D1736730T15138770(Web)-mc.mp3
4.12M
🕌معصومه و رضا دو خواهر و برادری هستند که به همراه پدر و مادرشان به سفر مشهد رفته بودند.
🍩🍪مادر آن ها نذر داشت که در روز تولد امام رضا علیه السلام در صحن و حرم شیرینی پخش کنند.
داستان "نذر حرم" د رشبکه رادیویی سلامت تهیه و تولید شده است.
🔎 موضوعات قصه:
#اهلبیت
#امام_رضا علیه السلام
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#فضای_مجازی #رسانه 🔻 استاد رحیمپور: امروزه هزاران بوق میبینیم که به یک میکروفون وصل هستند❗️ ⬅️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حجاب
#انقلاب_اسلامی
🔻 شما که میگید حجاب حکم اسلامه، پس چرا تو بقیه کشورهای اسلامی، حجاب اجباری نیست؟
برای چی فقط ایران؟
🔻 #رحیم_پور
@zandahlm1357
چشم به راه - قسمت نود و چهارم 320.mp3
28.81M
🎬 قسمت: نود و چهارم
👇👇👇👇👇👇
قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🍂 فتوکلیپ زیبای رزمندگان گردان کربلا در عملیات والفجر ۸ 🔸 با مثنوی زیبای ح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 تصویری نوحه
لاله خونین من ای
تازه جوانم شهید،
تازه جوانم
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
@zandahlm1357
🍂
🔻#پنهان_زیر_باران 8⃣3⃣
سردار علی ناصری
و
روی زمین غوغایی بود. بچه ها روی سیل بند با نیروهای عراقی درگیر شده و جنگ سختی در حال انجام بود. دشمن با تانک به جان بچه ها افتاده بود و آنها را شکار می کرد. عده ای از نیروهای ما خود را به آب انداخته و در حال غرق شدن بودند. دشمن در آب هم به آنان امان نمی داد.
قایق ها مملو از مجروح و رزمنده بود. برخی از قایقها پارو نداشتند و بچه ها با کلاه جنگی سعی می کردند قایقهایشان را از دشمن دور کنند. چند نفر از آنان متوجه هلیکوپتر خودی شدند و نومیدانه برای کمک دست تکان دادند. دلم ریش شد. یکی دو قایق واژگون شده و بچه ها در آب سرگردان بودند، دشمن با تیربار و توپ مستقیم تانک به جان بچه ها افتاده بود، صحنه هولناک و تکان دهنده ای بود که هرگز تا آخر عمر از یادم نمی رود. به خلبان گفتم:
- برو به جزیره شمالی.
در جزیره مجنون شمالی فرود آمدیم. از هلی کوپتر پیاده شدم و برادر عبدالزهرا داغری را کنار کشیدم و وضعیت اسفبار بچه ها را شرح دادم و متذکر شدم که کسی نفهمد تا روحیه نیروها تضعیف نشود. بعد گفتم:
- بچه ها در هور در وضع وخیمی هستند. اگر می توانی، قایق برایشان بفرست تا عقب بیایند.
بعد سوار هلی کوپتر شدم و در پدی در ضلع شمالی جزیره شمالی پیاده شدم.
برادر غلام مهرابی، مسئول اطلاعات قرارگاه کربلا بود. تا مرا دید، با خنده گفت:
- علی ناصری، کجا هستی؟ توی القرنه ای؟ نکند فرماندار القرنه شدی
با ناراحتی گفتم:
- دری وری نگو!
- چه شده؟ توپت پرہ؟
- عراق داره همه جا را پس می گیره! دارند به طرف روطه می آیند. دشمن با تانک به جان بچه ها افتاده. غلام با ناراحتی گفت:
- پس بریم به محسن بگوییم.
مهرابی را سوار هلی کوپتر کردم و با هم به جایی که صیاد شیرازی و فرماندهان دیگر بودند، بازگشتیم.
پیگیر باشید
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
شجاعت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از زبان عمر بن خطاب «نطنزی» در «الخصائص» از سفیان بن عُیَینِه از ش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا