هدایت شده از اخبار زن و خانواده
بسم الله الرحمن الرحیم
#نشست_علمی_پژوهشی
به مناسبت شهادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
☘موضوع: "بررسی تطبیقی سیره سیاسی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) "
باحضور استاد گرامی :
حجت السلام والمسلمین جناب آقای علی اکبر نوایی
🌷استاد حوزه و دانشگاه
🌷 مسئول قرارگاه حوزه وسیاست حوزه علمیه خراسان
⏰ سه شنبه ١۴٠٠/٨/٢۵ساعت نه صبح
لینک ورود به جلسه:
https://alavieh.lms2.hozehkh.com/ws/pcplphxyk8p
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✅واحد پژوهش مدارس علمیه علویه،جامعه الرضویه،بیت الزهرا(سلام الله علیها)،کریمه اهل البیت(علیهاسلام)
•┈┈•••🔅•••┈┈•
🌐معاونت پژوهش حوزه علمیه خراسان:
🔎 https://eitaa.com/joinchat/1846018082C067d491c5f
📚 @howzehpajohesh
🌿کانال اخبار زن و خانواده در پیام رسان های ایتا و بله🌿:
@zan_khanevade
https://ble.ir/zan_khanevade
eitaa.com/zan_khanevade
هدایت شده از زنان تمدن ساز تاریخ
بسم الله الرحمن الرحیم
زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها در روز یکشنبه
@zananetamadonsaz
eitaa.com/zananetamadonsaz
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
ا🌿☀️
ا🌿
بسم الله الرحمن الرحیم
بانو حلیمه سعدیه
1⃣ تو انتخاب شدی،بانو
💠مولود مبارک آمنه، جز چند روز اول از شیر مادر نخورد. ثُوَیبه، کنیز ابولهب هم چند ماهی به دردانه آمنه شیر داد، ولی نارضایتی اربابش سبب شد که این مساله ادامه نیابد و آمنه و عبدالمطلب برای یافتن دایه ای مناسب در تلاش باشند ولی نوزاد شیرین خانه عبدالله، شیر هیچ دایه ای را نمی گرفت و مادر و پدربزرگ منتظر لطف و تقدیر الهی بودند.
⚜ و اینچنین خداوند حضور بانو حلیمه سعدیه را در زندگانی پیامبر خود(ص) مقدر فرمود.
🌿
🌿☀️
🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
بانو #حلیمه
@zananetamadonsaz
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
ا🌿☀️
ا🌿
2⃣ رسم دادن نوزاد به دایه قبایل اطراف
🌐 در منابع تاریخی دلایلی برای این رسم ذکر شده، از جمله:
- هواى آزاد و سالم و محيط بى سر و صداى صحرا که موجب محكم شدن استخوان و رشد و تربيت سالم جسم و جان فرزند می شده است.
در مقابل، آب و هوای نامساعد مکه کودکان را در معرض بیماری و مرگ قرار می داد.
- زنانى كه بچه هاى خود را به صحرا برده و به زنان باديه نشين مى سپردند فرصت بيشتر و بهترى براى خانه دارى و جلب رضايت شوهر داشتند.
- اعراب صحرا عموما بخاطر دوری از روابط تجاری با ملل و اقوام مختلف، زبان شان فصيح تر از شهرنشينان بود و این یک امتیاز در طی رشد فرزند محسوب می شد.
🌿
🌿☀️
🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
بانو #حلیمه
@zananetamadonsaz
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
ا🌿☀️
ا🌿
3⃣ دلیلی دیگر برای دوری محمد تازه متولد شده از مکه
💢 برخی پژوهشگران قائل به این هستند که عامل اصلی دوری فرزند آمنه از مکه حفظ جان او بوده است.
🔰چرا که یهود طبق تعاریفی که از پیامبر آخر الزمان شنیده بودند، او را برای دین خود، خطری مهم می دانستند.
و می دانستند که در آینده نزدیک دینش جهانی خواهد شد و موجودیت آنها را به خطر خواهد انداخت، ودر کل، از ظهور ایشان خوف داشتند.
🔰ضمن اینکه می دانستند پیامبر اسلام از نسل اسماعیل دیگر فرزند حضرت ابراهیم است و در حالی که انبیای یهود همه از نسل اسحاق بودند. یهود انتقال پیامبری و نبوت را از نسل اسحاق به نسل اسماعیل بر نمی تافتند.
🌿
🌿☀️
🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
بانو #حلیمه
@zananetamadonsaz
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
ا🌿☀️
ا🌿
4⃣ نمونه هایی از تلاش برای ترور اجداد و پدر و مادر پیامبر خاتم(ص)
در اسناد تاریخی شواهدی برای این نظر وجود دارد از جمله:
- ماجرای مرگ رازآلود هاشم جد پیامبر(ص) در سرزمین شام
- ناکامی در ترور عبدالمطلب پدربزرگ پیامبر(ص)
- حمله افراد ناشناس به عبدالله پدر پیامبر(ص) قبل از ازدواج
و چندی بعد، مرگ مشکوک ایشان در مدینه در طی سفری تجاری
- تلاش های ناکام برای از بین بردن بانو آمنه(س) در طی دوران حمل ایشان
که تفصیل این روایات در کانال قرار خواهد گرفت.
🌿
🌿☀️
🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
بانو #حلیمه
@zananetamadonsaz
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
ا🌿☀️
ا🌿
5⃣ حفظ جان پیامبر خاتم(ص)
اینچنین بود که عبدالمطلب با علم به خطرات احتمالی که جان نوه اش را تهدید می کرد، تلاش داشت تا او را از مکه دور می کند.
به دایه سپردن پیامبر(ص) از حیث امنیتی راهی بود، که وجود ایشان حفظ می شد.
مکه شهر توریستی و تجاری و پر رفت و آمدی بود، از این رو ورود افراد مشکوک و ربودن و سوءقصد به جان کسی به آسانی امکان پذیر می نمود.
اینچنین شد که محمد(ص) را از شهر خارج ساختند و به محل امنی که بر اهل کتاب ناشناخته بود،[چون آنها در مکه دنبال پیامبر(ص) بودند و می دانستند که او در مکه مبعوث خواهد شد و تا هجرت به مدینه در آنجا خواهد بود] به قبیله ی کوچک چادرنشین فرستادند تا دور از چشم اغیار رشد یابد.
🌿
🌿☀️
🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
بانو #حلیمه
@zananetamadonsaz
زنان تمدن ساز تاریخ
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿 ا🌿☀️ ا🌿 4⃣ نمونه هایی از تلاش برای ترور اجداد و پدر و مادر پیامبر خاتم(ص) در اسناد
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
ا🌿☀️
ا🌿
#تاریخ_پیامبر_اکرم
#اجداد_پیامبر_اکرم
#عبدالله
#آمنه
🎇 حفظ جان جناب عبدالله
💎 مقام و جایگاه جناب عبد الله چنان بود که بسیاری علاقه داشتند تا ایشان را به همسری دخترانشان درآورند.
⏪ از جمله حوادثی که باعث شد وهب پدر آمنه خود نیز به ازدواج جناب عبد الله با دخترش آمنه تاکید کند مشاهده ملائکه در دفاع از جناب عبد الله بود.
🖋 وَ قَدْ نَزَلَ بِالْبَطْحَاءِ قَوْمٌ مِنَ الْيَهُودِ قَدِمُوا لِيُهْلِكُوا وَالِدَ مُحَمَّدٍ ص لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ.
🖌 عدّه اى از يهودي ها به بطحاء آمده بودند و در آن حوالى ساکن شدند تا پدر حضرت محمّد (صلّى اللَّه عليه و آله) را به قتل برسانند و نور خدا را خاموش سازند.
🔹 جناب عبد اللَّه، پدر حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله)، روزى به شكار رفت.
🖋 فَنَظَرُوا إِلَى عَبْدِ اللَّهِ فَرَأَوْا حِلْيَةَ أُبُوَّةِ النُّبُوَّةِ فِيهِ فَقَصَدُوهُ وَ كَانُوا ثَمَانِينَ نَفَراً مِنَ الْيَهُودِ بِالسُّيُوفِ وَ السَّكَاكِينِ.
🖌 وقتى یهودیان چشمشان به جناب عبد اللَّه افتاد، او را شناختند. پس هشتاد نفر او را با چاقو و شمشير محاصره نمودند.
🖋 وَ كَانَ وَهْبُ بْنُ عَبْدِ مَنَافِ بْنِ زُهْرَةَ وَالِدُ آمِنَةَ أُمِّ مُحَمَّدٍ ص فِي ذَلِكَ الصَّوْبِ يَتَصَيَّدُ وَ قَدْ رَأَى عَبْدَ اللَّهِ وَ قَدْ حَفَّ بِهِ الْيَهُودُ لِيَقْتُلُوهُ فَقَصَدَ أَنْ يَدْفَعَهُمْ عَنْهُ فَإِذَا بِكَثِيرٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مَعَهُمُ الْأَسْلِحَةُ طَرَدُوا الْيَهُودَ عَنْهُ. وَ كَانَ اللَّهُ قَدْ كَشَفَ عَنْ بَصَرِ وَهْبٍ فَتَعَجَّبَ مِنْ ذَلِكَ.
💫 وهب بن عبد مناف پدر آمنه نيز در اين روز براى شكار بيرون آمده بود. هنگامى كه ديد، يهوديان جناب عبد اللَّه را محاصره كرده اند، براى نجات او شتافت. پرده از جلو چشمان وهب كنار رفت و ملائكه زيادى را ديد كه با اسلحه، يهوديان را از اطراف او پراكنده مىسازند. از ديدن اين صحنه تعجب کرد.
☘ بعد از این رخداد وهب خود به خانه عبد المطلب آمد و خواستار ازدواج عبد اللَّه با دخترش آمنه شد.
📙 الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، جلد ۱، صفحه ۱۲۹، حدیث ۲۱۴
🌿
🌿☀️
🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
زنان تمدن ساز تاریخ
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿 ا🌿☀️ ا🌿 4⃣ نمونه هایی از تلاش برای ترور اجداد و پدر و مادر پیامبر خاتم(ص) در اسناد
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
ا🌿☀️
ا🌿
#تاریخ_پیامبر_اکرم
#ولادت_پیامبر_اکرم
☸ پيش از وفات جناب عبداللَّه بن عبدالمطلب و در نخستين ماه های حمل حضرت آمنه، رویدادی به وقوع پيوسته است که به داستان سطیح کاهن معروف شده است.
🌌 در يمامه کاهني بود به نام سطيح که از بزرگان کاهنان آن زمان به حساب مي آمد و پادشاهان در هر مشکلي که راه چاره اي نمي یافتند، پاسخ را از او می خواستند و او نيز پاسخ می داد.
🔸سطيح روزي به آسمان نگاه مي کرد و ديد که ستارگان در هنگام روز ظاهر شده اند و از آن ها آتش و دود بالا می رود و بعضي از ستارگان با هم برخورد مي کنند. لذا متعجب شد و هنگام شب به غلامانش گفت: «مرا بالاي کوه بلندي ببريد». او را بالاي کوهي بردند و سطيح نوري ساطع و درخشنده ديد و به غلامانش گفت: مرا از کوه پايين بياوريد. زيرا اين انوار را نورهايي عظيم ميبينم.
از او پرسيدند: اي سطيح، زمين و آسمان را چگونه مي بيني؟
او گفت:
🔻واي بر شما، مي بينم که نورها و ستارگانی از آسمان به زمين نازل مي شوند و گمان مي کنم که مادرِ آن هاشمي به او باردار شد و ولادت آن مولود نزديک شده است؛ اگر نزديک شده باشد واي برمن!
🎇 سطيح تمام شب را در تفکر درباره آن نورها و ستارگان گذراند و فرداي آن روز قوم خود را جمع کرد و گفت: اي مردم، من امري عظيم مي بينم. زيرا که علاماتي آشکار شده اما خبر آن از من غايب است و هيچ گونه اطلاعتي درباره اين نورها ندارم. اينک به ديگر کاهنان نامه می نويسم و پاسخ را درخواست مي کنم.
🔴 او به کاهنان ديگر نامه نوشت و همچنين به کاهني بزرگ به نام وشق نامه فرستاد و از او چاره خواست. وشق براي او نگاشت که من نيز بعضي از آن علامات را ديدم اما اطلاعي درباره آن ندارم و چيزي برايم گفته نشده است.
🔶 در يمن ملکه اي مي زيست به نام زرقاء که از بزرگترين کاهنان و ساحران بود. سطيح به او نيز نامه نوشت و آنچه ديده بود را نگاشت و دلايل بروز چنين علاماتي در آسمان را جويا شد. زرقاء نامه را خواند و گفت:
⚡️اين نورها از آل عبدمناف و به سبب شخصي به نام (حضرت) محمد (صلی الله علیه و آله) است که پيامبر خواهد شد.
🔹 سپس پاسخ نامه سطيح را اين گونه نوشت:
🌐 أما نزول الكواكب فكأنك بآيات الهاشمي قد قربت.
🔻 بدان که نازل شدن ستارگان از آسمان به دليل نزديک شدن آن هاشمي است.
🔻هنگامي که نامه مرا خواندي از خواب غفلت برخيز و به سوي مکه بشتاب که من نيز به آن سو مي روم تا حقيقت امر را بدانم. در آنجا به کمک همديگر حيله اي به کار مي بنديم و نور اين مولود را پيش از درخشيدن خاموش خواهيم کرد.
💥 هنگامي که پاسخ زرقاء به سطيح رسيد و او نامه را خواند، بار سفر بست و گريه بسياري کرد! سپس گفت: من به سوي آتشي مي روم که در حال شعله گرفتن است. اگر توانستم آن را خاموش کنم به سوي شما باز مي گردم و اگر نتوانستم هم اينک خداحافظي مي کنم. زيرا پس از آن به شام مي روم و در آنجا ماندگار مي شوم تا بميرم.
📗 بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد۱۵، صفحه۳۰۰ تا۳۰۴
🌿
☀️🌿
🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
زنان تمدن ساز تاریخ
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿 ا🌿☀️ ا🌿 #تاریخ_پیامبر_اکرم #ولادت_پیامبر_اکرم ☸ پيش از وفات جناب عبداللَّه بن عب
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
ا🌿☀️
ا🌿
#تاریخ_پیامبر_اکرم
#ولادت_پیامبر_اکرم
❗️بیان نشانه های ظهور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در جمع مردم مکه
🕋 جناب ابوطالب در کنار کعبه از خداوند متعال درخواست نمود تا بعضی از نشانه های ظهور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برای مردم مکه آشکار شود.
📍ابوطالب دستور داد سطيح را حاضر کنند. هنگامي که او را آوردند سطيح با صداي بلند گفت:
🔷 شما به سراغ من فرستاده ايد تا از دلائل نبوت بپرسيد و درباره پيامبر طاهر و پاکيزه که شکننده بت ها و ذليل کننده کاهنان و ساحران است سخن بگوييد.
🔷 به خدا قسم ما هرگز با ظهور او خوشحال نخواهيم شد! چرا که کاهنان هنگام ولادت او از مقام خود سقوط ميکنند؛
🔷 اما من با جرأت مي گويم هنگامي که او به دنيا بيايد، سطيح هيچ دليلي براي زندگي نخواهد داشت و در آن روز درخواست مرگ خواهد کرد و آن درخواست نزديک است.
🔷 اينک زنان و همسرانتان را بياوريد تا عجيب تر از عجيب را نشان بدهم که هرگز در آن دروغ نيست. زنان را در اينجا به صف کنيد تا به شما نشان دهم کداميک به (حضرت) محمد (صلی الله علیه و آله) باردار است!
🌐 همه مردم همسرانشان را آوردند، اما ابوطالب نزد عبداللَّه آمد و گفت:
🖋 أمسك زوجك و لا تحضرها
🖌 همسر خود را بيرون نياور
و خود نيز فاطمه بنت اسد را نياورد.
🔘 تمام زنان جمع شده بودند و سطيح نگاهي به آنان کرد و گفت: زنان را از مردان جدا کنيد و به گوشه اي ديگر ببريد. سپس دستور داد تا از مقابل او رد شوند. زنان از مقابل او مي گذشتند و سطيح به آنان نگاه مي کرد.
➖ هنگامي که همه آنها را ديد هيچ سخني نگفت و سکوت کرد!
📕 بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد ۱۵، صفحه۳۱۰و ۳۱۱
🌿
🌿☀️
🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
زنان تمدن ساز تاریخ
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿 ا🌿☀️ ا🌿 #تاریخ_پیامبر_اکرم #ولادت_پیامبر_اکرم ❗️بیان نشانه های ظهور پیامبر اکرم (
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
ا🌿☀️
ا🌿
#تاریخ_پیامبر_اکرم
#ولادت_پیامبر_اکرم
🔮 بشارت ظهور امیر المومنین (علیه السلام) در دوران حمل حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله)
✅ بعد از ان که زنان مکه حاضر شدند، سطیح نتوانست مادر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را شناسایی کند، چرا که در آن محل حاضر نشده بود.
🔘 معاندان و آنان که بر ضد سطیح بودند گفتند: اي سطيح، زبانت لال شده و گمان خود را اشتباه مي پنداري!
✔️ سطيح به آسمان نگاهي کرد و گفت:
🔷 به خدا قسم، سخن من هرگز اشتباه نخواهد شد. قسم به اين کعبه که شما، دو نفر از زنانتان را نياورده ايد که اولي حامل به (حضرت) محمد (صلی الله علیه و آله) است و دومي فرزندي به دنيا خواهد آورد که نام او امیر المونین (حضرت) علي (علیه السلام) خواهد بود و او آقاي اوصيا و وارث علوم انبيا خواهد بود.
🌐 هنگامي که سطيح اين سخن را گفت، جناب ابوطالب به همراه برادرش جناب عبداللَّه به منزل رفت و خانم آمنه بن وهب و خانم فاطمه بنت اسد را آوردند. هنگامي که نزد سطيح رسيدند. او در حالي که گريه مي کرد با صداي بلند به جناب ابوطالب گفت:
🔷 اي صاحب شرافت، به خدا قسم اين زن باردار به پيامبر مختار است!
🌟 هنگامي که آمنه نزديک شد سطيح پرسيد: آيا حامله نيستي؟
پاسخ داد: بلي.
🔘 در آن هنگام سطيح به قريش گفت:
☀️ اينک قلب من آرام گرفت. اين زن سيده زنان عرب و عجم است. چرا که او حمل کننده بهترين مردم است. و از بین برنده اصنام و بت هاست. واي بر عرب از اين فرزند که ولادت او نزديک شده و نورش درخشیده است. هر کس با او مخالفت کند کشته مي شود. خوشا به حال آن کس که به رسالت و نبوت او ايمان بياورد.
☀️ سپس نگاهي به فاطمه بنت اسد انداخت و فريادي زد و غش کرد! او را به هوش آوردند و ديدند گريه مي کند و با صداي بلند مي گويد:
🔷 به خدا قسم، اين فاطمه بنت اسد است. اوست مادر امامي که بت ها را ميشکند و اوست مادر آن اميري که شجاعان را مي کشد و آن فرزند به اميرالمؤمنين علي ناميده خواهد شد. چه بسا که چشمانم مي بيند قهرماناني که از شمشير او بر زمين افتاده اند.
♦️ او پسرعموي همين پيامبر است که بر آن دو صلوات و سلام خداوند باد.
📔بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد ۱۵، صفحه۳۱۱ و۳۱۲
✅ همیشه نام و یاد حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) با نام و یاد حضرت امیر المومنین (علیه السّلام) همراه بوده است. اگرچه حضرت علی بن ابی طالب (علیه السّلام) سی سال بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر روی این کره خاکی ظهور کرده است؛ اما حتی پیش از زمان ولادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هرگاه بشارت و نام حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) ذکر شد؛ مژده ولادت و ظهور حضرت امیر المومنین (علیه السّلام) نیز داده می شد.
🌿
🌿☀️
🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
زنان تمدن ساز تاریخ
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿 ا🌿☀️ ا🌿 #تاریخ_پیامبر_اکرم #ولادت_پیامبر_اکرم 🔮 بشارت ظهور امیر المومنین (علیه ال
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
ا🌿☀️
ا🌿
#تاریخ_پیامبر_اکرم
#ولادت_پیامبر_اکرم
☄ حمله ابوجهل به جناب ابوطالب
💢 بعد از آن که قريشيان سخنان سطيح را درباره بشارت به ظهور حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی بن أبی طالب (علیه السلام) شنيدند؛ ديگر تاب نیاوردند و طاقت از کف دادند و با شمشير بر او حمله کردند. اما بني هاشم و عده ديگري از قريش مانع این حمله شدند.
◀️ ابوجهل با صداي بلند فرياد زد:
➖ افسحوا لي عن هذا الكاهن فلا بد لنا من قتله حتى نشتفي منه ...
⚔ راه را براي من باز کنيد تا نزد اين کاهن بروم. من بايد او را بکشم تا سينه هايمان خنک شود.
🔰 جناب ابوطالب نگاهي به او کرد و گفت:
🖋 ويحك يا أخس العرب و أذلها إني أراك تحب فراق العشيرة مثلك من يتكلم بهذا الكلام و أنت أخس اللئام
🖌 واي بر تو، اي خوارترين اعراب! مي بينم که انگار مي خواهي بين دو قبيله جدايي بيفکني. مانند تو اين سخن را مي گويد؟! حال آنکه تو پست ترين نام ها را بر خود داري!
🔻 سپس با شمشير ضربه اي به ابوجهل زد که مردم بين آن دو فاصله انداختند اما نوک شمشير به سر ابوجهل اصابت کرد و خون بر روي صورتش جاري شد.
◀️ ابوجهل با صداي بلند فرياد زد:
➖ يا آل المحافل و رؤساء القبائل أ ترضون أن تحملوا العار و ترموا بالشنار اقتلوا سطيحا و آمنة و فاطمة بنت أسد و بني هاشم جميعا و أخمدوا نارهم و أطفئوا شرارهم
⚔ اي اهل محافل، اي رؤساي قبائل، آيا راضي مي شويد که عار و ننگ را تحمل کنيد؟ به سطيح و آمنه و فاطمه بنت اسد و بني هاشم حمله کنيد و آنان را بکشيد و برايشان آتش روشن کنيد و شرارتشان را خاموش کنيد.
🖇 آنان به سطيح حمله کردند و بني هاشم نيز شمشيرها را از نيام کشيدند و جنگ درگرفت. زنان به کعبه پناه بردند و گرد و غبار و سر و صدا به آسمان رسيد.
🔅 حضرت آمنه (سلام الله علیها) مي گويد:
🖋 حين رأيت السيوف قد دارت حولي ذهلت في أمري و القوم يريدون قتلي فبينا أنا كذلك إذ اضطرب الجنين في بطني و سمعت شيئا كالأنين
🖌 در آن هنگام ديدم که شمشيرها در اطراف من موج مي زند و آن ها قصد کشتن مرا دارند. مضطرب شدم و جنيني که در شکم داشتم نيز مضطرب شد و صداي ناله اي شنيدم.
🖋 و إذا بالقوم قد صيح بهم صيحة من السماء و صرخ بهم صارخ من الهواء فذهلت العقول و سقطت الرجال و النساء على الوجوه صرعى كأنهم موتى
🖌 ناگهان ديدم از آسمان صيحه اي زده شد و فريادي آمد که عقل ها زايل شد و مرد و زن حمله کننده با صورت بر زمين افتادند و همانند مردگان به نظر مي آمدند و بر همه جا سکوت سايه افکند.
🖋 فرفعت بصري نحو السماء فرأيت أبواب السماء قد فتحت و إذا أنا بفارس في يده حربة من نار و هو ينادي و يقول لا سبيل لكم إلى رسول الملك الجليل و أنا أخوه جبرئيل
🗾 نگاهي به آسمان کردم و ديدم درهاي آن باز شده و اسب سواري که در دستش گرزي از آتش است پايين مي آيد و ندا مي کند:
💫 شما را هيچ راهي به فرستاده خداوند جليل نيست. من برادر او جبرئيل هستم.
🖋 فعند ذلك سكن قلبي و رجع إلي جناني و تحققت دلائل النبوة لولدي محمد ص ثم انصرفنا إلى منازلنا ...
☀️ در آن هنگام قلب من آرام گرفت و بر همگان دلايل نبوت فرزندم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) معلوم شد. سپس بني هاشم آرام شدند و به منازل خود بازگشتند.
📕 بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد ۱۵، صفحه ۳۱۳
🌿
🌿☀️
🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
زنان تمدن ساز تاریخ
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿 ا🌿☀️ ا🌿 #تاریخ_پیامبر_اکرم #ولادت_پیامبر_اکرم ☄ حمله ابوجهل به جناب ابوطالب 💢
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
ا🌿☀️
ا🌿
#تاریخ_پیامبر_اکرم
#ولادت_پیامبر_اکرم
🖇 ابوطالب دستور داد سطيح را نزدش آورند و به او گفت:
🖌 آيا مي داني براي چه تو را خواسته ام؟
🔸 سطيح پاسخ داد: بلي! مرا حاضر کرده اي تا از من بخواهي که از اينجا بروم و از شهرهاي شما دور شوم و بدان که من عازم هستم.
🔸 هنگامي که آن بشير نذير در بين شما متولد شد از سوي من سلام بسياري به او برسانيد و بگوييد؛ سطيح خبر ولادت تو را داده بود، اما ما او را دروغگو خوانديم و از همسايگي خود طرد کرديم.
⏮ هم چنین بدانيد که يک بشارت دهنده زن (زرقاء کاهن) که از من بيشتر مي داند نزد شما خواهد آمد و به شهرهاي شما وارد مي شود و در همسايگي شما خواهد ماند.
✖️ سپس سطيح از مکه خارج شد.
🔮 پس از ساعاتي مردم مکه شخصي را ديدند که سوار بر اسبي به سرعت مي آيد مردي گفت: اي سادات مکه، زرقاء که کاهن و ساحر يمن و ملکه آنجاست به سوي شما مي آيد.
⏺ هنوز سخن او به پايان نرسيده بود که ديدند زرقاء در وسط جمعيت ايستاده و با صداي بلند مي گويد:
🔻 اي قريشيان، شهرها را در نور ديدم و از خانواده خود جدا شدم و از کشورم خارج شدم و تنها مقصودم اين بود که نزد شما بيايم و خبري را برسانم که هنگامه آن نزديک است.
🔻 به زودي در ديار شما عجيب ترين عجيب ها ظهور خواهد کرد.
⏮ هم چنین زرقاء گفت:
🔻 من هرگز فقير و نادار نيستم وهيچ ثروتي نياز ندارم. بلکه آمده ام تا بشارتي بدهم و شما را بترسانم!
🔗 مردي گفت: اي زرقاء، مي بينيم که ما و خود را به سختي و هلاکت وعده مي دهي؟
⏮ زرقاء گفت:
🔻 بدانيد که ظهور مردي از اين ديار که فرستاده خداست و از فساد نهي مي کند و به سوی رشد دعوت می کند؛ نزديک شده است.
👈 نوره في وجهه يتردد و اسمه محمد عليه أفضل الصلاة و السلام
☀️ نور او در سیمایش درخشان است و نام او (حضرت) محمد (صلی الله علیه و آله) است.
👈 كأني به عن قريب يولد يساعده على ذلك مساعد و يعاضده معاضد يقاربه في الحسب و يدانيه في النسب مبيد الأقران و مجدل الشجعان أسد ضرغام و ... له ساعد قوي ... و اسمه أمير المؤمنين علي
✅ بزودی کسی متولد می شود که او را کمک مي کند و بازوي او خواهد شد که از نظر نسب نزديکترين به اوست. او مجادله کننده با شجاعان و شيري غرنده است. نام او اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) است که بازويي قوي دارد.
🔻 واي از آن روزي که او را ببينم! اما براي من در آتش افتادن بهتر از تحمل ذلت در اين دنياست
✔️ پس هرگز به او ايمان نخواهم آورد!
📘 بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد ۱۵، صفحه ۳۱۴ تا ۳۱۶
🌿
🌿☀️
🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
زنان تمدن ساز تاریخ
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿 ا🌿☀️ ا🌿 #تاریخ_پیامبر_اکرم #ولادت_پیامبر_اکرم 🖇 ابوطالب دستور داد سطيح را نزدش
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
ا🌿☀️
ا🌿
#تاریخ_پیامبر_اکرم
#ولادت_پیامبر_اکرم
🔍 تصمیم زرقاء کاهن بر از بین بردن حضرت آمنه (سلام الله علیها) پیش از ولادت حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله)
🔖 بعد از آن که زرقاء کاهن در میان اهل مکّه اعلام نمود که هرگز به حضرت محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله) ایمان نمی آورد؛ جمعيت ساکت شد. سپس زرقاء نگاهي به جناب ابوطالب و جناب عبداللَّه کرد و حضرت عبد الله را شناخت پس گفت:
➖ أين نور الذي كان في غرتك
🔻 اي عبداللَّه، آن نوري که در پيشاني تو بود چه شد؟!
🔰 جناب عبداللَّه پاسخ داد:
🖋 في بطن زوجتي آمنة بنت وهب
🖌 آن نور به پيشاني همسرم آمنه بنت وهب منتقل شده است.
↩️ زرقاء گفت:
➖ لا شك أنها لذلك أهل
🔻 شکي در آن نيست که آمنه براي نگاهداري از آن نور سزاوارتر است.
🖇 پس از این گفت و گو ها همگان به منازل خود رفتند.
🔻 نیمه شب زرقاء کاهن نزد سطيح کاهن که خارج از مکه بود رفت و گفت: در اين امر چه ديده اي؟
🔹 سطيح پاسخ داد: چيزهاي عجيبي ديده ام؛ چرا که هنگام ظهور آن پيامبر (صلی الله علیه و آله) نزديک شده است.
📎 و آنچه را که در مکه براي او اتفاق افتاده بود از حمله ابوجهل به جناب ابوطالب شرح داد.
🔻 زرقاء گفت: چه عملي را به من نصيحت ميکني؟
⬅️ سطيح پاسخ داد:
🔸 أما أنا فقد كبر سني و لو لا خيفة العار لأمرت من يريحني من الحياة و لكني سأذهب إلى الشام و أقيم بها حتى يأتيني الحمام فإنه لا طاقة لي به فإنه المؤيد المنصور و من يعاديه مقهور
🔹 سن من زياد است و اگر از ننگ نمي ترسيدم مي گفتم که مرا از زندگي راحت کنند. اما به سوي شام مي روم و در آنجا مي مانم تا تب مرا فراگيرد و از دنيا بروم. چرا که من را طاقت مخالفت با وي نيست. زيرا او از سوي خدا تأييد و کمک مي شود و هر کسي مخالف وي باشد مورد قهر پروردگار واقع خواهد شد.
↩️ زرقاء گفت:
➖ أين أعوانك لم لا يساعدونك على هذا الأمر و يعينونك على هلاك آمنة قبل أن يخرج من الأحشاء
🔻 ياران تو کجايند؟ چرا تو را کمک نمي کنند که آمنه را پيش از ولادت آن فرزند هلاک کنند؟!
⬅️ سطيح گفت:
🔸 يا زرقاء و هل يقدر أحد أن يتعرض لآمنة
🔹 اي زرقاء، آيا کسي می تواند متعرض آمنه شود؟
🔸 فإن من تعرض لها عاجله التدمير من اللطيف الخبير أما أنا و أصحابي فلا نتعرض لها
🔹 اگر کسی به او تعرض کند، خداوند لطيف و خبير او را هلاک و نابود می کند. بدان که من و اصحابم هرگز به او تعرض نخواهیم کرد.
🔸 و الآن أنصحك فإياك أن تصلي إلى آمنة فإن حافظها رب السماوات و الأرض
🔹 و اينک به تو نصيحت مي کنم که هرگز به آمنه گزندي نرساني. زيرا محافظ او خداوند آسمان و زمين است.
🔸 فإن لم تقبلي نصيحتي فدعيني و ما أنا عليه فلعلي أموت الليلة أو غدا
🔹 اگر نصحيت مرا نپذيرفتي، از من چشم بپوش که هرگز با اين کار تو موافق نيستم. چرا که شايد فردا يا فرداهاي ديگر بميرم (و من توان پاسخ گویی این عمل، نزد پروردگار ندارم.)
📙 بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد ۱۵، صفحه۳۱۶ و۳۱۸
🌿
🌿☀️
🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
زنان تمدن ساز تاریخ
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿 ا🌿☀️ ا🌿 #تاریخ_پیامبر_اکرم #ولادت_پیامبر_اکرم 🔍 تصمیم زرقاء کاهن بر از بین بردن ح
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
ا🌿☀️
ا🌿
#تاریخ_پیامبر_اکرم
#ولادت_پیامبر_اکرم
💢 زرقاء به دیدار حضرت آمنه (سلام الله علیها) رفت.
⏺ هنگامي که زرقاء، دانست که سطیح او را برای کشتن آمنه (سلام الله علیها) یاری نمی کند از او روی گرداند و به مکه بازگشت و تا صبح بيدار بود؛ و هنگام صبح به سوي محلي که بني هاشم بودند رفت و گفت:
➖ أنعم الله لكم الصباح لقد أشرفت بكم المحافل و وفقتم إذ ظهر فيكم المنعوت في التوراة و الإنجيل و الزبور و الفرقان فيا ويل من يعاديه و طوبى لمن اتبعه
🔻 خداوند، امروزِ شما را پر نعمت قرار دهد! بدانيد که هنگامي که شخص موصوف در تورات و انجيل و زبور و فرقان ظهور کند، واي بر آنکس که مخالف او باشد و خوشا به حال آنکه پيرو وي باشد؛ و او از شماست!
📍بني هاشم از سخن زرقاء خوشحال شدند.
🔮 این چنین زرقاء کاهن خود را به بنی هاشم نزدیک نمود و بار ديگر گفت:
🔻 بدانيد که من احتياجي به مال و ثروت ندارم. اما از مسير دور آمده ام تا حقيقت اخبار را به شما خبر دهم. زرقاء هم چنین گفت: دوست دارم مرا نزد آمنه ببريد تا آنچه را که به شما خبر خواهم داد تحقق پيدا کند.
🖇 سپس او را به منزل آمنه آوردند.
🔰 فقامت آمنة لفتح الباب فلاح من وجهها نور ساطع و ضياء لامع فسقطت الزرقاء حسدا و أظهرت تجلدا
🔆 هنگامي که آمنه در را باز کرد نوري از او ساطع شد که زرقاء را مبهوت کرد و از شدت حسد و غيظ بر جاي خود ميخ کوب شد! سپس وارد منزل شد و براي او طعامي آوردند اما لب به آن نزد.
↩️ زرقاء گفت:
➖ سوف يكون لمولودكم هذا عجب عجيب و سوف تسقط الأصنام و تخمد الأزلام و ينزل على عبادها الدمار و يحل بهم البوار
🔻 اين مولود شما عجيب تر از عجيب است و به زودي بت ها سقوط خواهند کرد و بر عبادت کنندگانِ بت ها، هلاکت سايه مي اندازد.
✖️ آنگاه از منزل خارج شد در حالي که براي قتل او توطئه مي چيد. زرقاء نزد سطيح مي رفت و مي آمد و از او کمک مي خواست اما سطيح هيچ اعتنايي به او و کارهايش نداشت.
📕 بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد ۱۵، صفحه ۳۱۹
🌿
🌿☀️
🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
زنان تمدن ساز تاریخ
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿 ا🌿☀️ ا🌿 #تاریخ_پیامبر_اکرم #ولادت_پیامبر_اکرم 💢 زرقاء به دیدار حضرت آمنه (سلام
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
ا🌿☀️
ا🌿
#تاریخ_پیامبر_اکرم
#ولادت_پیامبر_اکرم
🔮 نقشه و توطئه بعضی کاهنان برای قتل حضرت خانم آمنه (سلام الله علیها)
♦️ زرقاء کاهن از یمن به سرزمین مکّه آمده بود تا هر چه در توان دارد برای قتل حضرت آمنه (سلام الله علیها) کوشش کند.
🔗 در نیمه های شب شخصی بر زرقاء وارد شد و با او گفت گو کرد. او به زرقاء گفت:
✖️ يا ويلك يا زرقاء لقد نزل بنا أمر عظيم لقد كنا نصعد إلى السماء السابعة و نسترق السمع فلما كان في هذه الأيام القليلة طردنا من السماء
🔻 واي بر تو اي زرقاء! امر عظيمي بر ما نازل شده است. ما تا چندي پيش به آسمان ها صعود کرده و استراق سمع مي کرديم. اما در اين چند روز منع شده ايم و ما را طرد کرده اند.
🔗 همچنين شنيديم که منادي در آسمان ها ندا مي کند:
✖️ أن الله قد أراد أن يظهر المكسر للأصنام و مظهر عبادة الرحمن فامتنعوا جملة الشياطين من السماء
🔻 خداوند اراده فرموده است که شکننده بت ها و ظاهر کننده عبادت پروردگار را به اين دنيا بياورد. پس همه شياطين را از آسمان منع کنيد.
☄ سپس ملائکه با شهاب هايي از آتش بر ما حمله کردند و ما همچون ساقه هاي نخل به سوي زمين سقوط کرديم. من نيز الان آمده ام تا تو را از کاري که در پيش گرفته اي باز دارم!
🖇 زرقاء گفت: از من دور شو! چرا که من تصميم به قتل اين مولود گرفته ام.
◀️ زرقاء به زنی از خدمت گزاران آمنه اظهار ناراحتی نمود و علت آن را این چنین گفت:
➖ يا ويلك من حامل مولود يدعو إلى أكرم معبود يكسر الأصنام و يذل السحرة و الكهان ... و أنت تعلمين أن القعود على النار أيسر من الذل و الصغار فلو وجدت من يساعدني على قتل آمنة بذلت له المنا و أعطيته الغنا
💢 ناراحتی من به سبب حمل کننده آن مولود که به سوي خداوند دعوت مي کند است. و او بت ها را مي شکند و ساحران و کاهنان را ذليل خواهد کرد. تو مي داني که نشستن بر آتش بهتر است از تحمل ذلت و خواري. اگر کسي را مي يافتم که براي قتل آمنه مرا کمک کند او را از ثروت بي نياز مي کردم.
🔘 آنگاه کيسه اي به او داد که در آن پول بسياري بود. آن خدمه با ديدن آن پول قلبش متزلزل شد و فکرش از کار افتاد و گفت:
🔸 اي زرقاء، کاري عظيم ذکر کردي که رسيدن به آن بسيار دور است. اما بدان که جز من کسی بر خلوت آنان وارد نمي شود.
💢 زرقاء گفت: هنگامي که نزد آمنه رفتي، با خنجري مسموم بر او حمله کن. هنگامي که خون او با سم خنجر مخلوط شود هلاکتش حتمي خواهد بود. اگر به تو تهمتي زدند يا ديه خواستند براي آزاديت قدم پيش مي گذارم و شر آنها را از تو دفع خواهم کرد.
☑️ زرقاء به مناديان گفت که در کوچه و بازار مکه ندا کنند و مردم را به سفره او دعوت کنند. آنگاه به خدمه اش دستور داد تا سفره اي رنگين آماده کنند و انواع خوردني ها و نوشيدنی ها را حاضر کنند تا مردم با آن ها مشغول باشند تا نقشه قتل حضرت آمنه صورت پذیرد.
📗 بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد ۱۵، صفحه ۳۲۰ و ۳۲۱
🌿
🌿☀️
🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
زنان تمدن ساز تاریخ
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿 ا🌿☀️ ا🌿 #تاریخ_پیامبر_اکرم #ولادت_پیامبر_اکرم 🔮 نقشه و توطئه بعضی کاهنان برای قت
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
ا🌿☀️
ا🌿
#تاریخ_پیامبر_اکرم
#ولادت_پیامبر_اکرم
❇️ خداوند عزّ و جلّ، جان حضرت آمنه (سلام الله علیها) را حفظ نمود.
⭕️ زرقاء یکی از زنان و خدمت کاران حضرت آمنه (سلام الله علیها) را تطمیع نمود تا حضرت آمنه (سلام الله علیها) را به قتل برساند. او با خنجر مسموم نزد آمنه (سلام الله علیها) رفت. آمنه به او خوش آمد گفت. پس از مدتی، آن زن دست به خنجر برد و خواست بر آمنه ضربتي بزند اما احساس کرد که قلبش فشرده مي شود و مقابل چشمانش گرفته شده است و شخصي ضربه اي به دست او زد و خنجر بر زمين افتاد و او فرياد زد: واي بر من!
🔰 آمنه فريادي زد. زنان با صداي او به آنجا آمدند و به آمنه گفتند: چه چيز تو را ترسانده است؟ او پاسخ داد:
🔸 يا ويلكن أ ما ترين ما جرى علي من تكنا كادت أن تقتلني بهذا الخنجر
🔹 واي بر شما، آيا نمي بينيد که تکنا (نام خدمت کار) مي خواست چه بر سر من آورد؟ او ميخواست مرا با اين خنجر به قتل برساند.
🔻 زنان گفتند: واي بر تو، به چه جرمي قصد قتل آمنه را داشتي؟!
🔘 او گفت: من مي خواستم آمنه را بکشم! اما خداي را شکر که بلا را از او دور کرد! سپس ماجرای خود و زرقاء را تعريف کرد.
🔸 آمنه گفت: الحمد لله على السلامة من كيدك
🔹 شکر پروردگاري را که ما را از حيله تو دور گرداند.
↩️ زنان با ديدن اين صحنه فرياد زدند و مردان بني هاشم با سرعت به آنجا آمدند. آنان ديدند که زنی بي جان بر زمين افتاده و خنجري نيز کنار او قرار دارد و نور آمنه درخشندگي خاصي گرفته است. زنان داستان قتل آمنه (سلام الله علیها) را براي مردان شرح دادند.
🔰 جناب ابوطالب از منزل بيرون آمد و در همه جا ندا ميکرد:
🔗 زرقاء را دستگير کنيد و نگذاريد فرار کند.
خبر به رزقاء رسيد و او از ترس فرار کرد و مردم به همراه بني هاشم در پي او رفتند اما وي را نيافتند.
➖ هنگامي که ابوجهل خبر را شنيد گفت:
وددت أنها قتلت آمنة و لكن حاد عنها أجلها و أرجو بسطيح أن يعمل أحسن مما عملت الزرقاء
☄ دوست داشتم آمنه کشته شود، اما اجل او هنوز نرسيده بود. اينک دوست دارم سطيح بهتر از زرقاء عمل کند و او را حتماً به قتل برساند!!
💠 سخن ابوجهل را به سطيح رساندند و او که هنوز در نزديکي مکه بود بار سفر بست و به سوي شام رفت.
📔 بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد ۱۵، صفحه ۳۲۲ و و ۳۲۳
💢 سطیح خود را از مکه دور کرد تا او در این باره متهم نشود.
🔥 آن چه که در این نقل قابل توجه است سخنان و عملکرد ابوجهل است که از همان ابتدا و قبل از ولادت حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) دشمنی خود را آشکار نموده بود.
🌿
🌿☀️
🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿
زنان تمدن ساز تاریخ
ا🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿☀️🌿 ا🌿☀️ ا🌿 5⃣ حفظ جان پیامبر خاتم(ص) اینچنین بود که عبدالمطلب با علم به خطرات احتمالی
ادامه مطالب بانو حلیمه، هفته آینده
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
🌷 👇 این فاتحه آنلاین طراحی شده برای سردار سلیمانی لطفا شما هم نشر دهید 👇
https://fatehe-online.ir/231707
#حاج_قاسم
#قهرمان_من
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
شهید در جهان بینی توحیدی، معنای ویژه ای دارد.
یک انسان که حتی با حذف فیزیکی، دامنه اثر گذاریش کم نمی شود که چه بسا بیشتر هم می شود!
او از عوالم دیگر مسلط می شود بر مناسبات دنیایی ما...
او پاک شده و پاک می کند
«طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ»
اگر قبل از شهادت با جسمی مادی کار می کرد، بعد از شهادت با سلاحی ورای طبیعت و ماده اثر می گذارد....
شهید زنده است ولی در بستری دگر!
حیات او مناسبات قدرت را تغییر می دهد...
جاودانگی وجودی و اتصال به منبع ابدی، او را از دشمنان توانمندتر می کند...
میدان عمل او وسیع تر شده...
شهید، رها شده از مکر شیطان و پیوند یافته با نور می تازد و پیش می رود...
او پیروز این میدان خواهد بود.
او می ماند و راهی که برایش خون داد.
زنده بودن شهید یعنی زندگی و رفتارها و باورهای او در این دنیا امتداد دارد و در زندگی ما تبلور دارد. اصولاً خاصیت طبیعی شهادت، ایجاد برکت و تداوم و گشایش در حرکت به سمت تعالی و کمال است... خون شهید ضایع نخواهد شد؛شخصیت شهید که تبلور همان آرمانهای او و آرزوهای اوست، از میان مردم رخت بر نخواهد بست. بیانات رهبری، ۱۳۸۹/۰۴/۰۷
تاثیر در سایه و دور از چشم، در دنیا نمونه های دیگری هم دارد...
افرادی که بدون رویارویی مستقیم در میدان ها، منش و عملشان در دنیا پابرجاست.
آنها در نسل ها تکرار می شوند و می مانند...
#شهید
#قهرمان
#حاج_قاسم
#مادر
@zananetamadonsaz