eitaa logo
بشری
227 دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
9.9هزار ویدیو
125 فایل
بشری
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 (حُر مدافعان حرم) شهید ٢٥ ساله 🍀 در مسیر پیاده روی مجید این نوحه را زیر لب زمزمه می کرد: «پناه حرم...کجا داری میری بگو برادرم...». 🍀 وقتی برای زیارت وارد حرم شدیم، دیدم که چشم های مجید قرمز شده است. دلیلش را پرسیدم و گفت: «نمی‌دونم چرا تا وارد حرم شدم، چشم‌هام پر از اشک شد...» 🌹 از مجید پرسیدم: «چه حاجتی داشتی؟» گفت: «فقط از آقا خواستم که منو آدم کنه، همین!» ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🌹 شهید ٣٧ ساله 🍀 یک‌دفعه یاد چیزی افتادم و گفتم: «راستی محمد! همه از این‌جا برای خودشون کفن خریدن. ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف!» 🍀 طفره رفت و گفت: «ای بابا! بالاخره وقتی مُردیم، یه کفن پیدا میشه ما رو بذارن توش.» 🍀 اصرار کردم که این کار را بکنیم. غمی روی صورتش نشست. چشمانش را از من گرفت و به حرم دوخت. گفت: «دو تا کفن ببریم، پیش یه بی‌کفن؟!» ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🌹 شهید ٦٦ ساله 🍀 تفکر و منش پدرم این نبود که بگوید "من عراقی هستم" و مثلاً "فلانی ایرانی‌ست" و یا اینکه "من شیعه و فلانی سنی است"، عقیده اصلی ایشان عزت و کرامت انسان بود، عزت و کرامت انسان نیز رمز ایستادگی امام حسین (ع) بود، به‌طوری که امام حسین (ع) نیز برای عزت و کرامت انسان ایستاد. 🍀راوی: دختر شهید 🌹 ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
📝 ➖روایت سردار ازسردار جانشین اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله 📍اورکت روی شانه هایش بود، بدون جوراب. معلوم بود از نماز می آید و فرصت پیدا نکرده سر و وضعش را مرتب کند. لبخند زدم و نگاهی به او انداختم. 🔅قبل از اینکه حرفی بزنم با خنده گفت: وقتی در همین وضعیت مقابل خدای خودم ایستادم و نماز خواندم، درست نبود در مقابل بنده ی او به سر و وضعم برسم... ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🌹 شهید ٣٢ ساله 🍀اوایل ازدواجمان برای شهادتش دعا می‌کرد. میدیدم که بعد از نماز از خدا طلب شهادت می‌کند. 🍀نمازهایش را همیشه اول وقت میخواند، نماز شبش ترک نمی‌شد. دیگر تحمل نکردم، یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم. 🍀به او گفتم: تو این خونه حق نداری نماز شب بخونی، شهید میشی. حتی جلوی نماز اول‌وقت او را می‌گرفتم! اما چیزی نمی‌گفت، دیگر هم نماز شب نخواند. 🍀پرسیدم: چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟ خندید و گفت: کاری‌ که باعث ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم. رضایت تو برام از عمل مستحبی مهمتره، اینجوری امام زمان(عج) هم راضیتره... 🍀بعداز مدتی برای شهادت هم دعا نمی‌کرد، پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟ گفت: چرا، ولی براش دعا نمی‌کنم! چون خودِ خدا باید عاشقم بشه تا به شهادت برسم. ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🌹 🍀 فرازی از وصیتنامه شهید تازه تفحص شده شهید رضا حاجی زاده: 🍀 من از مردم ایران می‌خواهم تفرقه‌اندازی نکنید، با هم متحد باشید، دین اسلام را سربلند نگه دارید، به دوستان و آشنایان توصیه می‌کنم نماز اول وقت و با حضور قلب بخوانید. ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🌹روایت از 🍀 آتش دشمن به قدری شدید بود که کسی جرئت بیرون آمدن از کانال را نداشت. دیدم یک نفر با سر باندپیچی شده روی دژ راه می رود و نیروهایش را هدایت می کند. تعدادی نیروی دیگر هم دادم دستش که برود سمت کانال ماهی. گفت: "چشم" و راه افتاد. 🍀 با آن حجم آتش گمان نمی کردم حتی به کانال ماهی برسد؛ اما چند ساعت بعد پشت بی سیم گفت: از کانال عبور کرده. با این کار شجاعانه، فرمانده سپاه خودش آمد روی خط بی سیم و حاج مهدی را تشویق کرد. ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby ‍‌‌
⭕️ شب عملیات کربلای ۵ بود. گفت: من تا پای دژ بیشتر با شما نیستم. آنجا شهید می‌شوم. شما بر جنازه‌ام پا گذاشته و دژ را فتح خواهید کرد. 📎 و... دقیقا همینطور شد. 🚩 شهید علی محمدی‌ پور لشکر ۴۱ ثارالله علیه السلام ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
📝 🌹 گره گشایی خیریه و کار جهادی در برزخ 🔅 محمد در انجام بسياري از كارهای خيرخواهانه چه در محيط كار سپاه و چه در محيط خارج از آن پيشقدم بود و با همين روحيه بود كه نخستين گروه جهادی را با عنوان علمدار، با حضور دانشجويان تشكيل داد تا بتوانند در مناطق محروم به مردم خدمت كنند. 🔅 یکی از کارهای ماندگار او ایجاد صندوق خيریه امام زمان (عج) قائمشهر بود، صندوقی كه با هدف جمع آوري كمك های خيرین براي محرومان راه اندازی شد و هنوز نيز فعاليت خود را ادامه می دهد. 🔻همسر شهید می گوید که یک شب خواب محمد را دیدم، پرسیدم حال و روزت چطور است؟ گفته بود: حالم خیلی خوب است و شرایطم عالی است، هرجا به مشکلی بر می خورم به دو نکته اشاره می کنم و رد می شوم. یکی خیریه صاحب الزمان که در مازندران تاسیس کردم و دیگری فعالیت های جهادی که انجام دادم... 💬 به نقل از: برادر و همسر شهید 🍃 ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🔻 🔅صبح روز پنج شنبه ۲۲ مهر ۱۳۶۱ به دهانه‌ی سنگر که رسید، خنده‌کنان صبح به خیری گفت و دولا دولا وارد سنگر شد. دستهایش را از شوق به هم می‌مالید و با خوشحالی می‌گفت: من امروز میرم تهران! 🌹گفتم: خب کی می‌خوای تشریف ببری؟ گفت: «من امروز شهید می‌شم». فکر کردم این هم از همان شوخیهای جبهه‌ای است که برای همدیگر ناز می‌کردیم و می‌گفتیم: «احساس می‌کنم می‌خوام شهید بشم!» 🌷در حالی که سعی کردم بخندم، گفتم: «از این شوخیهای بی‌مزه نکن». ولی نه، شوخی نمی‌کرد چرا که اگر می‌خواست شوخی کند، با قهقهه و خنده‌ی همیشگی همراه بود. در چهره‌اش جدیّت عیان بود. 🌷گفت: «حمید دیگه از شوخی گذشته، می‌خوام باهات خداحافظی کنم. حالا هرچی می‌گم، خوب گوش کن. من امروز بعدازظهر شهید می‌شم، چه بخوای و چه نخوای! دست من و تو هم نیست، هر چی خدا بخواد، همونه». 🥀در کنار هم در جبهه سومار- نفر وسط مصطفی کاظم زاده 🌷 ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🔆ولادت: ۱۳۵۶/۲/۱۹ اهواز 🕊شهادت: ۱۳۹۴/۸/۹ حلب 🌷 🌹من پاسدارم و پاسدار بودنم محدود به جمهوری‌اسلامی‌ ایران نیست و در هر کجای دنیا مظلوم و مستضعفین باشد که به او ظلــم می‌شود، حاضــرم این جـان ناقابل خـود را تقـدیم ڪنم و در دفـاع از مظلـوم و فرمـان امامم فدایـی شوم و خونم پای دین، فرامین الهی و فرمان امام سیدعلی خامنه‌ای حفظ الله ریخته شـود. باشد که مسیری گـردد برای آیندگان. ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🍀هیچ نمازی ندیدم که احمد بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نکند. 🌷سردار شهید حاج احمدکاظمی🌷 به روایت سردار قاسم سلیمانی🌹 ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby