eitaa logo
بشری
227 دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
9.9هزار ویدیو
125 فایل
بشری
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸این عَلَمی که بلند شده، نباید بیفتد 🔻قسمت اول 📝 دکتر علی حائری از ملاقات با 🕌 پس از استقرارمان در هتل نجف، پدر غسل زیارت کرد و دشداشۀ سفیدِ بلندی پوشید و به جای عمامه یک دستار سفید به سر کشید. عصا به دست، با آن محاسن سفید، هیبت دلربایی پیدا کرده بودند. به مزاح گفتم: بسان حضرت موسی شدید! لبخند زدند و گفتند: با این هیبت قابل شناسایی ام؟ سری به انکار و لبخند تکان دادم و به سمت حرم راه افتادیم. 🕌 به محض ورود در حرم، پاها را برهنه کردند. سرشان کاملاً پایین بود. چیزی را با صدای بی جوهری تند تند زمزمه می‌کردند و اشکشان متصل جاری بود. حال عجیبی پیدا کرده بودند. این حال و این حجم از تواضع را نه در حرم رضوی و نه حتی در کربلای معلی ندیده بودم. گویی هیبت امیر مؤمنان را به تمامه درک می‌کردند. گوشۀ حیاط حرم در آفتاب سوزان نشستند و شروع به خواندن زیارت کردند. به نظرم زیارت جامعه کبیره بود. نمی‌دانم، هرچه بود، طولانی بود. زیارت که تمام شد، باز با تواضعی زائدالوصف به سمت حرم راه افتادیم. هر دیوار یا دری را که می‌دیدند گونه ها را متواضعانه به آن می مالیدند. صورت یکسره تَر بود و اشک، دائم سرازیر. سرشان پایین بود و یک لحظه هم سر را بلند نکردند. بوسه ای کوتاه به گوشه ضریح و زیارتی مختصر. بدون آنکه روی برگردانند، سر به زیر و آرام آرام عقب رفتند. حالشان طبیعی نبود. گویا اتفاقی رخ داده بود که من از درک آن عاجز بودم. نماز ظهر را هم همانجا خواندیم. 🕌 در مسیر بازگشت، درست در ورودی، یک فردی که روی ولیچر بود -یک انسان هیکل مندِ نورانی، با جای مهر روی پیشانی بلندش و یک لباس سفید - حال معنوی پدر را که دید، دست پدر را محکم گرفت و بصورت چسباند. می‌بوسد و می گریست و فریاد می‌زد: یا ابا صالح مددی! ... یا انصار دین الله مددی! پدر که متوجه حال غریب او شده بودند، آرام دستشان به قلبش کشیدند و پیشانی اش را بوسیدند و گفتند: «یا اخی! سیأتی قريباً، اطمئن، اطمئن، نحن أيضاً ننتظره ...» آرام شد و دست پدر را بوسید و رها کرد. این مواجهه توجه برخی را به ما جلب کرد؛ مِن جمله، سید جوانی که متوجه شدم دارد پشت سر ما به سمت هتل می‌آید. در ورودی هتل، خودش را به ما رساند. به من با ته لهجۀ عربی گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» بدون آنکه جواب مشخصی بدهم گفتم: «مطلبی هست؟» گفت از طرف آیت الله سیستانی است و برای ترتیب ملاقات آمده. یکه خوردیم، گویا پس از دیدار پدر با عبدالمهدی کربلایی (امام جمعۀ کربلا)، ایشان زمان مراجعت ما را به نجف، به دفتر آیت الله اطلاع داده و ایشان آمادگی این دیدار را داشتند. البته شاید کسی از همراهان ما این تقاضا را از عبدالمهدی کرده باشد که من مطلع نبودم. 🕌 بگذریم. به پدر در راه گفتم. ایشان هم کمی غافلگیر شدند. ... بنا شد کسی از دفتر برای راهنمایی بیاید. یک پیرمرد سیه چرده عینکی آمد. فاصلۀ هتل و دفتر آیت الله را پیاده راه افتادیم. جلو کوچه، گیت بازرسی بود. چیزی به عربی گفت، زنجیر را برداشتند و وارد دفتر شدیم. ما که چند نفری بودیم را در اتاق انتظار جای دادند و پدر را بردند. چند دقیقه بعد، دنبال من هم آمدند. گویا پدر سفارش کرده بود. قبل از ورود، کسی به من فهماند که فقط مصافحه کنم. اینجا دست بوسی قدغن است. خیلی ساده، دو زانو در اتاق بزرگی که با موکت پوشیده شده بود، کنار میزی کوچک روی ملحفه ای سفید نشسته بودند. خیلی لاغرتر از آن چیزی که تصور می‌کردم. پیشانی را بوسیدم و سلام کردم. گویا در خلال صحبت با پدر بودند. پاسخ سلام را دادند. فارسی را روان صحبت می‌کردند اما با ته لهجۀ غلیظ عربی. 🕌 از مرحوم پدر بزرگ ما -شیخ عبدالحسین حائری- گفتند که ایشان را ندیده بودند، اما به عنوان یک فقیه زاهد متقی در کربلا معروف بودند. بعد، از پدر گفت که مطالب شما را مدتیست پیگیری می کنم. از طرح «فلاحت در فراغت» خبر داشت. می گفت ورود در اینگونه مسائل، روحانیت را واقع بین می‌کند. از نظریات اقتصادی پدر مطلع بود و می‌گفت هر چند شاید قابلیت اجرا نداشته باشد اما تحقیقات در این رابطه را برای اسلام مفید می دانم و قائلم از وجوهات می‌توان در آن خرج کرد و حمایت خواهند کرد. بعد گفتند: «با این همه، که برای شما قائلم، بیشتر به خاطر و حضور فعالتان در است (این دیدار در سال 89 واقع شده بود [و منظور ایشان، فتنۀ سال 88 است]). اندکی تأمل کردند، بعد ادامه دادند: «این ، حالا که بلند شده، . اگر افتاد دیگر هیچ کس نمی‌تواند آنرا بلند کند. البته که مسائلی هست که باید بیان شود که حفظ این عَلَم و بیان آن مسائل، مانعة الجمع نیست. شما در شرایطی که مسئولیتی نداشتید و شاید بی مهری هایی دیده باشید، نقش ممتازی ایفا کردید» 🔸ادامه دارد... ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
✳️ انسان بی‌ایمان، انسان مرده است 🔻 انسان گاهی یک بی‌حسی در برخی از اعضا و جوارح مثل پا یا دست پیدا می‌کند. نگران نزد طبیب می‌رود و اظهار ناراحتی می‌کند. طبیب دستور می‌دهد: روی تخت‌خواب بخوابد و بعد با چیزی شبیه سوزن به آن قسمت‌های بدن می‌زند تا ببیند که چه واکنشی نشان می‌دهد. می‌پرسد چیزی احساس می‌کنی؟ می‌گوید: نه. طبیب متوجه می‌شود که در این قسمت از بدن احساس از بین رفته و چیزی را حس نمی‌کند. 🔸 وضعیت انسان نسبت به و هم همین‌طور است. وقتی می‌شود معنایش این است که احساس را از دست داده است. ایمان و در یک انسان یک حس است، یک است، و آن انسانی که این حس را ندارد، است. چنان که انسان کر فرقی بین صدای بلند و کوتاه و صدای زشت و زیبا نمی گذارد، انسان میان و ، و و و فرق نمی‌گذارد. در صورتی که اگر این زنده باشد و نمرده باشد، خود این حس، انسان را به ، ، و.... می‌خواند و کار او را اصلاح می‌کند. پس باید کوشید و این حس را زنده و بیدار نگه داشت. 👤 📚 از کتاب 📖 صفحات ۴۳ و ۴۴ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
✳️ منتظر واقعی، خود امام زمان است! 🔻 (عج) ماست؛ نه اینکه ما منتظر آن حضرت باشیم؛ چون همیشه آدمِ منتظر آدمِ است. فرض کنید دو نفر می‌خواهند به مجلسی بروند. یکی قبراق و آماده و لباس‌پوشیده است اما دیگری دنبال کفش یا کلاه می‌گردد. حالا واقعاً کدامشان منتظر و آماده‌اند؟! 👤 📚 از کتاب اعتقادی-علمی | ج۱ 📖 ص ۵۸ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
✳️ مؤمن دنیا و آخرتش هم‌جهت است 💠 قرآن می‌گوید: «یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیوة الدنیا وفی الآخرة (ابراهیم، ۲۷) یعنی خداوند متعال مؤمنان را به در و تثبیت می‌کند. یعنی در یک کلام، آن‌ها در دنیا و آخرت ثابت و پابرجایند. جالب این است که می‌فرماید: در دنیا و آخرت. و این بدان معنی است که دنیا و آخرتشان و است و یکی با دیگری در تضاد نیستند و تناقض ندارند و آخرتشان ادامه‌ی همان دنیایشان است. 🔸 اگر در دنیا است، در حال مردن هم همان‌طور است. در و در حال ابتهال است، وقتی می‌میرد در هم در همان حال است، در هم در حال ذکر و مناجات است، در نیز و در حین و نیز، و در حین ورود به هم، وقتی آیات الهی را مشاهده می‌کند، قلبش مشغول مناجات و ذکر الهی است. در بهشت هم فرشتگان از هر دری بر آن‌ها وارد شده، سلام می‌دهند و به آن‌ها خوش‌آمد گفته، گوشزد می‌کنند که این را از و خود به‌دست آورده‌اید. 👤 📚 از کتاب 📖 صفحات ۶۱ و ۶۲ #⃣ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
✳️ مؤمن با شرایط همراه نیست، شرایط را همراهِ خود می‌کند 🔻 جاده‌های روستایی گاهی بالا می‌رود و گاهی پایین می‌آید اما در جاده‌ی مهندسی، مهندس یک راستا را در نظر می‌گیرد و هرجا به گودی رسید پل می‌بندد و یا آن‌قدر خاک می‌ریزد که هموار شود و وقتی به تپه رسید آن‌قدر خاک‌برداری می‌کند که مطابق میزانی بشود که در نظر گرفته است. 🔸 و وقتی پولدار شد، شرایطش عوض می‌شود و او هم رفتارش را عوض می‌کند، چون پولداریِ او به منزله‌ی زمینِ هموار و ناهموار است و روان او و غرایز او به منزله‌ی ماشینی است که در آن جاده در حرکت است و پولدار که شد یعنی ماشین به بالای تپه می‌رسد و از آن بالا نگاهی به زیر می‌اندازد و همه کس و همه چیز را از خود پایین‌تر می‌بیند اما وقتی بی‌پول شد و از موقعیت افتاد، مثل این است که از تپه پایین آمده و خود را در برابر کوه‌های سربه‌فلک‌کشیده کوچک می‌بیند. 🔺 این‌طور نیست، او با شرایط همراه نیست بلکه شرایط را همراه خود می‌کند، کوه را می‌شکافد و از دل آن جاده‌ی مستقیمی برای خود تهیه می‌بیند. اگرچه همه کاره شود، پولدار شود، ریاست در اختیار او قرار گیرد و همه را در برابر خود خاضع ببیند، هیچ تأثیری در روحیه‌ی او نمی‌کند؛ زیرا او با هماهنگ است و هدفش رضای او است. 👤 📚 از کتاب 📖 صص ۶۴ تا ۶۶ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
✳️ بی‌نیازی گذرا، بی‌نیازی پایدار 🔻 علیه السلام می‌فرماید: «استغنائک عن الشئ خیر من استغنائک به» یعنی از چیزی باشی، بهتر است از اینکه به‌وسیله‌ی آن چیز بی‌نیاز شوی؛ زیرا وقتی روح از چیزی مستغنی شد (استغناء عن الشئ) بهتر است از این که روح به‌وسیله‌ی آن چیز مستغنی گردد. پولدار شدن، استغناء بالشئ است ولی نیاز به پول نداشتن و مستغنی از پول شدن، این استغناء عن الشئ است. 🔸 شدن، ملتفت الی الله شدن و متوکل علی الله بودن، و به خدا وابسته بودن و... غنای روحی و روانی به انسان می‌دهد، و همین است معنای ، یعنی استغنای از پول و ثروت. آن استغنایی که خدای تعالی استغنای طیّب می‌داند، این است که انسان از نظر روحی غنی شود. 🔹 برخی از صفات با نفس انسان پیدا می‌کنند؛ مانند همین غنا و وقتی اتحاد وجودی پیداکرد، این غنا، غنای ذات و روح انسان می‌شود. ولی وقتی به‌وسیله‌ی پول غنا حاصل شد، این غنا ذاتی او نیست. غنائی است گذرا که گاهی هست و گاهی نیست. 🔺 شما باید بیابید که غنی هستید و بی‌نیازید، البته نه با پول بلکه بدون آن. به فرمایش امام هادی (علیه السلام)، چون از پول بی‌نیازید، بی‌نیاز هستید، و این نعمتی است، و این شأن شماست. 👤 📚 از کتاب 📖 صص ۷۱ تا ۷۳ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
✳ همین افراط و تفریط‌هاست که انسان را بیچاره می‌کند! 🔻 راه درست، است و «صراط المستقیم»، که در سوره‌ی حمد هر روز و هر شب می‌خوانیم، و انحراف از آن، یا است و یا ؛ یعنی یا زیاده‌روی و تندروی است و یا کوتاه‌آمدن و کندروی. همین افراط و تفریط‌هاست که عده‌ای را بیچاره و بدبخت می‌کند، و جدا باید از آن پرهیز کرد. زیرا شیطان از همین طریق آنان را فریب می‌دهد. 🔸 کسی که می‌خواند، باید بداند در کنارش هم هست و این دو باید در حد تعادل در کنار یکدیگر باشند. بعضی‌ها به عبادت زیاد می‌پردازند و به درس اهمیت نمی‌دهند. روشن است که این، در آخر خط سقوط می‌کند زیرا عبادت، بی درس و علم و فهم چه سودی دارد؟ دیگری به درس می‌پردازد و می‌گوید ساعتش، ساعت است و باید درس خواند و در نتیجه از عبادت می‌زند. معلوم است که این هم در انتهای خط ساقط است؛ زیرا درس بدون عبادت و رازونیاز به چه درد می‌خورد؟ یکی هم می‌گیرد و می‌خوابد و همین‌طور بر خوابش می‌افزاید؛ درسی چه و عبادتی چه؟ این آقا آخرش به کجا خواهد رسید؟ شیطان دنبال همه‌ی این‌هاست، چون از حد بیرون هستند و به نزدیک. 👤 📚 از کتاب #⃣ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
✳️ منتظر واقعی، خود امام زمان است! 🔻 (عج) ماست؛ نه اینکه ما منتظر آن حضرت باشیم؛ چون همیشه آدمِ منتظر آدمِ است. فرض کنید دو نفر می‌خواهند به مجلسی بروند. یکی قبراق و آماده و لباس‌پوشیده است اما دیگری دنبال کفش یا کلاه می‌گردد. حالا واقعاً کدامشان منتظر و آماده‌اند؟! 👤 📚 از کتاب اعتقادی-علمی | ج۱ 📖 ص ۵۸ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
✳️ بی‌نیازی گذرا، بی‌نیازی پایدار 🔻 علیه السلام می‌فرماید: «استغنائک عن الشئ خیر من استغنائک به» یعنی از چیزی باشی، بهتر است از اینکه به‌وسیله‌ی آن چیز بی‌نیاز شوی؛ زیرا وقتی روح از چیزی مستغنی شد (استغناء عن الشئ) بهتر است از این که روح به‌وسیله‌ی آن چیز مستغنی گردد. پولدار شدن، استغناء بالشئ است ولی نیاز به پول نداشتن و مستغنی از پول شدن، این استغناء عن الشئ است. 🔸 شدن، ملتفت الی الله شدن و متوکل علی الله بودن، و به خدا وابسته بودن و... غنای روحی و روانی به انسان می‌دهد، و همین است معنای ، یعنی استغنای از پول و ثروت. آن استغنایی که خدای تعالی استغنای طیّب می‌داند، این است که انسان از نظر روحی غنی شود. 🔹 برخی از صفات با نفس انسان پیدا می‌کنند؛ مانند همین غنا و وقتی اتحاد وجودی پیداکرد، این غنا، غنای ذات و روح انسان می‌شود. ولی وقتی به‌وسیله‌ی پول غنا حاصل شد، این غنا ذاتی او نیست. غنائی است گذرا که گاهی هست و گاهی نیست. 🔺 شما باید بیابید که غنی هستید و بی‌نیازید، البته نه با پول بلکه بدون آن. به فرمایش امام هادی (علیه السلام)، چون از پول بی‌نیازید، بی‌نیاز هستید، و این نعمتی است، و این شأن شماست. 👤 📚 از کتاب 📖 صص ۷۱ تا ۷۳ #⃣ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby