فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 تهدید خانواده قضات دادگاه لاهه توسط آمریکا و اسرائیل!
🔸حکم دادگاه لاهه برای توقف جنگ غزه، مورد استقبال گسترده در سطح بینالمللی قرار گرفته ولی در این بین آمریکا و اسرائیل همچنان به تهدید دادگاه بینالمللی پرداخته و حتی خانواده قضات این دادگاه را هم بی نصیب نگذاشتهاند.
#خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 محکوم کردن نمادین قتل عام کودکان فلسطینی توسط معترضان در پاریس
📌 #حمایت_از_غزه
#خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔵رئیس ستاد انتخابات استان تهران: ثبتنامِ داوطلبان انتخابات ریاستجمهوری ۱۰ خرداد به مدت ۵ روز انجام میشود
🔹اسامی نهایی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد اعلام میشود و سپس نامزدها ۱۵ روز تبلیغات خود را انجام میدهند.
📌 #انتخابات
#خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تجمع معترضان اطراف اقامتگاه نتانیاهو
🔹هزاران معترض در اطراف محل اقامت نخست وزیر اسرائیل در قدس تجمع کرده و با فریادهای «نتانیاهوی قاتل» خواهان استعفای فوری وی و امضای توافق مبادله اسرا شدند.
📌 #آخرین_تحولات_فلسطین
#خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
4_5949340169583727739.pdf
4.68M
#کتاب_سیدالشهدای_خدمت
خاطرات و زندگینامه شهید رئیسی
سلام: بمناسبت فرارسیدن سوم خرداد، روز آزاد سازی خرمشهر و همچنین یاد و خاطره زحمات شبانه روزی، رئیس جمهور محبوب و مردمی، شهید دکتر سید ابراهیم رئیسی، خادم الرضا(ع)، و شهدای گرانقدر همراهش، #کتاب_سیدالشهدای_خدمت اثر جدید #ناصرکاوه به طور رایگان 👈 خدمت شما عزیزان تقدیم میشود. لطفا ضمن مطالعه با ذکر یک صلوات با نشر دوباره آن یاد و خاطره #شهید_رئیسی و هیئت همراه را زنده نگه داریم و در ثواب این کار ، با هم شریک باشیم.
#شهیدان
#التماس_دعا
ارسالی از مخاطب
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_289
و قال عليهالسلام
كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلا يَشْتَهِي مَا لا يَجِدُ وَ لا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ لا يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً وَ كَانَ لا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ كَانَ لا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لا يَقُولُ مَا لا يَفْعَلُ وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْكَلامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ وَ كَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَيُخَالِفُهُ فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِيرِ.
امام عليه السلام فرمود:
در گذشته برادرى الهى و دينى داشتم (كه وصفش چنين بود): آنچه او را در نظرم بزرگ جلوه مىداد كوچكى دنيا در نظر او بود. او از تحت حكومت شكم خارج بود، ازاينرو آنچه نمىيافت اشتهايش را نداشت (و به دنبال آن نمىرفت) و آنچه را مىيافت زياد مصرف نمىكرد. بيشتر اوقات زندگانىاش ساكت بود و (در عين حال) اگر سخنى مىگفت بر گويندگان چيره مىشد و عطش سؤال كنندگان را فرو مىنشاند.(به دليل نهايت تواضع بر حسب ظاهر) انسان ضعيفى بود و مردم نيز او را ضعيف مىشمردند؛ ولى هرگاه كار مهم و جدى به ميان مىآمد همچون شير بيشه مىخروشيد و مانند مار بيابانى به حركت درمىآمد. پيش از حضور در مجلس داورى، دليلى اقامه نمىكرد. هيچكس را نسبت به كارى كه انجام داده، در آنجا كه امكان داشت عذرى داشته باشد ملامت نمىكرد تا عذر او را بشنود. او هرگز از درد خود جز هنگام بهبودى شكايت نمىكرد. همواره سخنى مىگفت كه خود انجام مىداد و چيزى را كه انجام نمىداد نمىگفت. اگر در سخن گفتن مغلوب مىشد هرگز در سكوت، كسى بر او غلبه نمىيافت. او بر شنيدن حريصتر بود تا گفتن. او چنان بود كه هرگاه دو كار برايش پيش مىآمد انديشه مىكرد كه كدام به هوا و هوس نزديكتر است، با آن مخالفت مىورزيد.(و آن را كه خلاف هواى نفس بود مقدم مىشمرد، اگر مىخواهيد راه سعادت و نجات را پيدا كنيد) بر شما باد كه اين صفات را تحصيل كنيد، پيوسته با آن باشيد و از يكديگر در داشتن آنها سبقت بگيريد و اگر نمىتوانيد همۀ آنها را انجام دهيد (به مقدار توان انجام دهيد) و بدانيد انجام دادن مقدار كم بهتر از ترك بسيار است
شرح و تفسير
برادرى با تمام صفات انسانى
در اين گفتار نورانى امام عليه السلام، سخن از برادرى است كه داراى يازده صفت برجسته از فضايل مهم انسانى است؛ فضائلى كه در قرآن مجيد و روايات اسلامى با اهميت فراوان ذكر شده است. در اينكه آيا اين برادر دينى يك شخص معين خارجى بوده و يا ازقبيل تمثيل است مختلف سخن گفتهاند.
گروهى از شارحان نهج البلاغه معتقدند كلام امام عليه السلام اشاره به شخص خاصى است؛ اما در اينكه اين شخص چه كسى بوده اختلاف نظر دارند. بعضى او را ابوذر غفارى و برخى عثمان بن مظعون، عدّهاى مقداد و گروهى حتى رسول خدا پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله ذكر كردهاند.
جمعى ديگر معتقدند اين بيان ازقبيل تمثيل است. امام عليه السلام براى اينكه الگو و اسوهاى جهت شناخت انسانهاى بافضيلت و والا مقام ارائه دهد، شخصى را فرض كرده كه واجد اين صفات عالى است. و قرائنى در كار است كه نظر دوم را تأييد مىكند كه بعداً به آن اشاره مىكنيم.
ولى هركدام از اين دو نظر واقعيت داشته باشد، در اهميت گفتار حكيمانۀ مزبور تفاوتى ندارد و انسانى بافضيلت و واقعى در اين كلام ترسيم شده است تا طالبان فضيلت و پويندگان راه قربِ پروردگار از او سرمشق بگيرند.
نخست مىفرمايد:«در گذشته برادرى الهى و دينى داشتم (كه وصفش چنين بود)»؛ (كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ) .
آنگاه امام عليه السلام يازده صفت بسيار ممتاز دربارۀ اين برادر دينى الهى بيان مىكند:
نخست مىفرمايد:«آنچه او را در نظرم بزرگ جلوه مىداد كوچكى دنيا در نظر او بود»؛ (وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ) .
اين مسئلهاى مهم است كه دنيا در نظر انسان كوچك باشد و خداوند، بزرگ.
اين كوچكى سبب مىشود كه براى رسيدن به مال و مقام و ثروت و شهوت به سراغ گناه نرود و براى رسيدن به آن زياد دست و پا نزند. حرص و طمع و حسادت و صفاتى از اين قبيل را كه زاييدۀ حب دنياست از خود دور سازد.
امام عليه السلام در خطبۀ «همام» دربارۀ صفات پرهيزكاران نيز به همين معنا با عبارت زيباى ديگرى اشاره كرده مىفرمايد:
«عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ؛ خداوند، با عظمت در نظر آنها جلوه كرده ازاينرو ما سِوَى اللّه در نظر آنها كوچك است».
در حكمت ١٢٩ باز همين معنا به تعبير ديگرى آمده است، مىفرمايد:
«عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَكَ يُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِي عَيْنِكَ؛ بزرگى خالق نزد تو، مخلوق را در چشمت كوچك مىكند». تا انسان به اين مقام نرسد پيوسته دين و ايمان او در خطر است.
در تعبير ديگرى از امام سجاد عليه السلام مىخوانيم كه از آن حضرت پرسيدند:
والامقامترين انسانها كيست؟
(مَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ خَطَراً) امام عليه السلام در پاسخ فرمود:
«كسى كه دنيا را براى خود بزرگ نشمرد»؛
(مَنْ لَمْ يَرَ لِلدُّنْيَا خَطَراً لِنَفْسِهِ) . ١
در دومين وصف مىفرمايد:«او از تحت حكومت شكم خارج بود ازاينرو آنچه نمىيافت اشتهايش را نداشت (و به دنبال او نمىرفت) و آنچه را مىيافت زياد مصرف نمىكرد»؛ (وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلا يَشْتَهِي مَا لا يَجِدُ وَ لا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ) .
در حديثى كه در كتاب شريف كافى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده مىخوانيم:
«أَكْثَرُ مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِي النَّارَ الْأَجْوَفَانِ الْبَطْنُ وَ الْفَرْجُ؛ بيشترين چيزى كه امت من به وسيلۀ آن وارد آتش دوزخ مىشوند دو چيز ميان تهى است: شكم و فرج». ١
حديث ديگرى از همان حضرت و در همان كتاب آمده است:
«ثَلاثٌ أَخَافُهُنَّ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي الضَّلالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ وَ مَضَلَّاتُ الْفِتَنِ وَ شَهْوَةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ؛ سه چيز است كه بعد از خودم بر امتم از آن بيمناكم: گمراهى بعد از معرفت و آزمايشهاى گمراه كننده و شهوت شكم و شهوت جنسى». ٢
در حديث ديگرى نيز در همان باب از امام باقر عليه السلام آمده است كه فرمود:«هيچ عبادتى برتر از خويشتندارى در مورد شكم و شهوت جنسى نيست»؛
(مَا مِنْ عِبَادَةٍ أَفْضَلَ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ) . ٣
در سومين وصف مىفرمايد:«بيشتر اوقات زندگانىاش ساكت بود و (در عين حال) اگر سخنى مىگفت بر گويندگان چيره مىشد و عطش سؤال كنندگان را فرو مىنشاند»؛ (وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ) .
«بَذَّ» به معناى غلبه و پيشى گرفتن است و «نَقَعَ» به معناى سيراب كردن و «غليل» به معناى تشنگى.
اشاره به اينكه هرگاه سخن مىگفت گزيده و حسابشده مىگفت بهگونهاى كه از همه پيشى مىگرفت و مستمعين را بهرهمند مىساخت و عطش آنها را فرو مىنشاند.
آنگاه در چهارمين وصف مىفرمايد:«(به دليل نهايت تواضع بر حسب ظاهر)
انسان ضعيفى بود و مردم نيز او را ضعيف مىشمردند ولى هرگاه كار مهم و جدى به ميان مىآمد همچون شير بيشه مىخروشيد و مانند مار بيابانى به حركت درمىآمد»؛ (وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ) .
آرى آنها اظهار قدرت و توانايى نمىكنند و متكبر و خودبزرگبين نيستند ولى مرد عملند؛ به هنگام بروز مشكلات يا در ميدان جهاد در مقابل دشمن، توانايى خويش را آشكار مىسازند و دشمن را دَرهم مىكوبند.
سپس در پنجمين وصف مىفرمايد:«پيش از حضور در مجلس داورى، دليلى اقامه نمىكرد»؛ (لا يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً) .
«يُدْلِى» از مادۀ «ادلاء» در اصل به معناى فرستادن دلو در چاه براى كشيدن آب است و گاه به معناى رشوه دادن نيز استعمال شده و به اقامۀ دليل در نزد قاضى يا جز او نيز «ادلاء» گفته مىشود.
اشاره به اينكه اگر حقى را مىخواست از ديگرى بگيرد، جار و جنجال به راه نمىانداخت و زمين و آسمان را از فرياد خود پر نمىساخت فقط بعد از حضور در محضر قاضى دليل خود را ارائه مىكرد.
به تعبير ديگر او پيوسته تابع قانون شرع بود و چيزى ماوراى قانون خدا از كسى نمىطلبيد.
اضافه بر اين، اين كار باعث آبرومندى اوست زيرا چه بسا قبل از رفتن به محكمۀ قاضى جار و جنجال زيادى راه بيندازد كه حق من پايمال شده؛ ولى هنگامى كه قاضى به قضاوت مىنشيند حكم به بىحقى او مىكند و اين باعث سرافكندگى اوست.
آنگاه امام عليه السلام در ششمين وصف اين برادر الهى مىفرمايد:«هيچ كس را نسبت به كارى كه انجام داده، در آنجا كه امكان داشت عذرى داشته باشد ملامت نمىكرد تا عذر او را بشنود»؛ (وَ كَانَ لا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ) .
به يقين شتاب كردن در ملامت افراد كار عاقلانهاى نيست. چه بسا براى كار خلافى كه انجام دادهاند عذرى داشتهاند كه اگر انسان آن عذر را بشنود آنها را معذور مىدارد و از ملامتى كه قبلاً كرده پشيمان مىشود و ناچار از عذرخواهى مىگردد، بنابراين چرا عجله كند و پيش از شنيدن عذر طرف، زبان به ملامت و سرزنش او بگشايد.
به خصوص اگر اين گونه مسائل در مورد افراد عالم و عاقل و فهميده باشد كه احتياط كردن بسيار سزاوارتر است.
قرآن مجيد در داستان حضرت خضر و موسى عليهم السلام در سورۀ «كهف»، صحنههايى از اين مطلب را نشان داده كه موسى عليه السلام در قضاوت عجله مىكرد و خضر را بر كارش سرزنش مىنمود اما هنگامى كه عذر او را شنيد دانست كه آنچه انجام داده، حق و به فرمان خدا بوده است.
آنگاه در هفتمين وصف مىفرمايد:«او هرگز از درد خود جز هنگام بهبودى شكايت نمىكرد»؛ (وَ كَانَ لا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ) .
روشن است، اگر انسان هنگام ابتلا به درد شكايت كند، چنانچه براى دوستان باشد سبب آزردگى خاطر آنها مىشود و اگر براى دشمنان باشد سبب شادى و شماتت آنها مىگردد؛ اما اگر به هنگام بهبودى باشد توأم با نوعى شكرگزارى است و به بيان ديگر حكايت است نه شكايت.
كلينى رحمه الله در كتاب شريف كافى از امام صادق عليه السلام چنين نقل مىكند:
«مَنِ اشْتَكَى لَيْلَةً فَقَبِلَهَا بِقَبُولِهَا وَ أَدَّى إِلَى اللَّهِ شُكْرَهَا كَانَتْ كَعِبَادَةِ سِتِّينَ سَنَةً قَالَ أَبِي فَقُلْتُ لَهُ مَا قَبُولُهَا؛ هر كسى شبى بيمار شود و آنگونه كه شايسته است بيمارى را قبول و تحمّل كند و شكر آن را به پيشگاه خداوند به جا آورد، مانند عبادت شصت سال است. راوى مىگويد: پرسيدم: قبول آن بهطور شايسته يعنى چه؟ امام عليه السلام فرمود:
«يَصْبِرُ عَلَيْهَا وَ لا يُخْبِرُ بِمَا كَانَ فِيهَا فَإِذَا أَصْبَحَ حَمِدَ اللَّهَ عَلَى مَا كَانَ؛ بر آن صبر مىكند و به كسى از آن خبر نمىدهد؛ ولى هنگامى كه صبح شد (و عافيت يافت) خدا را بر آنچه واقع شده است شكر مىگويد». ١
در همين باب روايات فراوان ديگرى در اين زمينه وارد شده است. البته روشن است كه حكايت از بيمارى براى طبيب و امثال آن ارتباطى به شكايت ندارد.
شاهد اين سخن حديثى است كه كلينى رحمه الله در باب بعد، تحت عنوان «حد الشكاية» از امام صادق عليه السلام نقل مىكند كه از آن حضرت دربارۀ شكايت مريض سؤال كردند، فرمود: اگر كسى بگويد ديشب بيمار بودم و براثر بيمارى خوابم نبرد اين (حكايت است و) شكايت نيست. شكايت اين است كه بگويد به چيزى مبتلا شدم كه احدى به آن مبتلا نشده بود. ٢
سپس در هشتمين وصف مىفرمايد:«همواره سخنى مىگفت كه خود انجام مىداد و چيزى را كه انجام نمىداد نمىگفت»؛ (وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لا يَقُولُ مَا لا يَفْعَلُ) .
اين جمله شبيه چيزى است كه از امام عليه السلام در جاى ديگر نقل شده و فرموده است:
«أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُكُمْ إِلَيْهَا وَ لا أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا؛ اى مردم به خدا سوگند من شما را دعوت به اطاعتى (نسبت به اوامر الهى) نمىكنم جز اينكه خودم پيش از شما آن را انجام مىدهم و شما را از معصيتى نهى نمىكنم جز اينكه خودم قبلاً آن را ترك مىگويم». ٣
قرآن مجيد نيز شاهد اين مدعاست آنجا كه به زبان سرزنش و توبيخ مىگويد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ* كَبُرَ مَقْتاً عِنْ
دَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» ؛اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چرا سخنى مىگوييد كه عمل نمىكنيد؟! اين كار مايۀ خشم عظيم خداوند است كه سخنى بگوييد و عمل ننماييد». ١
بعضى از شارحان نهج البلاغه تفسير ديگرى براى اين جملۀ امام عليه السلام دارند و مىگويند: منظور اين است كه همواره قولى مىدهد كه به آن قول عمل مىكند نه اينكه به مردم قول دهد و بعداً عمل نكند؛ ولى تفسير اوّل مناسبتر به نظر مىرسد.
در نهمين وصف مىفرمايد:«اگر در سخن گفتن مغلوب مىشد هرگز در سكوت كسى بر او غلبه نمىيافت»؛ (وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْكَلامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ) .
اشاره به اينكه او كمتر سخن مىگفت و بيشتر سكوت مىكرد