هدایت شده از اشعار دلسوخته
نوحه حضرت رقیه س 🏴
بابا رسیده است
بابا کنار دختر تنها رسیده است
امشب دو کام تشنه به دریا رسیده است
بابا رسیده است
بابا جاااان...
میگم به شامیا بدونن
دیگه منو یتیم نخونن
مسافرم اومده و بابام همین جاست
حتی اگه سر بریده
اگه به خاک و خون کشیده
بابای من قشنگترین بابای دنیاست
یا ابتاه، یا ابتاه،یا ابتاه، یا حسین
یا ابتاه، یا ابتاه یا ابتاه، یا حسین
مهمان رسیده است
کنج خرابه یک مه تابان رسیده است
در دامن سه ساله ی گریان رسیده است
مهمان رسیده است
بابا جاااان...
بزار بگم که این خرابه
خونه ی وحشت و عذابه
یه شب نشد بدون دردسر بخوابم
یه گوشه از خرابه تنها
تو رو صدا می زدم اما
به جز کتک نداده هیچ کسی جوابم
یا ابتاه، یا ابتاه،یا ابتاه، یا حسین
یا ابتاه، یا ابتاه،یا ابتاه، یا حسین
پر در میاورم
امشب ز رازهای تو سر در میاورم
تو آمدی بهانه ی دیگر میاورم
پر در میاورم
بابا جااااان...
بهانه ام این شب آخر
میخوام برم کنار اکبر
هر جا بری میخوام بشم همسفر تو
برات می میرم گُل زهرا
کارم تمومه جون بابا
محاله دیگه جا بمونم از سر تو
یا ابتاه، یا ابتاه، یا ابتاه، یا حسین
یا ابتاه، یا ابتاه، یا ابتاه، یا حسین
شعر و سبک #هادی_همتی
#رقیه #تک #واحد #دمام_زنی
کانال شعر، و، متن، مداحی
عضوشوید 👇🏼👇🏼
https://eitaa.com/joinchat/647823363C45a7e8dbd8
هدایت شده از اشعار دلسوخته
زمان:
حجم:
2.95M
هدایت شده از هوادارای پرسپولیس
0930 243 62 42AUD-20220804-WA0387.mp3
زمان:
حجم:
6.02M
دست از سرم بردار من بابا ندارم
زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم
🎙#هادی_همتی
#رقیه 🖤💔
✅ نوحه های ماندگار 👇🏼👇🏼
https://eitaa.com/maddahi_i
هدایت شده از اشعار دلسوخته
خیمه ها می سوخت...🖤
خیمه ها آتش گرفت و کودکان
ناله سَر دادند؛ زینب عمّه جان!
ترس بَر اَندام آنها چیره شد...
با نوای وای وای و اَلامان...
دختری دامان زینب را گرفت
تا بسازد چاره ای بَر کودکان
عمّه زینب یک نگاهی کُن ببین
آتشِ روی زمین و آسمان...
خیمه ها می سوخت در شام عزا
دید زینب کودکان را نیمه جان
گفت زینب: الفرار و الفرار...
دخترم در خیمه ی آتش نمان
اهل بیت مصطفی آواره شد...
هر طرف یک دختری بَر سَر زنان
دختری آتش گرفته مَعجرش
زد به تاریکی صحرا ناگهان...
دختری کوچک تر از هر دختری
در دل شب دور ماند از دیدگان
چون شمارش کرد زینب جمع را
دید طفلی کم شده از کاروان
وقت اِعزام اسیران بود که...
گفت زینب صبر کُن ای ساربان
یک سه ساله گم شده از قافله
مُهلتی تا جویم او را این زمان
قبل از اینکه عمه پیدایش کُنَد
نانجیبی از گروه دشمنان...
دید دختر را که می لرزد به خود...
بوته ی خاری شده او را مکان
ضربه ای زد بَر یتیم خونجگر...
شد کبودی روی آن دختر عَیان
ناله ای زد باز هم یک ضربه خورد
تا که ساکت شد وَ اُفتاد از زبان
دختری که ماجرایش گفته ام
هست رقیه عمّه ی صاحب زمان
"همتی" با خون دل شعری سرود
یا حسین یاری کُن از این ناتوان
#هادی_همتی (دلسوخته)
#رقیه #شام_غریبان
@Sher_Mazhabi