📚 #داستان_شب گویند : ملا مهرعلی خویی ، روزی در کوچه دید دو کودک بر سر یک گردو با هم دعوا می‌کنند. به خاطر یک گردو یکی زد چشم دیگری را با چوب کور کرد. یکی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن ، گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند. ملا رفت گردو را برداشت و شکست و دید ، گردو از مغز تهی است ، گریه کرد. پرسیدند تو چرا گریه میکنی؟ گفت : از نادانی و حس کودکانه ، سر گردویی دعوا می‌کردند که پوچ بود و مغزی هم نداشت. دنیا نیز چنین است ، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن می‌جنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم ، چنین رها کرده و برای همیشه می‌رویم. 📚 هر شب یک داستان زیبا و آموزنده

حیدر حیدر اول و آخر حیدر... ایوان نجف عجب صفایی دارد حیدر بنگر چه بارگاهی دارد

🔸هر چه می‌خواهید بخواهید امشب 🔹دستورالعمل استاد فاطمی نیا برای شب قدر

#لیالی‌قــدر بنده غرق گناهت امده مستمند روسیاهت امده رحم کن دربازکن دربازکن باز عبد بی پناهت امده.... #التماس‌دعـــا

‏فیلم از طرف مهاجری ۱/۲۰

چکامه ای ناچیز در بزرگداشت شب قدر و تسلیت شهادت اسوه ایمان و مولای متقیان حضرت علی علیه السلام آفرین بر کلام و نام شما عاشقم من بر اين مرام شما شعرتان شرط عاشقی ست همه وصف قدر از رخ علی ست همه علی آن مقتدای جن و ملک رهنمای مسافران فلک علی آن آفتاب عالمتاب تشنگان زمانه را یم آب مظهر رحمت خداوندی عین ایمان و اصل پابندی آدم آن دم که آمدی به وجود بر علی گفت حق کنید سجود اصل آدم، علی عمران بود چونکه او اصل و عین ایمان بود نوح آن دم که گفت بسم الله بود از راز بای آن آگاه بر سر منجنیق، ابراهیم با علی شد به امر رب تسلیم پور عمران به وادی ایمن با علی شد ز ترس و غم ایمن مریم آن دم که زایمان می کرد از علی التجای جان می کرد نطق عیسی، رضیع مهپاره باز شد با علی به گهواره آدم و نوح و هود و ابراهیم از طفیل علی شدند علیم یونس و یوشع و همه خوبان شده بر سفره علی مهمان خضر و یعقوب و موسی عمران از علی برگرفته حرز و امان بس که دریادل و دلاور بود مصطفی را انیس و یاور بود جانشین نبی و رهزن دل خودعلی هست وغیر اوست خجل در عبادت عصاره ایمان در عدالت، یگانه دوران مهربان با یتیم و پیر و ضعیف با عجوزان و خستگان نحیف مرد میدان و کارزار علی ست باغ و بستان و لاله زار علی ست مرتضی ای که سرور جانی بی تو جانم مباد یک آنی زن و فرزند و اهل و پیوندم بر در تو دخیل می بندم دست من را بگیر ای مولا تا در آیم ز چاه این دنیا تا شوم پادشاه ملک وجود تا ملائک، مرا کنند سجود

༄•🔘🔘• *«اِلهی* اِنَّ مَـن تَعَـرَّفَ بِڪَ غَیــرُ *مَجـهُــول»* خدایا، کاری‌ کن منو با تو *بشناسند💌|•* هـر ڪسے با رفیقش *شناخته میشه❤️* ༄•🔘🔘•