eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.9هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
اعمال خشونت در مسأله كشف حجاب شايد بسياريش را يادتان نباشد كه من يادم است كه اينها در زمان رضا خان به اسم اتحاد شكل، به اسم كشف حجاب، چه كارها كردند، چه پرده‌ها دريدند از اين مملكت. چه زورگوييهاكردند و چه بچه‌ها سقط شد در اثر حمله‌هايي كه اينها مي‌كردند به زنها كه چادر را از سرشان بكشند. (۴۲۸) ۱۴/۸/۵۸ قتل عام درمسجد گوهرشا د همان سال آخري بود كه ۱۵ خرداد بعدش پيش آمد- من شنيدم كه زنها مي‌خواهند بروند سر قبر رضاشاه و راجع به همين قضيه كشف حجاب تظاهرات بكنند. رؤساي اداراتي كه در قم بود، پيش من آمدند، گفتم كه شما هر كدام به وزارتخانه خودتان اطلاع بدهيدكه اگر اين كار را بكنيد من به ملت ميگويم كه عزا بگيرند براي روزي كه قتل عام كرديد در مسجد گوهرشاد، اينها اطلاع دادند و از اين منصرف شدند. در هر صورت آن وضعي كه آنها درست كرده بودند درست برخلاف موازيني بود كه ملت ما بايد انجام بدهد. (۴۲۹) ۱۹/۶/۵۹ كشف حجاب وسيله اي براي اسارت ملت ما قضيه كشف حجاب يك مطلبي نبود كه اينها مي‌خواستند زنها را، مثلاً ده ميليون زن را بياورند در جامعه وارد كنند. اينها يك دستوراتي بود كه اينها مي‌گرفتند از خارج و براي اسارت ما اجرا مي‌كردند. قضيه ها، شايد شما هيچ كدامتان يادتان نباشد كه آن وقت چه كردند، كوچك بوديد. اما من تلخي اين كشف حجابي كه اينها كردند و اسمشان را بعداً «آزاد زنان و آزاد مردان» پسر رضاخان گذاشت، من تلخي اش باز در ذائقه‌ام هست. شما نمي دانيد چه كردند با اين زنهاي محترمه و چه كردند با همه قشرها. الزام مي‌كردند هم تجار را، هم كسبه ي جزء را، هم روحانيت را، هر جا زورشان مي‌رسيد به اينكه مجلس بگيريد و زنهاتان را بياوريد در مجلس، بياوريد در مجلس عمومي، آن وقت اگر اينها تخلف مي‌كردند، كتك دنبالش بود، حرف دنبالش بود، همه چيزها و حرفها بود. و اينها مي‌خواستند زن را وسيله قرار بدهند از براي اينكه سرگرمي حاصل شود براي جوانها و در كارهاي اساسي اصلاً وارد نشود. طريقهاي مختلفى اينها داشتند براي اينكه اين جوانهاي ما را، اين دانشگاهيهاي ما را، همه اين قشرها را نگذارند به فكر خودشان بيفتند و به فكر مملكتشان بيفتند. از آن طرف همين مسأله كشف حجاب با آن فضاحتي كه اينهاكردند و با آن رفتاري كه با زنهاي محترمه كردند و با آن رفتاري كه با روحانيون كردند در اين مسائل كه حتي به مرحوم آقاي كاشاني آمدند تكليف كردند كه شما بايد وارد بشويد در اين مجلس، فرمودند كه شما بايد مجلس بگيريد، ايشان گفته بودند... را كه فرمودند: گفته بودند آن مأمورها، كه از بالاها گفته اند. گفته بودند من هم همان را مي‌گويم، حتي به اينها هم آمده بودند پيشنهاد كرده بودند. ديگر در شهرستانها، در دهات و همه جا حتي در قم، يك فضاحتي در قم در آوردندكه قابل ذكر نيست. و اين هم براي اين بود كه اين جوانها را، جوانهاي غافل، زن و مرد را وارد كنند در ميدان و سرگرمشان كنند به هم و از اساس مسائل اينها غافل باشند. همچو مراكز فحشايي كه اينها درست كردند كه از تهران تا آخر تجريش صدها مراكزي بود كه مال عشرتكده و امثال ذلك بود، همه اينها ديديد كه زنانه بود. لهذا، جوانهاي ما، ملت ما اصلاً ديگر توجه به مسائل اساسي كه بايد بكنند نداشت. نه مردش، نه زنش. (۴۳۰) ۱۹/۶/۵۹ @zandahlm1357
سبک زندگی شاد 56.mp3
9.38M
۵۶ ❤️ قلب، مرکز تأمین شادی و آرامش شماست. اگه به قلبت، غذا ندی؛ کم کم، حالِ خرابش، امکانِ تأمینِ شادیت رو ازش میگیره.
🕌در محضر امام روح الله (۲۸۱) 📌 امام خمینی (ره ): من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله - صلی الله علیه و آله - و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی - صلوات الله و سلامه علیهم - می‌باشند. 📌 بازنشر کلیه مطالب جهت روشنگری عموم مردم ، با ذکر ، بدون ذکر منبع هم مجاز است. مارا دنبال کنید👈@zandahlm1357
📸 تصویری از چفیه و اورکت شخصی حاج قاسم و کاپشن صورتی شهیده دوساله ریحانه سلطانی نژاد...😔 در حاشیه جشنواره هفته هنر انقلاب در کرمان @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهیدی که حاجات همه دوست دارانش را برآورده می کند شهید ابراهیم هادی... 🔸ماجرای نجات جان محکوم به اعدام در زندان کرمان بواسطه خواندن کتاب سلام بر ابراهیم چه بود؟ 🔸ابراهیم در عالم رویا به سوگندخورندگان در محضر قاضی چه گفت؟ 🌹 ♻️ نشر دهید و با ما همراه باشید. @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گزارش دیدنی شبکه الجزیره از توانمندی سامانه‌های پدافندی ایران و قابلیت‌ بالای این سامانه‌ها برای رهگیری اهداف مهاجم! @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روح الله عباسپور عضو کمیسیون صنایع مجلس: با تعطیلی پنجشنبه عملا یک روز کاری در تعاملات بین‌المللی را از دست می‌دهیم...تعطیلی شنبه گزینه‌ بهتری است. @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وحشت خبرنگار بی‌بی‌سی بعد از دیدن بقایای موشک‌های ایرانی در  پایگاه صهیونیستی نواتیم @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اظهارات طوفانی مهدی خزعلی تحلیلگر سیاسی در برنامه زنده شبکه سلطنت‌طلب؛ ایران توانست با قدرت امن‌ترین نقطه جهان را بزند! 🔺ایران توانست با موشکهای بالستیک پایگاه هوایی اسرائیل را که امن‌ترین نقطه کره زمین است و حتی از کاخ سفید و کرملین هم تدابیر امنیتی بیشتری دارد را هدف قرار دهد! @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | دررابطه باقضیه اصل‌مسئله‌ کجاست؟ ⁉️آیا مسئله یه تار مو هست؟! اگر نه پس مسئله و مشکل کجاست؟ 🎙حجت‌الاسلام حاج احمد پناهیان @zandahlm1357
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
شفاي محمد ترك (شفاي محمد ترك) سيد نبيل عالم جليل آقاي حاج سيد علي خراساني معروف بعلم الهدي فرمود مشهدي محمد ترك سالهاي چند بود بمن اظهار ارادت مي‌كرد و بنماز جماعت حاضر مي‌شد. لكن چون مردم درباره او گمان خوشي نداشتند من چندان باو اظهار محبت نمي كردم تا اينكه چه پيش آمدي براي او شد كه چشمهاي او كور شد و بفقر و پريشاني گرفتار گرديد. من بسياري از روزها مي‌ديدم بچه اي دست او را گرفته و بعنوان گدائي او را مي‌برد و او بزبان تركي شعر مي‌خواند و مردم چيزي باو مي‌دهند. بسياري از اوقات او را در حرم مطهر حضرت رضا (عليه السلام) مي‌ديدم كه دست بشبكه ضريح مطهر گرفته و طواف مي‌كند وبصداي بلند چيزي مي‌خواند و كراراً از پهلوي من مي‌گذشت وچون كور بود مرا نمي ديد. چون خدام او را مي‌شناختند مانع صدا و گريه او نمي شدند تا اينكه هفت سال تقريباً گذشت روزي شنيدم كسي گفت حضرت رضا (عليه السلام) مشهدي محمد را شفا مرحمت نموده. من اعتنائي باين گفته ننمودم تا قريب دو ماه گذشت. روزي او را در بست پائين خيابان با چشم بينا و صورت و لباس نظيف ديدم بخلاف سابق كه جامه كثيف و مندرس داشت و او بسرعت مي‌رفت. چون چشمش بمن افتاد بطرف من آمد و دست مرا بوسيد وگفت (قربان الوم) من هفت سال است شما را نديدم. گفتم مشهدي محمد تو كه كور بودي و چشمان تو خشكيده بود مگرچه شده است كه حال مي‌بيني؟! شروع كرد بتركي جواب دادن (من جده قربان الوم شفا وردم) گفتم فارسي بگو و او بزحمت بفارسي سخن مي‌گفت. گفت قربان جدت شوم كه مرا شفا داد با اينكه من روزي هنگام عصر بمنزل رفتم زوجه‌ام بي بي گريه مي‌كرد و آرام نمي گرفت من سبب پرسيدم جواب نداد و چاي براي من دم كرد و گذارد و از اطاق با حال گريه بيرون رفت. من هرقدر اصرار كردم كه براي چه گريه مي‌كني جواب نداد لكن بچه‌هاي من گفتند كه مادر ما با زن صاحبخانه نزاع كرده لذا پرسيدم بي بي امروز براي چه نزاع كردي. گفت اگر خدا ما را مي‌خواست اين گونه پريشان نمي شديم و تو كور نمي گشتي و زن صاحبخانه بما منت نمي گذاشت و نمي گفت اگر شما مردمان خوبي بوديد كور و فقير نمي شديد اين سخنان را با گريه گفت و از اطاق با حال گريه بيرون رفت. من از اين قضيه بسيار منقلب شدم و فوراً برخواستم و عصاي خود را برداشتم كه از خانه بيرون شوم. بچه‌ها فرياد زدند مادر بيا كه پدر مي‌خواهد برود بي بي آمد و گفت چاي نخورده كجا مي‌روي گفتم شمشير برداشتم بروم با جدت جنگ كنم يا چشمم را بگيرم يا كشته شوم و تو ديگر مرا نخواهي ديد. آن زن هرچه خواست مرا برگرداند قبول نكردم و بيرون شده ويكسره بحرم مشرف گرديدم و فرياد زدم با حال گريه من جدت علي را كشته‌ام من جدت حسين را كشته‌ام من چشم مي‌خواهم. پاسدار حرم دست بشانه من زد كه اين اندازه داد مزن وقت مغرب است مگر تو نماز نمي خواني چون در بالاسر مبارك بودم گفتم مرا رو بقبله كن. پس مرا در مسجد بالاسر رو بقبله نمود و مهري نيز براي من پيدا كرد و بمن داد و گفت نماز بخوان لكن ملتفت باش عقب سرت دو نفر از اشخاص محترمند ايشان را اذيت نكني. پس نماز مغرب را خواندم و باز شروع بناله و گريه و استغاثه نمودم شنيدم كه آن دو نفر بيكديگر مي‌گفتند اين سگ هرچه فرياد مي‌زند حضرت رضا جواب او را نمي دهد. اين سخن بسيار بر من اثر كرد و دلم بي نهايت شكست چند قدم جلو رفتم تا خود را بضريح رسانيدم و بشدت سرم را بضريح زدم بقصد هلاك شدن ويقين كردم كه سرم شكست پس حال ضعف برمن روي داد. شنيدم يكي مي‌گويد محمد چه مي‌گوئي؟ تا اين فرمايش را شنيدم نشستم باز سرم را بشدت كوبيدم. دو دفعه شنيدم: محمد چه مي‌گوئي اگر چشم مي‌خواهي بتو داديم. از دهشت آن صدا سربلند كردم و نشستم ديدم همه جا را مي‌بينم و مردم را ديدم ايستاده و نشسته مشغول زيارت خواندن مي‌باشند و چراغها روشن است از شدت شوق باز سرم را بضريح زدم. در آنحال ديدم ضريح شكافته شد آقائي ايستاده و بمن نگاه مي‌كند و تبسم مي‌نمايد و مي‌فرمايد محمد محمد چه مي‌گوئي چشم مي‌خواستي بتو داديم. ديدم آن بزرگوار از مردم بلندتر و جسيم تر و چشمان درشت ومحاسن مدور و با لباس سفيد و شالي بركمر مانند شال شما گفتم سبز بود گفت بلي سبز بود و ديدم تسبيحي در دست داشت كه مي‌درخشيد نمي دانم چه جواهري بود كه مثل آن نديده بودم. و آن حضرت همي مي‌فرمود چه مي‌گوئي چه مي‌خواهي؟ من به آنحضرت نگاه مي‌كردم و بمردم نگاه مي‌كردم كه چرا متوجه آن جناب نيستند مثل اينكه آنحضرت را نمي بينند وهرقدر آنروز فرمود چه مي‌خواهي مطلبي بنظرم نيامد كه چيزي عرض كنم. سپس فرمود به بي بي بگو اين قدر گريه نكند كه گريه او دل ما را مي‌سوازند.
عرض كردم بي بي آرزوي زيارت خواهرت را دارد فرمود مي‌رود. پس از نظرم رفت و ضريح بهم آمدو من برخواستم پاسدار كه مرا بينا ديد گفت شفا يافتي گفتم بلي. پس زوار ملتفت شدند و بر سر من ريختند و لباسهاي مرا پاره پاره كردند لذا خودم را بكوري زدم و فرياد زدم از من كور چه مي‌خواهيد و زود از حرم بيرون آمدم و از دارالسياده خودم را بكفش داري رساندم. و چون كفشدار مشغول دادن كفشهاي زوار بود من باو گفتم كفش مرا بده كه مي‌خواهم زودتر بروم. كفشدار مرا كه بينا ديد تعجب كرد و گفت مشهدي محمد مگر مي‌بيني مگر حضرت رضا (عليه السلام) تو را شفا مرحمت فرموده است. گفتم بلي و زود بيرون شدم. ميان صحن كه رسيدم ديدم صحن خلوت است بفكر افتادم حال كه مي‌خواهم بروم بخانه چگونه دست خالي بروم زيراكه بچه‌ها گرسنه اند و ما غذائي نداريم و قند وچاي هم لازم است. لذا از همانجا توجه بقبر مبارك نموده عرض كردم: اي آقا چشم بمن دادي گرسنگي خود و بچه‌ها را چكنم. ناگاه دستي پيدا شد صاحب دست را نديدم چندي در دست من گذاشت چون نگاه كردم يك عدد اسكناس ده توماني بود. پس رفتم بازار و نان و لوازم ديگر گرفته رو بخانه نهادم بين راه همسايه‌ام را ديدم گفت مشهدي محمد بعجله مي‌روي مگر بينا شده اي. گفتم بلي. حضرت رضا (عليه السلام) مرا شفا داده تو كجا مي‌روي؟ گفت: مادرم بدحال است عقب دكتر مي‌روم گفتم احتياج نيست يك لقمه از اين نان را بگير كه عطاي خود حضرت رضا (عليه السلام) است باو بخوران شفا مي‌يابد. او لقمه نان را گرفت و برگشت من نيز بخانه آمدم و خودم را اولاً بكوري زدم و لوازم خانه را بزوجه‌ام دادم پس چون اسباب چاي را آورد و بچه‌ها دور من بودند وزوجه‌ام از اطاق بيرون شده بود من گفتم قوري جوشيد. بچه گفتند مگر مي‌بيني؟ گفتم بلي فرياد كردند مادر بيا كه پدر ما بينا شده. بي بي آمد قضيه را باو گفتم و او بسيار خوشوقت شد و شب را بخوشي گذرانديم. صبح احوال مادر همسايه را پرسيدم گفتند قدري از آن نان را در دهان او گذاشتيم و بهر زحمتي بود باو خورانيديم چون تمام لقمه از گلوي او فرو رفت حالش بهتر شد واكنون سالم است. (- كرامات رضويه. ) اي نفست چاره درماندگان جز تو كسي نيست كس بي كسان گر تو براني به كه رو آورم يار شو اي مونس غمخوارگان پيش تو با ناله و آه آمدم چاره كن اي چاره بيچارگان معتذر از جرم و گناه آمدم اي كه شفا دادي تو درماندگان @zandahlm1357