفتارش، رحمه الله علیه، این بود که خود بزندگی گاه گفتی که: «مرا دعای نشاپوریان بسازد» و نساخت و اگر زمین و آب مسلمانان بغصب بستدند، نه زمین ماند بدو و نه آب و چندان غلام و ضیاع و اسباب و زر و سیم و نعمت، هیچ سودش نداشت. او رفت و آن قوم که این مکر ساخته بودند، نیز برفتند. … احمق مردی که دل درین جهان بندد، که نعمتی بدهد و زشت بازستاند… چون ازین فارغ شدند بوسهل و قوم از پای دار بازگشتند و حسنک تنها ماند، چنانکه تنها آمده بود، از شکم مادر … حسنک قریب هفت سال بر دار بماند، چنانکه پایهایش همه فرو تراشیده و خشک شد، چنانکه اثری نماند تا بدستوری فرود گرفتند و دفن کردند، چنانکه کس ندانست که سرش کجاست و تن کجاست و مادرحسنک زنی بود سخت جگرآور. چنان شنیدم که دو سه ماه ازو این حدیث پنهان داشتند و چون بشنید جزعی نکرد، چنانکه زنان کنند، بلکه بگریست بدرد، چنانکه حاضران از درد وی خون گریستند. پس گفت: بزرگا، مردا، که این پسرم بود، که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان و ماتم پسر سخت نیکو بداشت.
@zamiirr