eitaa logo
بشری
227 دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
9.9هزار ویدیو
125 فایل
بشری
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ شبی که نوروز از حسادت دق می‌کند! یک تضاد دیگر که بسیار پیچیده است و هیچ‌کس هم متوجه آن نیست: ۹۰درصد از اهالى این مملکت هنوز با معیارها و ملاک‌هاى مذهبى زندگى مى‌کنند. غرضم از آن ۹۰ درصد، همه دهاتى‌هاست به اضافهٔ طبقات کاسبکار شهرى و بازارى و مستخدمان جزء و مجموعهٔ آنچه طبقهٔ سوم و چهارم مملکت را مى‌سازد. این طبقات به نسبت فقرى که دارند فقط با تکیه به معتقدات مذهبى قادر به تحمل زندگانى خویشند. و ناچار خوشبختى امروزنیافته را در آسمان مى‌جویند و در دین و در آخرت. و خوشا به حالشان. گاهى عرق هم مى‌خورند، اما دهانشان را آب مى‌کشند و به نماز مى‌ایستند و ماه رمضان توبه مى‌کنند و حتى براى امامزاده داوود قربانى مى‌کُشند. و فلان دهاتى به محض این که هفت تخم هرساله‌اش ده تخم شد، دست اهل و عیال را مى‌گیرد و به زیارت مشهد مى‌رود یا دست کم به قم. و اگر روابط حسنه(!) با همسایگان وجود داشت به کربلا و مستطیع که شد به مکه. و همه هم منتظر امام زمانند. یعنى همه منتظریم و حق هم داریم. منتها هر کدام به صورتى. چون هیچ دولت مستعجلى به وفاى کوچکترین قول و عهد خود برنخاسته است؛ چون همه جا ظلم است و حق‌کشى و خفقان و تبعیض! و به همین علت‌هاست که در پانزده شعبان چنان جشنى مى‌گیریم که نوروز از حسد دق کند. و با همین اعتقاد است که تمام آن ۹۰درصد اهالى غیور مملکت، دولت را عملهٔ ظلم مى‌دانند و غاصب حقِ «اعلاحضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه». پس حق دارند که مالیات نمى‌دهند و کلاه سر مأمور دولت مى‌گذارند و از سربازگیرى به هزار عنوان مى‌گریزند و جواب درست به هیچ آمارگیرى نمى‌دهند. و گرچه روزنامه‌ها پر است از تبریکات اهالى غیور «مزلقان چاى» به مأمور جدید‌الورود ادارهٔ سجل احوال، اما هیچ‌کدام از اهالى غیور همان آبادى، هرگز سازمانى به نام دولت نمى‌شناسد. جز ژاندارم را و جز ترانزیستور را. و هنوز در بوشهر و بندرعباس مَثَل رایج است که «زیر دیوار عجم نباید خوابید» و این عجم است؛ مأمورى است که از تهران مى‌آید [نقل شفاهی می‌کنم از دوست عزیزم که اهل آن نواحی است]. یعنى نوکر دولت نباید شد و به مأمورش و به مؤسساتش اعتماد نباید کرد. به همین علت‌هاست که تمام سازمان‌هاى مذهبى، از سقاخانهٔ زیرگذر و مسجد سرکوچه بگیر تا زیارتگاه بیرونِ آبادى، پوشیده است از تظاهرات گوناگونِ این عدمِ اعتماد به دولت و به کارش. و پُر است از علایم انتظار فرج مهدى موعود: اعلاحضرت ولى‌عصر. که به‌راستى دعا کنیم که عجل‌الله تعالى فرجه! در زبان مردم، در کتیبه بالاى دیوار، بر زبان واعظ، در نماز، در اذان و مناجات، در قصیده شعرا، در تظاهرات مفصل جشن ، بالاى کارت دعوت عروسى‌ها، همه‌جا «در ظل توجهات ولى عصر» بسر مى‌بریم، اینها درست! آن‌وقت براى این مردم است که دولت با سازمان‌ها و مدارس خود، با سربازخانه‌ها و اداراتش، با زندان‌ها و بوق و کرناى رادیوش، مُبلغ «حکومت ملى» است و براى خود، ساز دیگرى دارد. از همین مردم به تو بمیرى من بمیرم، مالیات مى‌طلبد، به زور ازشان سرباز مى‌گیرد، همه‌جا رشوه‌خور مى‌پرورد، سفارتخانه‌هایش قرتى‌ترین سفارتخانه‌هاست، مُبلغ اعلاحضرتِ دیگرى است، و گوش فلک را از افتخارات هزاره هزاره افزایش‌یابنده‌اش ‍ کر کرده است و توپ و تفنگش را دائم به رخ مردم مى‌کشد. آنوقت به علت همین تضاد، هر کودک دبستانى به محض اینکه سرود شاهنشاهى را به عنوان سرود ملى از بر کرد، نماز از یادش مى‌رود، و به محض اینکه پایش به کلاس ششم ابتدایی رسید، از مسجد می‌بُرد، و به محض اینکه سینما رفت، مذهب را به طاق نسیان مى‌نهد. و به همین علت است که ۹۰ درصد دبیرستان‌دیده‌هاى ما لامذهبند. لامذهب که نه؛ هرهرى مذهبند، در فضا معلقند. پایشان بر سر هیچ استقرارى نیست، هیچ یقینى، هیچ ایمانى. چون مى‌بینند که دولت با این‌همه اهن و تلپ و سازمان و بودجه و کمک‌هاى خارجى و توپ و تانک، قادر به حل کوچکترین مشکل اجتماعى که بیکارى دیپلمه‌ها باشد، نیست. و در عین حال مى‌بینند که یک اعتقاد کهن مذهبى چه ملجأ پناه‌دهنده‌اى است براى خیل درماندگان و بیچارگان و فقرا و در پانزده شعبان چه شادی‌ها مى‌کنند و چه خوشى مى‌گذرانند. این است که در مى‌مانند. رادیو بیخ گوشش مدام افسون مى‌خواند و سینما به چشمش مى‌کشد عوالم از ما بهتران را، اما آن واقعیت دیگر هم هست؛ واقعیت محتواى ایمان مذهبى. و مگر چقدر مى‌شود فکر کرد؟ و خودخور بود؟ یا در صدد کشف حقیقت بود؟ و چرا او هم رها نکند و مثل دیگران نشود؟ و به رنگ جماعت در نیاید؟ پس ‍ برویم و همه هرهرى باشیم. نه مذهبمان پیدا، نه لامذهبى‌مان، نه زندگیمان، نه آینده‌مان. دم غنیمت است. (چاپ دوم، تهران: انتشارات رواق، ۱۳۵۶/۱۰/۴) صفحات ۱۰۳ تا ۱۰۶. این کتاب در سال ۱۳۴۱ زیر چاپ توقیف شد! ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby